کتاب گزیده نوشته های کارل مارکس
معرفی کتاب گزیده نوشته های کارل مارکس
گزیدهٔ نوشتههای کارل مارکس در جامعهشناسی و فلسفهٔ اجتماعی با ترجمه پرویز بابایی در انتشارات نگاه به چاپ رسیده است. در این اثر گزیدهای از یادداشتهای این دانشمند و فیلسوف اجتماعی گرداوری شده که او را بیش از پیش به عنوان یک دانشمند انقلابی به مخاطب میشناساند.
درباره کتاب گزیده نوشته های کارل مارکس
بیخبری از آثار مارکس تا دهه سی قرن بیستم ادامه داشت زیرا بیشتر آثارش تا این تاریخ منتشر نشده مانده بود. در سال ۱۹۲۷ مؤسسهٔ نشر آثار مارکسانگلس به مدیریت د. ریازانف نخستین جلد آثار دور از دسترس مارکس و انگلس را منتشر کرد اما هنوز بسیاری از این نوشتههای اولیه ترجمه نشده باقی مانده است. اثرات این کمبود حتی در بهترین ادبیات انتقادی (به انگلیسی) درباره مارکس که بیشتر به چند اثر معروف مانیفست کمونیست، پیشگفتار ۱۸۵۹ و جلد نخست کاپیتال تکیه میکند آشکار است.
گردآورندگان در گزینش کنونی متنها کوشیدهاند با گنجاندن تعداد زیاد ترجمههایی از این نوشتههای اولیه توازن را بازگردانند. ولی گزینش را فقط به دستنوشتههای پیش از ۱۸۴۷ محدود نکردهادند و فرازهایی از تمامی نوشتههای معروف مارکس، به استثنای مکاتبات او، انتخاب کرده و در فشردهیی منطقآ کوچک، وجوه اصلی روش او و استنتاجهای عمدهٔ پژوهش او را بازنمایاندهاند. آنها میگویند: «یک دلیل برای گزینش گسترده این است که بسیاری از نوشتههای مارکس که ترجمه شدهاند، چندان شناخته نشده و در برخی موارد ترجمههای موجود رضایتبخش نیستند. دلیل دیگر و مهمتر این است که نظریههای مارکس متحول شده و ما کوشیدهایم این تحول را نشان دهیم. برای مثال، باید به نظریههای وی درباره طبقهٔ اجتماعی و درباره سازمانبندی صنعت سرمایهداری اشاره کنیم.»
این اثر قصد ندارد تفسیری مفصل درباره متنها ارائه دهد. در نخستین بخش، به برخی تأثیرهای فکری بر مارکس و نقشی که آنها در پردازش نظریههای خود او داشتهاند میپردازد. این بخش ما را به یک بررسی نگرش مارکس به تاریخ و روش تاریخی و به بررسی علمی که او میکوشید برپا سازد و به گزارشی از رابطهٔ میان تحلیل اجتماعی و فلسفهٔ اجتماعی در تفکر او هدایت میکند.
بخش دوم مرور تاریخی مختصری بر تأثیر نظریههای مارکس بر جامعهشناسان بعدی است.
خواندن کتاب گزیدهٔ نوشتههای کارل مارکس در جامعهشناسی و فلسفهٔ اجتماعی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
پژوهشگران حوزه جامعهشناسی مخاطبان این کتاباند.
بخشی از کتاب گزیدهٔ نوشتههای کارل مارکس در جامعهشناسی و فلسفهٔ اجتماعی
مطالعاتم مرا به این نتیجه رساند که روابط حقوقی و نیز شکلهای دولت را، نه بهواسطهٔ خودشان میتوان شناخت و نه بهواسطهٔ پیشرفت بهاصطلاح عمومی اندیشهٔ انسانی میتوان تبیین کرد، بلکه آنها در شرایط مادی زندگی ریشه دارند، شرایطی که هگل آنها را به شیوهٔ نویسندگان انگلیسی و فرانسوی سدهٔ هژدهم زیر عنوان جامعهٔ مدنی خلاصه کرد، و نیز اینکه کالبدشناسی جامعهٔ مدنی را باید در اقتصاد سیاسی جستوجو نمود. مطالعهٔ این دومی را که در پاریس آغاز کرده بودم، در بروکسل، یعنی در جایی که بنابه دستور م. گیزو مجبور به مهاجرت شده بودم، ادامه دادم. نتیجه عامی که به آن رسیدم، و رسیدن به آن نیز ناگزیر بود، همچنان به منزلهٔ ریسمان راهنمایی در مطالعاتم، بهکار رفت و من میتوانم آن را به شرح زیر به اختصار صورتبندی کنم:
انسانها در تولید اجتماعی حیات خود وارد روابط معینی میشوند که اجتنابناپذیر و مستقل از ارادهٔ آنان است؛ یعنی روابط تولیدی که با مرحلهٔ معینی از تکامل نیروهای مولد مادیشان منطبق است. مجموع این روابط تولید، ساختار اقتصادی جامعه، زیربنای واقعی را تشکیل میدهد که بر آن روبنایی حقوقی و سیاسی متناظر با شکلهای معینی از آگاهی اجتماعی برپا میشود. شیوهٔ تولید حیات مادی، سرشت کلی حیات اجتماعی، سیاسی و فکری را بهطور کلی مشروط میسازد. این آگاهی انسانها نیست که هستیشان را تعیین میکند بلکه برعکس، هستی اجتماعی آنان است که آگاهیشان را تعیین میکند. نیروهای مولد مادی جامعه در مرحله معینی از تکاملشان با روابط تولید موجود یا ـآنچه جز بیان قانونی همان چیز نیست ــ با روابط مالکیتی که درون آن تاکنون اندر کار بودهاند وارد تناقض میشوند. این روابط که زمانی شکلهای تکامل نیروهای مولد بودند اکنون به پابندهای آنها تبدیل میشوند. آنگاه دورانی از انقلاب اجتماعی آغاز میشود. با تغییر در بنیاد اقتصادی، کل روبنای عظیم بیش و کم به سرعت دگرگون میشود. در مشاهدهٔ چنین دگرگونیها باید همواره میان دگرگونی مادی شرایط اقتصادی که میتوان آنها را به دقت علم طبیعی تعیین کرد با دگرگونیهای حقوقی، سیاسی، دینی، زیباشناختی یا فلسفی ـسخن کوتاه شکلهای ایدئولوژیکی که در آنها انسانها از این تضاد آگاه میشوند و با آن به مبارزه برمیخیزندــ تمایز قائل شد. درست به همانگونه که عقیدهٔ ما درباره شخصی بر آن چیزی مبتنی نیست که او در مورد خودش تصور میکند، در مورد چنین دورهیی از دگرگونی نیز نمیتوانیم بر مبنای آگاهی خود آن دوره داوری کنیم. برعکس این آگاهی باید عمدتآ از تناقضهای زندگی مادی، از برخورد موجود میان نیروهای مولد اجتماعی و روابط تولید تبیین گردد.
هیچ نظام اجتماعی پیش از آنکه تمامی نیروهای مولدی که همراه آنها در نظام مذکور جایی برای توسعه یافتن هست تکامل یافته باشند هرگز نابود نمیشود؛ و روابط تولیدی برتر نوین پیش از آنکه شرایط مادی وجودشان در بطن جامعهٔ کهن بالغ شده باشد، هرگز به جای روابط کهنهتر نخواهد نشست. بنابراین بشریت همواره چنان مسائلی را پیش روی خواهد گذاشت که قادر به حل آنها باشد؛ زیرا بررسی دقیقتر همواره نشان خواهد داد که خود مسأله تنها هنگامی طرح میشود که شرایط مادی حل آن دیگر بهوجود آمده یا دستکم در فرایند شکل گرفتن باشد. در طرحی گسترده، شیوههای تولید آسیایی، باستانی، فئودالی و بورژوایی نوین را میتوان به منزلهٔ اعصار متوالی در صورتبندی اقتصادی جامعه نامگذاری کرد. روابط بورژوایی تولید آخرین شکل متخاصم فرایند اجتماعی تولیداند، نه به معنای دشمنیهای فردی بلکه به معنای تعارض ناشی از شرایط احاطهکنندهٔ زندگی افراد در جامعه. در عین حال نیروهای مولدِ تکامل در بطن جامعهٔ بورژوایی شرایط مادی حل آن تعارض را فراهم میآورند. بنابراین با این صورتبندی یا فرماسیون اجتماعی، پیشتاریخ جامعهٔ انسانی به پایان میرسد.
Preface (۱۸۵۹)
حجم
۳۷۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه
حجم
۳۷۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه