کتاب چرخ زندگی
معرفی کتاب چرخ زندگی
کتاب چرخ زندگی، یادداشتی درباره زندگی و مرگ نوشته الیزابت کوبلر راس است که با ترجمه فرناز فرود در کلک ازادگان به چاپ رسیده است.
درباره کتاب چرخ زندگی
الیزابت کوبلر راس این کتاب را در قالب زندگینامهای خودنوشت به رشتهٔ تحریر درآورده است. او شرح حال خود را هم در جایگاه یک روانپزشک مشهور و هم زنی که همسر و مادر دو فرزند بوده است، به شیوهای روان و صمیمی برای خواننده تعریف میکند.
او بیپرده و روراست از مشکلاتِ طی مدارج علمی، در کنار مسایل زندگی مشترک و پرورش فرزندان میگوید. از طرد شدنش از سوی همکاران، دوستان و حتی شریک زندگیاش سخن میگوید او توضیح میدهد که هر گونه نوآوری در پهنهٔ زندگی ممکن است تاوان سنگینی داشته باشد و موانع گوناگونی را سر راه ما قرار دهد تا از این طریق، میزان ایمان و پایداریمان محک زده شود و وجودمان در کورهٔ این آزمونهای دشوار گداخته و آبدیده گردد.
نویسنده نشان میدهد که چنان اشتیاقی در زمینهٔ پژوهش، وجودش را میافروخت که حتی برچسبهایی ناخوشایند مانند «بانوی مرگ و محتضر» را تاب میآورد تا پیامآور زندگی باشد و راهی برای زیستن با برترین تواناییهای انسانی را آشکار کند. کوبلر راس، پیرانهسر و در تنهایی خود، این کتاب را قلم میزند؛ در حالی که از امکانات شایستهٔ یک پزشک برجسته و نوگرایی خستگیناپذیر برخوردار نیست و از این بیتوجهیها شکوه دارد، اما سرفرازی و بالیدن او به زندگیای که پشت سر گذاشته است، کاملاً از واژههایش میتراود و مشتاقان را به تکاپو و خلاقیت وامیدارد.
الیزابت کوبلر راس در سالمندی نگاهی به پشت سر میافکند و سنتشکنیها و پرداختن به موضوعات ممنوعه را که بسیار انجام داده است، در وجود خود میستاید. او با سربلندی شرح میدهد چگونه به اتاقهایی دربسته سرک کشیده تا همدم کسانی باشد که واپسین اوقات حیات را میگذراندند، آخرین سخنان آنها را بشنود، به حسرتها و آرزوهای برآوردهنشدهٔ این بیماران گوش جان بسپارد، ببیند به کدام جنبههای زندگیِ پشت سر گذاشتهٔ خود میبالند، میخواهند چه نام و یادی از آنها باقی بماند و... از میان همین همدلیها و همنشینیهای او با بیمارانی که از سوی پزشکان و مراکز درمانی در کنجی به حال خود رها شدهاند، اندیشهای نو و ناب در جان الیزابت جلوه میکند که تا آن زمان ناشناخته بود و جایی در پزشکی نداشت. این روانپزشک نواندیش در کتاب حاضر، فرایند همنشینیها، معاشرتها و دورههایی را که با بیماران مبتلا به امراض مرگبار و آدمهای در حال احتضار داشته است، گام به گام توضیح میدهد تا آنجا که به شناختی ژرف میرسد.
الیزابت درمییابد که این آدمها به رغم تفاوت نوع بیماری و شخصیت یا پیشینهای که دارند، همگی در رویارویی با بیماری درمانناپذیر خود مراحل همسانی را میگذارنند. او با شفافیت نشان میدهد که چگونه به کشف و شناخت این مراحل رویارویی با مرگ زودرس در بیماران در آستانهٔ مردن میرسد و چگونه موفق میشود تا موشکافانه این فرایند رایج را طبقهبندی و مشخص کند.
این اکتشاف کوبلر راس گرچه با مقاومت شدید اطرافیان، به ویژه همکاران روانپزشک و روانکاو او رو به رو میشود، اما این امکان را در اختیار بیماران در حال مرگ قرار میدهد که ناگزیر از پیمودن چنین مراحل دشوار و جانکاهی نباشند و به صورت آگاهانه به مرحلهٔ پذیرش و آسودگی خیز بردارند. نویسنده مطرح میکند حتی او با اکتشاف خود به یاری کودکانی آمد که در آستانهٔ مرگ قرار داشتند و در حالی که هنوز چیزی از زندگی نمیدانستند، لازم بود تا برای ترک این جهان آمادگی پیدا کنند.
الیزابت مو به مو وصف میکند که کار با این کودکان چه قدر رنجآور و از سوی دیگر، چه قدر دلپذیر بوده است. برای آمادگی این بچههای خردسال، پزشک مهربان به فکر برقراری ارتباط با مادر و پدران آنها میافتد؛ چنان چه تجربیات تازه او را به این نتیجه میرساند که برای آسانی راهی که بزرگسالانِ دچار بیماریهای بیدرمان طی میکنند نیز لازم است خانوادهها و وابستگان آنها آموزشهایی ببینند و با فرایند آسوده به خط پایان رسیدن، آشنا شوند. این گونه است که دیگر نیروی یک زن پیشرو و قهرمان برای انجام همهٔ این کارها کافی نیست و لزوم آموزش و پروراندن دستیارانی پرشور و تازهنفس در فکر او جرقه میزند تا سنگ بنای نخست بنیاد فراگیر برای پشتیبانی از این بیماران شود.
الیزابت کوبلر راس در این کتاب چرخهٔ زندگی خود را به «سالهای آغازین»، «آغاز میانسالی»، «اواخر میانسالی» و «سالهای پایانی» تقسیم کرده است. او در این سطور به زیبایی ترسیم میکند که چگونه در جوانی مانند موش از ناخنک زدن به هر چه لذت برده و با جنب و جوش بسیار و بازیگوشی، پیوسته پیشگام بوده است. سپس در میانسالی، مانند خرس با آسودگی به بازبینی جوانی خود پرداخته و در دل به جست و خیزهای موش خنده زده است. آنگاه در اواخر میانسالی، مانند گاومیش به پرسهزنی در دشت و صحرا عشق ورزیده و در کمال آرامش، زندگی خود را مرور کرده است.
در سالهای آخر نیز مانند عقاب، شیفتهٔ اوجگیری بوده؛ نه به این دلیل که مردم را فروبنگرد، بلکه نمادی برای تشویق آنها باشد تا به فراز بنگرند. الیزابت کوبلر راس چنین زیست؛ کامل، سرشار و نمادی زیبا برای یک زندگی پربار و بدون حسرت!
این نوشته به زلالی آشکار میکند که چرخۀ زندگی، بدون نقطهٔ نهایی آن، یعنی مرگ، کامل نمیشود و ناتمام میماند. آنچه اهمیت دارد، چگونگی زیستن ما و چگونگی رو به رو شدن با مرگ است. آنگاه که لحظات زیستن را کامل مطالبه نمیکنیم، هنگام فرارسیدن مرگ - به هر بهانهای که باشد - نیرومندترین احساسی که تجربه خواهیم کرد، احساس تأسف و پشیمانی خواهد بود.
الیزابت کوبلر راس در این کتاب از وضعیت دشوار آدمهایی میگوید که ناگزیر و به دلیل بیماری در چندقدمی مرگ قرار دارند و از دانش پزشکی امروز کاری برای آنها برنمیآید. الیزابت در کششی درونی در محیط بیمارستانها به سوی این بیماران کشیده میشود و نوعی همدلی و درک آگاهانه او را به کند و کاو بیشتر برای دریافت وضعیت و احساس این آدمها وامیدارد. در این مسیر است که مورد تمسخر قرار میگیرد، پیامآور مرگ خوانده میشود و حتی اختلافاتی میان او و همسرش به وجود میآید که به جدایی آنها میانجامد.
خود نویسنده در بارهٔ ثمرهٔ کاوشها و تحقیقاتش چنین میگوید:
« تنها حقیقت مسلم و بی چون و چرای حاصل از کار من اهمیت زندگیست. همیشه گفتهام مرگ میتواند یکی از والاترین تجربهها باشد. اگر هر روز را واقعاً زندگی کنید، از هیچ چیز هراس نخواهید داشت.»
درباره الیزابت کوبلر راس
دکتر الیزابت کوبلر راس در هشتم جولای ۱۹۲۶ در شهر زوریخ سوئیس متولد شد. وی روانپزشک و نویسندهٔ کتاب منحصر به فرد دربارهٔ مرگ و محتضر و کتابهای بسیار دیگری است که این زن قهرمان را به عنوان محبوبترین و موثقترین متخصص مرگ مشهور کردهاند. او تا اواخر عمر در اسکاتزدیل، ایالت آریزونای آمریکا زندگی میکرد و در بیست و چهارم آگوست ۲۰۰۴ در سن ۷۸ سالگی در همین شهر درگذشت.
خواندن کتاب چرخ زندگی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب برای همهٔ کسانی که دچار بیماریهای درمانناپذیر هستند و از سوی دیگر، برای وابستگان و نزدیکان این بیماران مفید خواهد بود. همچنین آدمهایی که در شرایطی نامطلوب و غیر قابل تغییر به سر میبرند یا با مشکلاتی بزرگ دست و پنجه نرم میکنند، میتوانند به خوبی از این کتاب بهرهمند شوند. از سوی دیگر، پزشکان، رواندرمانگران، پرستاران، توانیاران و همۀ متخصصانی که به دلیل حرفهٔ خود با بیماران درماننشدنی سرو کار دارند، با خواندن این نوشته میتوانند آن بیماران را به شیوهای مناسب راهنمایی کنند و نگذارند تا در ورطهٔ مراحل آزارندهٔ پیش از تسلیم و پذیرش گرفتار بمانند و رنج بیشتری ببرند.
حجم
۳۳۲٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۶۰ صفحه
حجم
۳۳۲٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۶۰ صفحه
نظرات کاربران
یک کتاب عالی برای اینکه درک لحظه حال رو یاد بگیرید و درسهایی که میتونید از اتفاقات زندگی بگیرید و دید تازه پیدا کنید برای روانشناس ها که خیلی عالیه کلی نکته داره برای اینکه یک روانشناس خوب باشید خوبیش