کتاب کافکا و فلسفه؛ جستارهایی درباره محاکمه
معرفی کتاب کافکا و فلسفه؛ جستارهایی درباره محاکمه
کتاب الکترونیکی «کافکا و فلسفه؛ جستارهایی درباره محاکمه» نوشتهٔ اسپن همر با ترجمهٔ مسعود سنجرانی و حیدر خسروی و فرشاد صدوقیان و قاسم مومنی و علیرضا خزائی و آرش روحی و آیدین خلیلی و سارا دلشاد و مهدی صابری در انتشارات خوب چاپ شده است. نویسندگان این کتاب، برخلاف بسیاری از شرحها بر آثار کافکا، به تحلیل مستقیم درونمایههای رمان نمیپردازند. آنها بهجای جستوجوی معنایی یکپارچه که مستقل از متن داستان وجود دارد، میخواهند چگونگی شکلگیری لایههای فلسفی رمان از دل فرم ادبی را برجسته سازند.
درباره کتاب کافکا و فلسفه؛ جستارهایی درباره محاکمه
با دانشی که از پساساختارگرایی داریم میتوانیم ثابت کنیم محاکمۀ کافکا مسائل فلسفی زمان ما را مطرح کرده است. او قلمروی ناشناختهای را در مسائلی همچون اخلاق، جامعه، زمان، زبانشناسی و معناشناسی به ما نشان میدهد. ازاینرو، مقالات این مجموعه مرز بین فلسفه و ادبیات را کنار میگذارند و این دو را بدون جدا بودن از یکدیگر جایی برای اندیشیدن میدانند. آشنایی عمیق با اینکه چگونه یک متن ادبی ژرفاندیشیهای خود را از رهگذر ادبیات پیش میبرد کار دشواری است. اما پیشفرض امیدوارکنندهٔ کتاب حاضر این است که میتوان بهویژه در آثار متعلق به مدرنیسم والا همچون محاکمه به این مهم دست یافت.
کتاب کافکا و فلسفه؛ جستارهایی درباره محاکمه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به علاقهمندان به فلسفه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب کافکا و فلسفه؛ جستارهایی درباره محاکمه
محاکمهٔ تو روی زمین آغاز شد.
آیا در برابر عرش تو پایان میپذیرد؟
از تو دفاع نتوان کرد،
چون هیچ پنداری در اینجا جای حقیقت نمینشیند.
متهم در اینجا کیست؟
مخلوق یا خود تو؟
اگر کسی از تو بپرسد،
در سکوت غرقه خواهی شد.
آیا چنین پرسشی را مجال بیان هست؟
آیا پاسخ معلوم نیست؟
آه، بااینهمه، باید زندگیکرد
تا آن هنگام که محکمهٔ تو ما را بیازماید.
در بادی امر آنچه در این شعر بهشدت ما را تکان میدهد لحن شخصیِ آن است: شعر چنان سروده شده که گویی مستقیماً خطاب به خداوند است. ضمیر تو نشان از ماهیت صمیمانهٔ دعوت دارد و اسلوب رایج مناجات زبان آلمانی را تکرار میکند که دعاکننده، بدون تکلّفِ محدودکنندهای که در ضمیر شماست، خداوند را تو خطاب میکند. اگرچه شولم به الزامات سنتی خداوند عظیم با واژگانی مانند «عرش تو» و «محکمهٔ تو» توسل میجوید، فضای کلی شعر را بهسختی میتوان با نیایش و مناجات یکی دانست. گویندهٔ حاضر در شعر فاقد هویت مشخص است: نمیدانیم آیا خودِ کافکا است یا آنطور که احتمالاً به نظر میرسد شخصیت اصلی رمانش یوزف کا. گوینده خود با همان دلیری که کا. در برابر سیستم قضایی از خود نشان میدهد خداوند را خطاب میکند: «در اینجا متهم کیست؟» و میپرسد: «مخلوق یا خود تو؟» گوینده تردید دارد خداوند به چنین مبارزطلبیای پاسخ دهد («اگر کسی از تو بپرسد، / در سکوت غرقه خواهی شد»)، و حدس میزند شاید این پرسشی ممنوع باشد یا پاسخ قانعکنندهای بههمراه نداشته باشد. شعر، همانند شخصیت اصلی در محاکمه، در حالوهوای بین خشم پارسایانه («از تو دفاع نتوان کرد») و نومیدی رقتانگیز («آه، بااینهمه باید زندگیکرد / تا آن هنگام که محکمهٔ تو ما را بیازماید») در نوسان است. از همه کوبندهتر آمادگی گوینده است تا داوریِ الهی را در جایگاه متهم قرار دهد. عبارت ایهامبرانگیز «محاکمهٔ تو» این پرسش بیپاسخ را مطرح میسازد که متهم کیست و چه کسی به قضاوت مینشیند. شعر بیشتر شبیه اتهام است تا دعا.
حجم
۳۶۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۵۶ صفحه
حجم
۳۶۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۵۶ صفحه