دانلود و خرید کتاب همدلی با بیماران رو به مرگ الیزابت کوبلر روس ترجمه مژگان جهانگیر
تصویر جلد کتاب همدلی با بیماران رو به مرگ

کتاب همدلی با بیماران رو به مرگ

معرفی کتاب همدلی با بیماران رو به مرگ

چاپ دوم کتاب همدلی با بیماران رو به مرگ نوشتهٔ الیزابت کوبلر راس و ترجمهٔ مژگان جهانگیر است. انتشارات نشانه این کتاب را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب همدلی با بیماران رو به مرگ

چاپ دوم کتاب همدلی با بیماران رو به مرگ (آنچه پزشکان، پرستاران و خانواده‌ها از بیماران روبه‌مرگ می‌آموزند) که زیر نظر «دکتر جهانگیر رأفت» منتشر شده، ۱۲ فصل دارد. این کتاب که درسِ همدلی، مهرورزی، صبوری و شادی داده، نخستین‌بار در سال ۱۹۶۹ میلادی انتشار یافته است. اطلاعات ارزشمند این کتاب که یکی از مهم‌ترین پژوهش‌های روان‌شناسانهٔ قرن بیستم به حساب می‌آید، از سمینار معروف الیزابت کوبلر راس دررابطه‌با مرگ و زندگی به وجود آمده است. او در این کتاب تأثیرگذار، برای اولین‌بار به کاوش در پنج مرحلهٔ واکنش به اندوه و مرگ می‌پردازد؛ انکار، خشم، چانه‌زنی، افسردگی و پذیرش. او از طریق مصاحبه‌ها و گفت‌وگوهایی ساده و قابل فهم، درکی بهتر از تأثیرات مواجهه با مرگ و اندوه را بر بیماران، پزشکان درگیر در فرایند درمان و خانوادهٔ بیماران در اختیار مخاطبان قرار می‌دهد و چگونگی داشتن واکنش‌هایی درست در چنین شرایط سختی را برای مخاطبان تبیین می‌کند.

خواندن کتاب همدلی با بیماران رو به مرگ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران روان‌شناسی عمومی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب همدلی با بیماران رو به مرگ

«شاید با مرحله‌ی سوم یا همان چانه‌زنی آشنایی چندانی نداشته باشیم، اما شناخت این مرحله حتا در مجال کوتاهِ باقی‌مانده از عمر بیمار مؤثر است. اگر در مرحله‌ی اول نتوانسته باشیم با واقعیت تلخ بیماری مواجه شویم و در مرحله‌ی دوم، از زمین‌وزمان عصبانی باشیم،‌ شاید بتوانیم با رسیدن به یک توافق، زمان وقوع مرگ را به تعویق بیندازیم. «اگه خواست خدا اینه که من تو این دنیا نباشم و به درخواست منِ عصبانی گوش نمی‌ده، شاید بهتر باشه دوستانه ازش بخوام.» همه‌ی ما با چنین برخوردهایی از سوی فرزندان‌مان آشنا هستیم که اول با طلبکاری و بعد با خواهش و تمنا خواسته‌شان را مطرح می‌کنند. وقتی می‌خواهند شبی را در منزل دوست‌شان سپری کنند، طاقت «نه» شنیدن ندارند در نتیجه از کوره دررفته پا به زمین می‌کوبند و حتا گاهی قهر می‌کنند و درِ اتاق را می‌بندند و ما را به حریم‌شان راه نمی‌دهند. البته همچنان به دنبال راه دیگری برای جلب رضایت ما هستند. در نهایت از اتاق خارج شده و داوطلبانه کارهایی انجام می‌دهند که در مواقع عادی هرگز زیر بار آن‌ها نمی‌رفتند. سپس می‌گویند «اگه یه هفته اخلاقم خیلی خوب باشه و هر شب ظرفا رو بشورم، اجازه می‌دین برم خونه‌ی دوستم؟» طبیعتاً احتمال ضعیفی وجود دارد که تحت چنین شرایطی با درخواست فرزندمان موافقت کنیم.

بیمار رو به مرگ نیز از این راه وارد می‌شود. وی به تجربه می‌داند که به خاطر کارهای خوب و خدماتی که در طول زندگی انجام داده، کمی شانس نجات دارد. آرزوی بیشتر بیماران، طول عمر و زندگی بدون دردورنج است. یکی از بیماران ما، خواننده‌ی اپرا بود. او غده‌ی بدخیمی داشت که فک و صورتش را چنان از ریخت انداخته بود که نمی‌توانست روی صحنه برود اما خودش می‌خواست دست‌کم یک‌بار دیگر روی صحنه اجرا داشته باشد. وقتی متوجه شد خواسته‌اش عملی نمی‌شود، رفتاری بسیار رقت‌انگیز از خود نشان داد. او می‌خواست در سمینار ما شرکت کند و در برابر حضار ــ نه از پشت دیوار شیشه‌ای ــ صحبت کند. او برای مخاطبان، از زندگی، موفقیت‌ها و مصیبت جدیدش حرف زد. کمی بعد به ناچار برای پاسخ دادن به یک تماس تلفنی به اتاقش برگشت. قرار بود قبل از رادیوتراپی، همه‌ی دندان‌های این زن را بکشند. او می‌خواست پیش از آن‌که مجبور شود برای همیشه از مردم رو بپوشاند، یک‌بار دیگر برنامه اجرا کند.

بیمار دیگری که درد شدیدی داشت، به دلیل نیاز به مسکّن‌های تزریقی، مجبور بود در بیمارستان‌ بماند. او پسری داشت که به منظور برآورده کردن آرزوی مادر، در حال برنامه‌ریزی برای ازدواج بود. این بیمار، از فکر حضور نداشتن در مراسم عروسی فرزند ارشد و محبوبش بسیار غمگین بود. با تلاش گروهی، توانستیم شیوه‌ی خودْهیپنوتیزمی را به او آموزش دهیم تا بتواند در طول مراسم راحت‌تر باشد. قبلاً می‌گفت «تنها آرزوم اینه که تا عروسی پسرم زنده بمونم.» روز قبل از عروسی، شیک و برازنده، بیمارستان را ترک کرد. امکان نداشت کسی به وخامت حالش پی ببرد. گویی «خوشبخت‌ترین فرد روی زمین» بود و چهره‌اش می‌درخشید. نمی‌دانستم پس از وقت اضافه‌ای که با چانه‌زنی نصیبش شده بود، چه خواهد کرد.»

رهگذر
۱۳۹۷/۰۵/۲۳

کتابی بسیار مهم برای نقد روشهای اشتباه مدرنیته در درمان بیماری ها وایجاد دیدی متفاوت تر نسبت به مرگ کتابی که باید خوانده شود تو این کتاب خانم راس با بیماران نزدیک به مرگ مصاحبه میکنه کسایی که برای بیماریشون هیچ

- بیشتر
Fateme Pakdaman
۱۴۰۲/۰۱/۰۳

خوندن این کتاب برای درک و مواجهه با مرگ خود و عزایزانمون خیلی کمک کنندی و چطور همدلی کردن با دیگران در زمان سوگ رو به خوبی نشون میده

کاربر 2703587
۱۳۹۹/۱۱/۰۸

اسم کتاب درست ترجمه نشده است

احتمالاً در این حالت، فردِ برجسته، ثروتمند، موفق و کنترل‌گر، بدبخت‌ترین انسان است چرا که در شرف از دست دادن همه‌ی آن‌ چیزهایی است که یک عمر، مایه‌ی آسایش و رفاهش بوده‌اند. بیمارانی نظیر آقای «اُ»، نمی‌توانند بپذیرند که انسان‌ها، در پایان راه زندگی موقعیتی برابر دارند. آن‌ها تا آخر عمر با این حقیقت مبارزه کرده و اغلب، فرصت پذیرش فروتنانه‌ی مرگ را از دست می‌دهند
رهگذر
به منظور روشن‌تر شدن مطلب، از مثال کودک و کودک‌درون استفاده می‌کنم. کودک پنج‌ساله‌ای که مادرش را از دست می‌دهد، هم خود را برای مرگ مادر مقصر می‌داند و هم از این‌که او را تنها گذاشته، عصبانی می‌شود. به این ترتیب کودک هم عاشق مادر می‌ماند و هم به خاطر محرومیت از وجودش، به‌شدت از او بیزار می‌شود.
کاربر ۱۵۵۹۶۴۹
همه‌ی ما رؤیاهای نامعقولی داریم که در آن‌ها دو موقعیت متضاد همزیستی دارند ــ موقعیت‌هایی که در رؤیا پذیرفتنی هستند اما در بیداری غیرمنطقی و باورنکردنی‌اند.
Romina
جامعه، ناتوان از امیدبخشی و هدفمند کردن انسان‌ها، با انکار مرگ فقط موجب افزایش اضطراب آن‌ها شده و موجوداتی خشن و ویرانگر از آن‌ها ساخته که برای فرار از مرگ و رویارویی با آن دیگرکُشی می‌کنند.
کاربر ۱۵۵۹۶۴۹
دعای من نه برای تسکین دردهایم، که برای جرئت پیروزی بر آن‌ها باشد.
کاربر ۱۵۵۹۶۴۹
افرادی که برای ماندن در کنار بیمار رو به مرگ و حفظ سکوت معنادار، از توان و عشق کافی برخوردار باشند، پی خواهند برد که لحظه‌ی مرگ نه وحشتناک است و نه دردناک، بلکه توقف آرام عملکرد جسم انسان است. مشاهده‌ی مرگ آرام یک انسان، یادآور یکی از میلیون‌ها شهابی است که هر یک لحظه‌ای در آسمان پهناور درخشیده سپس برای همیشه در دل شب بی‌پایان گم می‌شود.
رهگذر
اگر همه‌ی افراد جامعه از مرگ بترسند و آن را انکار کنند، به‌جز به کارگیری دفاع‌های مخرب چه راهی برای‌شان باقی می‌ماند؟ جنگ‌ها، شورش‌ها و آمار فزاینده‌ی قتل و دیگر جرایم، احتمالاً ضعف بشر در پذیرش مرگ و رویارویی عزت‌مندانه با آن را نشان می‌دهد. شاید بهتر باشد با نگاهی انسانی‌تر، تلاش کنیم مرگ خود را باور کرده و بیاموزیم که با این رخداد غم‌انگیز و اجتناب‌ناپذیر، منطقی‌تر و بالغانه‌تر برخورد کنیم.
کاربر ۱۵۵۹۶۴۹
در زمان‌های قدیم هر مردی چشم در چشم با دشمن روبه‌رو می‌شد و عادلانه با او می‌جنگید. امروزه نظامی‌ها و غیرنظامی‌ها هیچ‌گونه شانسی برای آگاهی قبلی از زمان و هدف حملات نظامی ندارند. هر لحظه ممکن است هزاران نقطه هدف حمله قرار بگیرد و تخریب شود ــ مانند انفجار بمب در هیروشیما، استفاده از گازها و یا دیگر سلاح‌های شیمیایی که نامرئی و فلج‌کننده یا کشنده‌اند. در این جنگ‌ها انسان برای دفاع از حقوق و اعتقادات خود و یا امنیت و شرف خانوادگی‌اش نمی‌جنگد، بلکه جامعه به طور مستقیم یا نامستقیم جنگ را به زنان و کودکان تحمیل می‌کند ــ بی‌آن‌که امیدی به نجات آن‌ها باشد. شاید این همان نقش علم و فناوری در افزایش روزافزون ترس از مرگ و نابودی باشد.
کاربر ۱۵۵۹۶۴۹
کاری کن که دعای من نه برای دور ماندن از خطرها، که برای نهراسیدن از رویارویی با آن‌ها باشد.
کاربر ۱۵۵۹۶۴۹
اما همین پزشکان از ترس ابرو بالا انداختن همکاران‌شان، حاضر نبودند از چند ماه پیش از مرگ بیمار این کار را بکنند. می‌توان نتیجه گرفت که تمایل پزشکان به تأیید همکاران، در غفلت همگانی از درد و رنج بیماران مؤثر بوده است.
کاربر ۱۵۵۹۶۴۹
این سال‌ها در ایران «مد» شده که پیران بیمار، غالباً دم مرگ، را به بیمارستان می‌برند و روزها، هفته‌ها و گاهی ماه‌ها، انواع سرم و دستگاه به آن‌ها وصل می‌کنند ـــ چیزهایی که من آن‌ها را «سیخ و میخ» می‌نامم. کاری که غالباً دیده‌ایم بیمار را «جان به سر» و احتضار او را طولانی‌تر و دردناک‌تر می‌کند. این کار، شاید چند روزش بد نباشد، اما. . . . بچه‌ها، دست گرم و نرمخو و نگاه پر مهر شما در خانه شادمانی و آرامش ما پیران خواهد بود نه چیز دیگر. از این «آفتاب‌های لب بام» گرما و روشنی بیاموزید
honourable
قرار است چه به سر جامعه‌ای بیاید که به جای تأکید بر ارزش انسان، در فکر افزایش تعداد دانش‌جو است؟
کاربر ۱۵۵۹۶۴۹
امروزه دانش‌جویان پزشکی سخنرانی‌های متعددی در باب RNA و DNA ارایه می‌کنند، اما تجربه‌ی عملی آن‌ها در زمینه‌ی رابطه‌ی پزشک و بیمار ــ که زمانی الفبای آموزش پزشکان موفق بود ــ ناچیز است. در جامعه‌ای که به جای تأکید بر مسائل اساسی مثل تدبیر، حساسیت و زیرکی و...، به هوش افراد و موقعیت اجتماعی‌شان اهمیت می‌دهند، چه اتفاقی می‌افتد؟ از جوامع علم‌زده‌ای که دانش‌جوی پزشکی را به خاطر تحقیقات و فعالیت‌های آزمایشگاهی در نخستین سال‌های تحصیل، تحسین می‌کنند در حالی‌که همان دانش‌جو پاسخ ساده‌ترین سؤال بیمار را نمی‌داند، چه انتظاری می‌شود داشت؟ انتقال دانش جدید به دانش‌جویان به بهای کاهش ارزش‌های انسانی، پیشرفتی را به دنبال نخواهد آورد.
کاربر ۱۵۵۹۶۴۹

حجم

۲۳۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۸۶ صفحه

حجم

۲۳۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۸۶ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان