دانلود و خرید کتاب گریه نکن کاس گرین ترجمه فیروزه مهرزاد
تصویر جلد کتاب گریه نکن

کتاب گریه نکن

نویسنده:کاس گرین
انتشارات:نشر البرز
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۲از ۱۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب گریه نکن

کتاب گریه نکن نوشته کاس گرین است و با ترجمه فیروزه مهرزاد در نشر البرز منتشر شده است. این کتاب داستان جنایی جذابی دارد که شما را با خود همراه می‌کند.

درباره کتاب گریه نکن

این کتاب داستان زندگی نینا است. او بعد از سال‌ها زندگی از همسرش جدا شده است، چون همسرش با زن جوان‌تر و زیبا‌تری آشنا شده است و او را ترک کرده است. نینا یک پسر ۱۲ ساله به‌نام سام دارد و به پیشنهاد یکی از دوستانش استلا با مردی به‌نام کارل قرار گذاشته است. 

او به رستورانی سخت می‌رود تا این مرد را ببیند. او به رستوران ایتالیایی کوچکی می‌رود و با کارل که مرد ناخوشایند و بی‌ادبی است روبه‌رو می‌شود در همین زمان یک حرف نامربوط از طرف کارل باعث می‌شود چیزی در گلوی نینا بپرد و به او احساس خفگی دست دهد اما یک خدمتگار به نام آنجل او را نجات می‌دهد. 

سام پسر نینا مدتی نیست و او می‌خواهد روزهای آرامی داشته باشد اما یک شب همه‌چیز به هم می‌ریزد، در خانه را می‌زنند، آنجل با یک اسلحه پشت در است و همان‌موقع برادر آنجل خون‌آلود و با یک نوزاد وارد خانه می‌شود. نینا بدون اینکه بداند وارد بازی خطرناکی شده است. 

خواندن کتاب گریه نکن را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی جهان پیشنهاد می‌کنیم. 

بخشی از کتاب گریه نکن

 ولی او همچنان صحبت می‌کند. لیوان آب را سرمی‌کشم و ناخودآگاه زیتون‌ها را در دهانم می‌اندازم. منتظر بهترین لحظه می‌مانم تا وانمود کنم گوشی همراهم ویبره می‌زند.

می‌گوید: «باید امتحانش کنین. راستش زندگی‌م رو نجات داد.»

«بله، گفتین قبلاً.»

به من خیره می‌شود، حالتی عجیب در چهره‌اش دارد. گونه‌هایش کمی قرمزند. جملۀ دیگری می‌گوید که آن‌قدر صدایش آرام است ابتدا نمی‌فهمم. آخرین زیتون را در دهانم سُر می‌دهم و می‌گویم: «ببخشید؟»

گلویش را صاف می‌کند و با صدای آهسته می‌گوید: «من تو این‌جور موارد خیلی خوب نیستم، ولی آیا... می‌خواین انجامش بدیم؟ با هم باشیم؟»

چند ثانیه به او زل می‌زنم. نمی‌توانم چیزی را که شنیده‌ام باور کنم. گونه‌هایش حالا شعله‌ورند.

تصویری از او در ذهنم ساخته می‌شود و موجی مهارنشده از خنده در گلویم شکل می‌گیرد. تندتند نفس می‌کشم و زیتون به ته حلقم پرت می‌شود و راه نفسم را می‌بندد. سعی می‌کنم با سرفه بیرونش کنم، ولی بی‌فایده است؛ عضلات گلویم دچار اسپاسم و با آرامش تسلیم می‌شود. زیتون پشت گلویم تودۀ سفتی است. پیش از آنکه بپذیرم دارم خفه می‌شوم لحظه‌ای باورم نمی‌شود. سرم پر از صدای تپ‌تپ است و گوش‌هایم فش‌فش صدا می‌دهد.

نمی‌توانم نفس بکشم... نمی‌توانم نفس بکشم... 

کارل که حالا چهره‌اش عبوس است می‌گوید: «فکر نمی‌کنم این‌قدر خنده‌دار باشه!»

چرا نمی‌فهمد دارم می‌میرم؟ شک ندارم درست اینجا، در این رستوران مزخرف دارم می‌میرم...

دست‌هایم را روی میز می‌کوبم، روی پاهایم تلوتلو می‌خورم و درحالی‌که جسمم در تقلای هواست، در هوای گرم ترس و اضطرابم به‌اوجش می‌رسد.

تلاش می‌کنم روی سینه‌ام بکوبم، ولی چیزی عوض نمی‌شود. ریه‌هایم بیهوده سخت تقلا می‌کند و صورتم خیس اشک است. زیتون را در گلویم بزرگ احساس می‌کنم.

دهان کارل مثل ماهی بازوبسته می‌شود. شوکه و چشم‌هایش درشت شده است.

چرا کمکم نمی‌کند؟ چرا هیچ‌کس به دادم نمی‌رسد؟

دید چشمانم رفته‌رفته تار می‌شود و انگار زمینِ زیرم جابه‌جا می‌شود. چهرۀ سام در ذهنم شکل می‌گیرد و بیشتر برای نفس‌کشیدن تلاش می‌کنم، ولی فایده‌ای ندارد.

دارم می‌میرم!

ناگهان بازوانی از پشت احاطه‌ام می‌کند. لمس‌شدن در این لحظه‌ها تحمل‌ناپذیر احساس می‌شود و وحشتم دوباره بیشتر و بیشتر می‌شود. سپس مشتی محکم زیر دیافراگمم، با حرکتی تند و سریع، به‌طرف داخل و بالا، فشار می‌آورد؛ دوباره، دوباره و دوباره...

زیتون از دهانم پرت می‌شود و براق از تُف روی میز می‌افتد. هوا به ریه‌هایم هجوم می‌آورد و زیر گریه می‌زنم؛ اشک‌های بی‌مهار از آسودگی... نمی‌توانم جلوِ اشک‌هایم را بگیرم.

javid
۱۴۰۳/۰۸/۱۱

کتاب در مورد اتفاقی هست که برای زنی به نام نینا میفته، افکارش، روابطش و زندگیش رو به چالش می‌کشه. داستان گروگان گیری یک نوزاد هست که نینا ناخواسته درگیرش میشه به نحوی که مشکلات زندگی خصوصی خودش بعد از جدایی

- بیشتر
بهار
۱۴۰۳/۰۵/۰۷

بد نیود

mahdieh
۱۴۰۳/۰۲/۰۶

داستانش خیلی هیجان انگیز نبود، جنایی هم نبود، یه ماجرای گروگان گیری بود که کاملم مشخص بود قراره چی بشه، بنظرم ارژش خوندن نداره

Fateme Zare
۱۴۰۳/۰۱/۱۴

متن روان و جالب بود داستان پردازی خوب و خواننده رو مشتاق می‌کنه تا پایان داستان رو دنبال کنه و اونو به پایان برسونه

کاربر ۱۸۴۶۱۳۵بانو
۱۴۰۱/۱۲/۱۱

خیلی جالب بود

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۰۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

حجم

۳۰۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

قیمت:
۴۳,۰۰۰
تومان