یک نامه
آن هنگام که همهٔ کارهایی را که برای انجام آنها به کرهٔ زمین فرستاده شدهایم، به پایان برسانیم، اجازه مییابیم تا بدن خود را ترک کنیم؛ بدنی که همچون پیلهای که پروانهٔ آتی را در برمیگیرد، روح ما را زندانی کرده است.
در موعد مقرر میتوانیم بدنمان را رها کنیم و از درد و رنج، ترسها و نگرانیها آزاد شویم. آزاد همچون پروانهای بسیار زیبا، رو به سوی خانه، به نزد خدا... .
از نامهای برای یک کودک مبتلا به سرطان
کاربر ۲۷۷۰۱۶۰
جفی به برادرش گفته بود که دلش میخواست خودش دوچرخهٔ بسیار عزیزش را با شادمانی به مناسبت هدیهٔ تولد داوگی بدهد، اما نمیتواند دو هفته برای رسیدن آن روز صبر کند، زیرا تا آن هنگام دیگر زنده نخواهد بود. در نتیجه جفی همان موقع دوچرخه را به داوگی میدهد، اما فقط به یک شرط: داوگی هیچ گاه نباید با آن چرخهای آموزشی لعنتی دوچرخهسواری کند.
faezeh namjoo