دانلود و خرید کتاب نیما یوشیج؛ نامه ها
تصویر جلد کتاب نیما یوشیج؛ نامه ها

کتاب نیما یوشیج؛ نامه ها

گردآورنده:سیروس طاهباز
انتشارات:انتشارات نگاه
امتیاز:
۲.۳از ۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب نیما یوشیج؛ نامه ها

کتاب نیما یوشیج؛ نامه ها نوشته سیروس طاهباز است که انتشارات نگاه برای تمام علاقه مندان به ادبیات معاصر ایران منتشر کرده است.

درباره کتاب نیما یوشیج؛ نامه ها

زنده‌یاد سیروس طاهباز مجموعهٔ کامل نامه‌های نیما یوشیج (از انتشارات دفترهای زمانه) را در سال ۱۳۶۸ برای «نخستین» بار منتشر کرد و این مجموعه بعد از ۲۵ سال دوباره تجدید چاپ شد. 

نیما در طول زندگی‌اش از هر نامه‌ای که برای هر کس می‌نوشت، رونوشت یا به‌اصطلاح خودش «مینوتی» برای خود و آیندگان نگاه می‌داشت که همان‌ها اساس کار راقم این سطور در تهیهٔ این کتاب بوده است. دقیقآ به همین خاطر است که بعضآ نامه‌های نهایی و پاکنویس شده‌ای که نیما به اشخاص مختلف فرستاده بود با متن این «رونوشت‌ها» اندکی تفاوت دارند. خود او در مرحله پاکنویس تغییراتی در «رونوشت‌ها» می‌داد. این کتاب مجموعه نامه‌های نیما است که به خواننده کمک می‌کند شناخت بهتری از این شاعر توانا داشته باشد. 

خواندن کتاب نیما یوشیج؛ نامه ها را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به نیما یوشیج پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب نیما یوشیج؛ نامه ها

نمی‌دانم چه تصادفی کرد که آن شب با هم آشنا شدیم والا کمتر کسی می‌توانست مرا ملاقات کند. اول خیلی از این ملاقات ترسیدم بعد از آن امیدواری به من داد. من همیشه به استعداد جوان‌ها امیدواری داشتم ولی مصائب در این روزها مرا طوری کرده بود که همه چیز از حافظهٔ من محو می‌شد. ملاقات شما تا اندازه‌ای مصائب مرا تسکین داد. امیدواری به آتیهٔ خوب انسان و پیشرفت حقایق، مرا که می‌رفتم در آلام باطنی خودم خاموش و خفه شوم باز بیدار کرد و تسلی بخشید! بدون شک موفق می‌شوم و از دشمن انتقام می‌کشم، اما باز هم انزوا را ترک نخواهم کرد : «چیزها ادراک می‌کنم، لیکن در انزوا». 

چرا در این شهر اقامت کنم؟ تماشا کردن قبایح و رذائل شهری‌ها، بس است. بیش از این نمی‌خواهم این اوضاع ناگوار یک مشت جمعیت متمدن را مشاهده کنم. آیا ممکن است کسی میان آتش برود و طبیعتآ نسوزد؟ شهر منبع بدبختی است. خوشبختی در او برای یک مغز حساس، محال است، محال! کسی حرف مرا گوش نمی‌دهد. اما من هم با اشخاص چه‌کار دارم. این منم که باید سرمشق زندگانی خودم باشم، نه آن‌ها.

خودتان دیدید و می‌دانید که در این سفر خود به شهر چه ناملایماتی را متحمل شدم.

یکی از ظاهرسازهای شهری، در این سفر خیلی باعث زحمت من شد! این یک چیز سفیدی روی سرش گذاشته بود که آن را به منزلهٔ کلاه می‌دانست و به قیافهٔ او شکل غریبی می‌داد. با لهجهٔ مخصوصی الفاظ خود را هر لحظه به یک شکل هندسی تازه درمی‌آورد. نمی‌دانم چطور آن‌ها را مثلث و مربع می‌کرد که شنونده را مبهوت می‌ساخت! همیشه مشغول خودنمایی بود. با این منظرهٔ مهیب و زشت هنوز هم او را می‌بینم که در خیابان‌های شهر شما گردش می‌کند. و اشخاص ساده را جستجو می‌نماید. اوه! این اوست همان فریب‌دهنده است! درست نگاه کنید، گویا همیشه در نظرم مجسم است که در گوشهٔ خیابان عصا و تسبیح بر دست نشسته و اطفال را می‌فریبد.

این است یکی از امراض اجتماعی تمدن شما، چرا دفع او را نمی‌کنید! بترسید که او خیلی‌ها را فریب خواهد داد. مرا با سفیدی سرپوش خود در اول‌دفعه فریب داد، ریاکاری از کلاهش پیدا است...

جوان‌های هوشمند من! به ظاهر فریفته نباشید. ظاهرپرستی یک نوع سادگی مفرطی است که ممکن است یک مرتبه شخص را دچار هلاکت فوری گرداند.

تصدیق کنید که بدگویی اشخاص، گاهی میزان خوبی برای تخمین عظمت دیگران است. هنوز ظاهرآ بهتر از این میزانی به‌دست نیامده است. پس چرا کوتاه‌نظران انزواپرستی را برای ما عیب می‌دانند دیگران هم آن‌ها را تصدیق می‌کنند؟

پرنیان
۱۴۰۰/۱۰/۱۵

سلام. لطفاً به طاقچه بی‌نهایت اضافه‌اش کنید. سپاس.

رفتم. از شهر شما می‌روم. اما در همه جا مانند شما جوان‌ها را دوست دارم. شاید تصادفات شما را به ملاقات من برساند. امیدوارم که همیشه از شرّ ریاکاران و ظاهرسازان شهری ایمن باشید.
طلا در مس
شاعر می‌ترسد. بدون جهت دوست می‌دارد. بدون امید ـ به چه تشبیه‌اش کنم : وصلهٔ ناجور جمعیت و خانواده. توفان وحشتناک. آتش سوزان. موج‌های متلون دریاست. دخترها قیافهٔ دیوانه‌نما و چشم‌های از فکر فرورفته‌اش را نمی‌پسندند. جوان‌ها زلف ژولیده، لباس‌های ناجور و نامرتب و لاابالی بودنش را دوست ندارند. محروم. محروم در زمین. معطل در آسمان.
مریم

حجم

۷۱۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۷۵۸ صفحه

حجم

۷۱۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۷۵۸ صفحه

قیمت:
۲۳۸,۰۰۰
۱۶۶,۶۰۰
۳۰%
تومان