دانلود و خرید کتاب داداش سیاه، داداش سیاه جوئل پارکر رودز ترجمه سحر حدیقه
تصویر جلد کتاب داداش سیاه، داداش سیاه

کتاب داداش سیاه، داداش سیاه

امتیاز:
۳.۹از ۱۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب داداش سیاه، داداش سیاه

کتاب داداش سیاه، داداش سیاه نوشته جوئل پارکر رودز و ترجمه سحر حدیقه است. کتاب داداش سیاه، داداش سیاه را انتشارات پرتقال منتشر کرده است، این انتشارات با هدف نشر بهترین و با کیفیت‌ترین کتاب‌ها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.

درباره کتاب داداش سیاه، داداش سیاه 

این کتاب داستان پسر نوجوانی به نام دانته است. دانته رنگین پوست است و این موضوع را از اجداد مادرش به ارث برده است. برادرش سفید پوست است. آن‌ها تازه از نیویورک به یک شهر دیگر آمده‌اند و دقیقا از زمان رسیدن دانته درگیر مشکلات زیادی شده است که ریشه در نژادپرستی دارد.

دانش‌آموزان دیگر او را آزار می‌دهد، وسایلش را نابود می‌کنند. به او توهین می‌کنند و معلم‌ها هم رفتار آن‌ها را نادیده می‌گیرند و به این تبعیض دامن می‌زنند. کار به‌جایی می‌رسد که وقتی دانته به این بی‌عدالتی اعتراض می‌کند او را به پلیس تحویل می‌دهند بدون اینکه خانواده‌اش را در جریان بگذارند. مادرش وکیل و پدرش یک طراح کامپیوتر موفق است. آن‌ها می‌خواهند او درس بخواند تا تبعیض‌ها را زیرپا بگذارد. همه از او می‌خواهند مانند برادرش باشد اما این چطور ممکن است. او می‌خواهد خود واقعیی‌اش باشد. 

خواندن کتاب داداش سیاه، داداش سیاه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام نوجوانان علاقه‌مند به داستان پیشنهاد می‌کنیم. 

بخشی از کتاب داداش سیاه، داداش سیاه

من نامرئی نیستم. بدترین زمان ممکن برای نداشتن قدرت خارق‌العاده.

بچه‌ها دارند سوار اتوبوس‌های مدرسه می‌شوند، اما نه از آن مدل اتوبوس‌های زرد. به این اتوبوس‌ها می‌گویند «تک‌صندلی». وای‌فای دارد و پشت صندلی‌هایش صفحه‌نمایش کار گذاشته‌اند. پدر و مادرها با ماشین‌های شاسی‌بلند و مرسدس بنز و تِسلا آمده‌اند دنبال بچه‌هایشان. بعضی‌ها هم با موبایلشان از تاکسی‌های اینترنتیِ اوبِر و لیفت ماشین کرایه می‌کنند. اینجا خبری از دوچرخه و اسکیت‌برد نیست.

همهٔ دانش‌آموزها کت آبی با دکمه‌های طلایی پوشیده‌اند. همهٔ کت‌ها پلاکی دارد با سرنام MP، دو شمشیر ضربدری، و شعار معروف نه‌فقط برای خودمان۶.

چشم جمعیت می‌افتد به من که در محاصرهٔ پلیس‌ها هستم. جمعیت در سکوت فرومی‌رود. 

با اینکه پلاستیک سفیدی دور مچم را گرفته و دست‌هایم را سفت و محکم به عقب کشیده، سرم را بالا گرفته‌ام.

یک دوجین آدم آنجاست. حتی شاید چند صدتایی بشوند. ملت دارند عکس و فیلم می‌گیرند. عصر نشده، همه خبردار می‌شوند تازه‌وارد، دانته اِلیسون، دستگیر شده است.

«دانته، دانته! چه دسته‌گلی به آب داده‌ای؟»

ابروهایم را در هم می‌کشم.

مأمور پلیس دستش را پشتم می‌گذارد و من را سریع‌تر به جلو هل می‌دهد. «از سر راه برو کنار، بچه!»

تِرِی جواب می‌دهد: «داداشمه.»

مأمور حسابی جا می‌خورد. سر جایش می‌ایستد و سرتاپای تری را ورانداز می‌کند. «داداشت سیاهه؟»

آلن، به‌سرعت برق‌وباد، تکرار می‌کند: «داداش سیاه، داداش سیاه.»

قیافه‌ام را در هم می‌کشم.

مأمور پلیس در ماشین را باز می‌کند. سرم را با فشار به پایین هل می‌دهد، بدنم به دنبالش می‌رود و جمع می‌شود و کج‌وکوله داخل ماشین گشت جا می‌گیرد. آن‌یکی مأمور می‌نشیند پشت فرمان.

صدای فریاد تری از شیشهٔ ماشین به داخل نفوذ می‌کند: «چی‌کار کرده‌ای؟»

رویم را از داداشم برمی‌گردانم. خودش باید بداند من هیچ کاری نکرده‌ام.

افسر دوم هم سوار می‌شود. صندلی‌های جلو با حفاظ توری و شیشهٔ نشکن از صندلی‌های عقب جدا می‌شود.

روی پلاستیک فشردهٔ سفتی نشسته‌ام. دستگیره‌ای برای باز کردن درهای عقب نیست.

داداشم تق‌تق به شیشهٔ ماشین می‌زند. «دانته، متأسفم. دانته.» زورش را می‌زند مجبورم کند نگاهش کنم. «خوب می‌دونم کاری نکرده‌ای. تو هیچ کاری نکرده‌ای.»

شاهدخت کتاب ها
۱۴۰۰/۰۹/۲۷

بابا ایول عاااااااااالیییی ، اشاره داشت به نژاد پرستی نمی خواهم کتاب رو لو بدهم حتما بخونید عااالی بود. برای کسانی که داستان رئال دوست دارند پیشنهاد می دهم ❤️❤️❤️❤️

A
۱۴۰۱/۰۳/۱۶

عالی. امیدوارم روزی برسه که همه افراد از هر نژادی و هر قوم و ملیتی از احترام و حقوق یکسان بهره مند باشن.

دختر امام رضا 💛
۱۴۰۲/۱۲/۰۳

این کتاب در مورد دو تا داداش هست که از نظر رنگ پوست با هم متفاوتن به خاطر اینکه مادر اونا رنگین پوست و پدرشون سفید پوسته ؛ اما رنگ پوست متفاوت باعث نمیشه که شما فکر کنید باطن اونا

- بیشتر
Hana
۱۴۰۱/۰۸/۲۶

خدا وکیل خوشم آمد دهن این بچه پرو رو صاف کرد ایول از شخصیت مربی پسره خیلی بیشتر از خودش خوشم آمد و قسمت زندانش حال بهم زن بود

T.sh
۱۴۰۲/۱۱/۲۷

بی نظیر بود و به نظرم خیلی خوب نژاد پرستی رو توصیف کرده بود و غم انگیز بود از نظر من (منظورم خود داستان نبود قسمتی از اوایل کتاب)

winchester
۱۴۰۳/۰۱/۲۷

شبیه اکثر کتابای دنیا بود اونقد ک توقع میرف جالب نبود

زمانی برسد که مامان و بابا نتوانند از من محافظت کنند. معنای بزرگ شدن همین است؟
winchester
تنها و در پیلهٔ خودم، وانمود می‌کنم هیچ دردی در جهان بیرون نیست.
winchester
پیش‌داوری اشتباه است. باعث می‌شود نسبت به آدم‌ها شک بیفتد توی دلم. دیگر چطور می‌توانم از خودم محافظت کنم؟
winchester
نه داستان‌های علمی‌تخیلی به دادم می‌رسد و نه داستان‌های فانتزی. من در دنیایی زیادی واقعی زندگی می‌کنم.
Aida.pournia

حجم

۳۶۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۰۴ صفحه

حجم

۳۶۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۰۴ صفحه

قیمت:
۳۳,۲۰۰
تومان