دانلود و خرید کتاب طنزآوران جهان نمایش ۸ کارل فالنتین ترجمه داریوش مودبیان
تصویر جلد کتاب طنزآوران جهان نمایش ۸

کتاب طنزآوران جهان نمایش ۸

معرفی کتاب طنزآوران جهان نمایش ۸

کتاب الکترونیکی «طنزآوران جهان نمایش ۸» نوشتهٔ برایان فیلان با ترجمهٔ داریوش مودبیان در نشر گویا به چاپ رسیده است. این کتاب را می‌توانید از طاقچه دریافت کنید. در بعضی از دفترها به یک یا دو تن از طنزآوران صحنهٔ نمایش پرداخته شده و در برخی دیگر از دیدگاه ساختاری و یا مضمونی به مقولهٔ طنز و کمدی نگاه شده است. 

هنر نمایش، از روزگار دیرین، در سرتاسر جهان پذیرفته بوده و همهٔ انسان‌ها دور از هر رنگ و هر تعلقی از این هنر بهره می‌بردند و اندیشه‌هایشان را به کمک آن گسترش می‌دادند. هنر نمایش، این رسانهٔ قدرتمند گروهی و جمعی، زبان جهانی گفت‌وگوی فرهنگ‌هاست.

کمدی و طنز در جهان نمایش

در تعریفی کلی، کمدی به معنای تقلید از کردار، رفتار و حتی باورهای محیط پیرامون نوع بشر برای اصلاح امور اجتماعی است، آریستوفانس ــ پدر کمدی‌نویسی در یونان باستان ــ به طرح موضوع‌های عصر خود با زبانی هجوگونه، استهزاآمیز و گاه خشن می‌پرداخت و پس از او کمدی‌نویسان دوران میانه ــ رم باستان ــ (پلوتوس، ترنس و مناندر) در کمدی‌های خود بیشتر زبان فراواقعیت را به کار می‌گیرند و به نقدِ جامعه خویش و مناسبات اجتماعی آن دوران می‌پرداختند. اما با دگرگونی‌های فکری در دوران پس از آن و تغییر و تحول در نظام اجتماعی و سیاسی اروپا و پیشرفت علوم به ویژه جامعه‌شناسی و روانشناسی اجتماعی، عناصر واقع‌گرا چه در مضامین و چه در زبان و حتی ساختار کمدی رونق گرفت.

مولی‌یر در کمدی‌های خود بیشتر به نقدِ خصلت‌های نکوهیدهٔ اجتماعی هم‌عصران خویش به ویژه طبقهٔ بورژوا و حتی اشراف‌زادگان، حماقت‌های نوکیسه‌ها و شرارت روحانی‌نماها، منافع‌طلبی دیوانیان و پزشکان و حتی دانشمندان می‌پردازد.

اواخر قرنِ هفدهم و اوائل قرنِ هیجدهم، کمدی اجتماعی رویکردی سیاسی می‌یابد و هم در این دوران است که پای دایره‌های رسمی و حکومتی «سانسور» به میان کشیده می‌شود.

قرنِ هیجدهم، عصر خردگرایی است و کمدی‌های خردمندانه و گاه فلسفی که مسائل کلی اجتماعی و فرهنگی انسان را بررسی می‌کنند جایگاهی ویژه می‌یابند؛ زبانِ نمایش پررمز و راز و گاه نمادین می‌شود.

در میانهٔ قرن نوزدهم، واقع‌گرایی در تئاتر (ناتورالیسم) پس از پس زدن رمانتیسم، جلوه‌گاه برتر بررسی شرایط انسان در جامعه‌ای معین می‌شود. اما در آغاز این نهضت، نمایش‌نامه‌نویسان واقع‌گرا، با کمدی چندان سر سازگاری ندارند، مگر آنتون چخوف (در روسیه) که همساز با داستان‌های کوتاه طنزش، کمدی‌های کوتاهی می‌نویسد که از نمونه‌های برتر کمدی اجتماعی با زبانی واقع‌گرا محسوب می‌شوند و حتی به بهترین و آخرین نمایش‌نامهٔ بلند خود (باغ آلبالو) عنوان کمدی می‌دهد و بر این نکته اصرار می‌ورزد.

در قرن بیستم، برتولت برشت، واقعیت‌های اجتماعی ـ سیاسی را با رویکردی تاریخی و با بیانی «اپیک» (روایی) به کمدی اضافه می‌کند و پس از جنگ جهانی دوم، به غیر از کمدی «ابزورد» (پوچ‌گرایانه) که واقعیت‌های کلی انسانی و دردهای کهنهٔ تاریخی را دور از داده‌های اجتماعی و سیاسی بررسی می‌کند، کمدی واقعیت‌گرایانه در ساده‌ترین شکل و ساختار و روان‌ترین زبان نمایشی و گفتاری و در بدیع‌ترین موقعیت نمایشی، با هدفی مردمی و فراگیر، به تشریح دردهای مشترک طبقهٔ زیرست و ستم دیده و توده‌های مردم در جامه نوین می‌پردازد. طنز در این‌گونه کمدی‌ها، تلخ است و خنده‌ای را که پس از بازگویی مضمون اجتماعی خویش موجب می‌شود، زهر خند است.

درباره برایان فیلان

«برایان فیلان» نمایش‌نامه‌نویس معاصر ایرلندی، در سال ۱۹۳۴ میلادی در شهر «دوبلین» ـ پایتخت جمهوری ایرلند به دنیا آمد. او و خانواده‌اش در شرایط ایرلند پس از جنگ جهانی دوم مجبور شدند همچون بسیاری دیگر از هموطنانشان راهی کانادا در آن‌سوی آب‌ها شوند.

شغل فیلان در کانادا سازندهٔ دکور و سپس طراح صحنه و بالاخره دستیار کارگردان در چند تیاتر مشهور بود و دست آخر با کوله‌باری از تجربه، در سال ۱۹۶۰ به زادگاهش ایرلند بازمی‌گردد. دو سال بعد از این به لندن می‌رود و برای همیشه آنجا را برای کار و زندگی برمی‌گزیند. البته در این میان هرگز وطن اصلی‌اش را فراموش نکرده و هر چند صباحی را در "دوبلین" می‌گذراند.

پس از بازگشت به اروپا ابتدا به بازی در صحنه روی می‌آورد و گویا در بازیگری موفقیت‌هایی را هم کسب می‌کند. در کنار بازیگری به نگارش نمایش‌نامه، نقد تئاتر و نگارش مقاله‌هایی پیرامون نمایش‌نامه‌نویسی می‌پردازد. چند سالی هم کارگردان و "دراماتورژ" تئاتر "هافمون" لندن می‌شود.

او خود می‌گوید: "موفقیت من در زمینهٔ نمایش‌نامه‌نویسی بیشتر مرهون کار سخت و سال‌های تجربه‌اندوزی در تئاتر به عنوان بازیگر، دستیار کارگردان، کارگردان، طراح صحنه و حتی نورپرداز و بالاخره نجار و سازندهٔ دکور بوده است." و این چنین برایان فیلان یک همه‌کارهٔ تئاتر است.

فیلان برخلاف بسیاری از روشنفکران معاصر آینده‌نگری نمی‌کند. او در آثارش پیوسته از "حال" می‌گوید؛ از "حال ما" می‌گوید. "اینجا" در نزد او همهٔ جهان است، و او با طنزی گزنده از درد همهٔ جهان، از زخم‌های نه کهنه، که نو عصر ما، از مسائل بزرگ و عمدهٔ عصر ما سخن می‌گوید.

فیلان، به دنبال پیدا کردن درمان و راه حل مشکلات نیست، چرا که این وظیفهٔ هنرمند نیست. او تنها به وظیفهٔ اصلی خود که نشان دادن ناگواری‌هاست می‌پردازد و این کار را به بهترین شکل انجام می‌دهد و در این مسیر از کمدی نیز بسیار بهره می‌برد.

مجموعه طنزآوران جهان نمایش را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این مجموعه را به تمام علاقه‌مندان و فعالان عرصهٔ هنرهای نمایشی به خصوص دوست‌داران آثار طنز و کمدی، پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از طنزآوران جهان نمایش ۸

آژان: ایست!

(فالنتین می‌ایستد، رو در روی آژان پلیس، همچنان که به او نگاه دوخته مرتب چشمک می‌زند.)

آژان: چرا مرتب چشمک می‌زنید شما؟!

فالنتین: روشن اندیشی شما داره کورم می‌کنه، باید حتماً عینک آفتابی رو چشمام بذارم.

آژان: عجب، شما بوق دارید! در صورتی‌که دوچرخه‌سوار باید زنگ داشته باشد. فقط اتومبیل‌ها می‌تونند بوق داشته باشند؛ البته حق ندارند بی‌خود و بی‌جهت بوق بزنند...

فالنتین: (روی مخزن لاستیکی بادِ بوق فشار می‌آورد) مال من هم بوق نمی‌زنه.

آژان: اگر بوق، بوق نمی‌زنه، معنی نداره که رو دوچرخه باشه.

فالنتین: برعکس! چون وقتی بوق نمی‌زنه من داد می‌زنم. ببینید: “خبر”! هر وقت که من بخوام چیزی رو خبر بدم می‌گم: خبر!

آژان: خُب بعدش... آهان، شما خط شبرنگ سفید پشت دوچرخه‌تو ندارید.

فالنتین: برعکس!

(پشت شلوارش نشان می‌دهد.)

آژان: خُب، غیر از این چراغ خطر هم که ندارید!

فالنتین: برعکس! (در جیب‌هایش می‌کاود) بفرمائید، دوتا هم دارم.

آژان: تو جیبتون چکار می‌کنه؟... باید پشت تون باشه.

فالنتین: (روی شلوارش می‌گیرد) اینجا؟

آژان: نه، پشت اون دوچرخه! ...! این‌طور که معلومه دوچرخه‌تون مخصوص بارکشیه... اوه اوه، چقدر آجر این پشت دارید! می‌خواید ساختمون بسازید؟

فالنتین: ساختمون بسازم؛ من؟ نه! چرا باید ساختمون بسازم؟! این همه ساختمون ساختند.

آژان: خُب، پس چرا این آجرهای سنگین رو گذاشتید رو دوچرخه‌تون، محکم هم بستید؟!

فالنتین: برای آن‌که توی باد راحت تر برم جلو؛ مثلاً دیروز صبح، چه باد سختی می‌اومد! من آجر نبسته بودم؛ می‌خواستم برم بالا “سند لینگ” (SENDLING). چی شد؟... دیدم اون پائین تو”شاوبینگ” (SCHWBING) هستم.

آژان: اسم شما چیه؟

فالنتین: وُردلبرمیفد! (WRDBRMPFD)

آژان: چی؟

فالنتین: “وردلبرمیفد”.

آژان: وادلسترومپف (WADLSTRUMPF)

فالنتین: ور- دل - برم - پفد!

آژان: شمرده و بلند حرف بزنید، چرا زیر لبی غرغر می‌کنید؟!

فالنتین: (لب پائین خود را جلو می‌کشد.) وردلبرمیفد.

آژان: عجب اسم عجیبی!... بفرمائید... فوراً خلوتش کنید، بذارید باد بیاد!

فالنتین: اگه باد بیاد، آجر بستم؛ مسئله‌ای نیست، بذار بیاد!

آژان: گفتم بفرمائید، آقا!

فالنتین: (حرکت کرده، اما نیم دوری زده و در مقابل پلیس می‌ایستد) اِ، اِ... آژان... آقای آژان...

آژان: دیگه چی می‌گید آقا جان؟

فالنتین: می‌خواستم بگم خواهر من به شما سلام رسوند.

آژان: متشکر! اما من به جا نمی‌آرم خواهر شما رو.

فالنتین: همچین لاغر و ظریفِ ولی یک کمی چاق و چله، سرخ و سفید و سبزه با نمکه، خوشگل مشگله، نمی‌شناسیدش؟... عجب... معذرت می‌خوام مثل اینکه بدجوری گفتم، می‌خواستم بگم شما نمی‌خواید جواب خواهر من رو بدید!... یعنی می‌تونم از طرف شما بهش بگم شما سلام رسوندید؟

آژان: اما من که خواهر جنابعالی رو نمی‌شناسم، اسمشون چیه، این خواهر شما؟

فالنتین: اونم اسمش هست: وردلبرمپفد!‌

الهام حمیدی
۱۴۰۲/۰۸/۰۶

تمامیِ کتاب درباره ی نمایشنامه های کارل فالنتین بازیگر تئاتر آلمان هستش که هم نویسنده و هم بازیگرش خودش بوده ، البته من از بیشترش و نه همَش خوشم اومد . بنظرم برای مطالعه ی افرادی مث من که فقط

- بیشتر
علیرضا
۱۴۰۲/۰۳/۲۰

نمایشنامه های کوتاه از فالنتین که برای اجرا جالب و مناسب اند👌

کاربر ۳۹۷۳۷۲۹
۱۴۰۰/۱۱/۰۵

این مجموعه اثر که حاصل سالها تلاش استادمودبیان بوده برای هر کسی که بدنبال آموختن‌تئاتر،ادبیات نمایشی جهان میباشدلازم است که این مجموعه را داشته و‌مطالعه کند

پسر: راستی، ببینم، پاپا! از سربازها هم می‌پرسند که می‌خواند جنگ بشه یا نه؟ پدر: نه! از سربازها نمی‌پرسند، تا اعلام جنگ بشه، مجبورند برند جنگ و بجنگند، البته داوطلب‌ها مجبور نیستند. پسر: داوطلب‌ها هم مجبور هستند برند جنگ؟ پدر: نه داوطلب مجبور نیست بره جنگ، اما خُب اگه داوطلب شد و رفت جنگ، مجبوره بجنگه. پسر: داوطلب‌ها هم، تو جنگ تیر باید بندازند؟ پدر: خُب، بله، اگه رفت جنگ باید تیر بندازه، یعنی مجبوره که تیر بندازه، خُب، جنگیدن یعنی همین تیر انداختن دیگه. پسر: پس بالاخره اونم مجبوره! پدر: بله، داوطلبانه مجبوره!
الهام حمیدی
عجب!... ببینم، یادت رفته؟... تو، موقعی که چتر بازهای آلمانی تو جزیره “کرت” پایین اومدند، تو به من گفتی: ببینم، مگه تو “کرت” بارون می‌آد که سربازهای ما با خودشون “چرت” بردند اونجا؟!... ها، ها!... “چرت”... آدم چرت و پرت گو!
الهام حمیدی
من حق انتخاب نمی‌خوام کلاه می‌خوام تازه اصلاً مسئله پسندیدن من مطرح نیست، کلاه باید بهم بیاد همین!
الهام حمیدی
کارلشتات: ببینم معمولا انگشتاشو تو دهنش می‌کنه؟ فالنتین: بله درسته انگشتش رو تو... کارلشتات: پس داره دندون در می‌آره. فالنتین: از کجا در می‌آره؟ کارلشتات: چی رو؟ فالنتین: دندون رو از کجا داره در میاره؟ کارلشتات: از جایی در نمیاره طبیعت بهش میده فالنتین: طبیعت؟!...ممکنه. پس اصلاً دلیل نمیشه جیغ بکشه وقتی که آدم چیزی رو از کسی می‌گیره جیغ نمی‌کشه خوشحالی می‌کنه، بله ولی جیغ نمی‌کشه نه نه! این بچه مرض داره و زنم گفت: “برو دارو خانه و چیز بگیر...و بیار!”
الهام حمیدی
تو اگر نامه نوشتن را نمی‌دانی این چیز دیگری است من هم برای تو هیچ نامه‌ای نخواهم نوشت. اما اگرنامه نوشتن را می‌دانی و باز هم برای من نامه نمی‌نویسی، باز من برای تو نامه خواهم نوشت. من نامه‌ام را با نوشتن این نکته به پایان می‌برم که سخت امیدوارم که تو بالاخره برایم نامه بنویسی در غیر این صورت این آخرین نامه‌ایست که برای تو می‌نویسم و اگر این‌بار نیز تو نمی‌توانی برایم نامه بنویسی حداقل برایم بنویس و به من صریحاً بگو که اصلاً نمی‌خواهی برایم نامه‌ای بنویسی و این چنین، من خواهم دانست که چرا تو هرگز برای من نامه‌ای ننوشتی.
الهام حمیدی
تو اگر نامه نوشتن را نمی‌دانی این چیز دیگری است من هم برای تو هیچ نامه‌ای نخواهم نوشت. اما اگرنامه نوشتن را می‌دانی و باز هم برای من نامه نمی‌نویسی، باز من برای تو نامه خواهم نوشت. من نامه‌ام را با نوشتن این نکته به پایان می‌برم که سخت امیدوارم که تو بالاخره برایم نامه بنویسی در غیر این صورت این آخرین نامه‌ایست که برای تو می‌نویسم و اگر این‌بار نیز تو نمی‌توانی برایم نامه بنویسی حداقل برایم بنویس و به من صریحاً بگو که اصلاً نمی‌خواهی برایم نامه‌ای بنویسی و این چنین، من خواهم دانست که چرا تو هرگز برای من نامه‌ای ننوشتی.
الهام حمیدی
چرا تئاترها خالی هستند؟ خیلی ساده است چون مردم تئاتر نمی‌روند. مقصر کیه؟ فقط و فقط دولت. چرا دولت تئاتر رفتن رو اجباری نمی‌کنه... برای ملت؟! اگر هر فرد موظف باشه بره تئاتر، همه چیز بلافاصله عوض می‌شه! چرا مدرسه رفتن رو برای بچه‌ها اجباری کردند؟ هیچ بچه‌ای، مدرسه نمی‌رفت اگر مدرسه رفتن اجباری نبود. ممکنه تو تئاتر این مشکل به نظر برسه، اما مطمئن باشید با کمی صبر وحوصله، همت و البته کار این طرح بی‌هیچ مشکلی پیاده می‌شه و مشکل حل می‌شه! مگه تئاتر خودش مدرسه نبوده و نیست؟ علامت سؤال و تمام!!
الهام حمیدی

حجم

۱۴۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۱۲ صفحه

حجم

۱۴۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۱۲ صفحه

قیمت:
۸۷,۰۰۰
۲۶,۱۰۰
۷۰%
تومان