کتاب لالانی دختر دریاهای دور
معرفی کتاب لالانی دختر دریاهای دور
کتاب لالانی دختر دریاهای دور نوشته ارین انترادا کلی و ترجمه نیلوفر امنزاده است. کتاب لالانی دختر دریاهای دور را انتشارات پرتقال منتشر کرده است، این انتشارات با هدف نشر بهترین و با کیفیتترین کتابها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.
درباره کتاب لالانی دختر دریاهای دور
لالانی یک دختر معمولی مثل همه دخترهاست. او ماجراجو و کنجکاو است و در جزیزه زیبایی زندگی میکند که مدتی است دچار خشکسالی شده است. لالانی تلاش میکند از مادرش و جزیزه که محل زندگی آنها است محافظت کند. گیاهانی که برای درمان بیماریها استفاده میشد نایاب شدهاند و لالانی میداند که پشت کوهها و دریای پیرامون جزیره رازی وجود دارد. خوشبختی در آن سوی کوهها منتظر آنها است اما ترسی همراه لالانی است. هرکس به سوی این کوهها رفته دیگر برنگشته است تا درباره خوشبختی مردم در آن طرف کوه چیزی بگوید اما لالانی میداند که دیر یا زود باید راهی این سفر شود.
خواندن کتاب لالانی دختر دریاهای دور را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
نوجوانان بالای ۱۲ سال مخاطبان این کتاباند.
درباره ارین انترادا کلی
ارین انترادا کلی، نویسندهٔ پرفروش نیویورکتایمز، برندهٔ مدال نیوبری برای کتاب دنیای بیکران، سلام شد. اولین رمان کلی، پرواز کن توکا، در فهرست برترین کتابهای کِرکِس، مجلهٔ کتابخانهٔ مدارس و ایالاسسی قرار گرفته و کتاب برگزیدهٔ انجمن کتابداران آسیایی ـ آمریکایی شد.
کِلی همچنین نویسندهٔ کتاب سرزمین دختران فراموششده، کتاب برگزیدهٔ انجمن کتابداران آسیایی ـ آمریکایی، و کتاب اول تو بازی کن، کتاب پرفروش نیویورکتایمز و کتاب برگزیدهٔ کِرکِس و مجلهٔ کتابخانهٔ مدارس است. او در لِیکچارلز لوئیزیانا بزرگ شده و حالا در ایالت دِلِوِر زندگی میکند.
بخشی از کتاب لالانی دختر دریاهای دور
رفوگرها در جزیرهٔ سانلاگیتا میمردند. بیشتر از آنچه انتظار میرفت. علت دقیق بیماریشان معلوم نبود، اما خیلی از مردم سانلاگیتا باور داشتند که این مرگ مجازات کارهای بیکیفیت و شلخته است.
روستاییان از یک چیز مطمئن بودند: اینکه مرض رفوگرها بعد از فرو رفتن سوزن توی انگشت اتفاق میافتد. اما هر سوزنی رفوگرها را مریض نمیکرد و اگر شانس میآوردی، کمی خون ازت میرفت و ماجرا تمام میشد. ولی اگر بدشانس بودی... آیندهای کوتاه و فاجعهبار پیش رویت بود.
اولین علامتش تب بود که معمولاً در عرض بیست و چهار ساعت شروع میشد. در قفسهٔ سینهات احساس گرما میکردی. گونههایت گل میانداخت. فرق سرت عرق میکرد. کمی بعد از آن، افکار پنهانی که گوشهٔ ذهنت دفن کرده بودی میخزید بیرون و یکهو به خودت میآمدی و میدیدی مشغول اعترافی و حرفهایی میزنی که هرگز قصد گفتنشان را نداشتی. یک بار لالانی و ویدا به دیدن پیرزن رفوگری رفته بودند. ویدا دارویی آورده بود که فکر میکرد شاید فایدهای به حال بیمار داشته باشد. دارو تب زن را پایین آورد، ولی تبِ ذهنش را نتوانست تسکین بدهد. پیرزن همینطور که ویدا به شقیقههایش پماد میمالید، به دخترها اشاره کرده بود بروند نزدیکتر.
پیرزن پچپچ کرد: «وقتی خواهرم مریض شد، من رو میفرستاد سهمیههاش رو بگیرم. اونقدر ضعیف بود که نمیتونست تکون بخوره.» نفسش بدبو بود و لبهایش ترکخورده. «هر بار ازش دزدی میکردم. کانا! من رو ببخش.»
بعد از اعترافات، نوبت باد کردن بود. لُپها و گلویت مثل یونفیش۹ باد میکرد. اینجا بود که مطمئن میشدی بهزودی میمیری؛ معمولاً در عرض ده روز.
طبق افسانهها، فقط یک درمان برای مرض رفوگرها وجود دارد و آن هم در میان گلبرگهای گلی معجزهآساست. این گل زرد روشن بود و خالهای سفید داشت، اما فقط بر کوه ایسا میرویید؛ یکی از نعمتهای بیشمار در جزیرهٔ شمالی.
حقیقت داشت؟ ویدا میگفت این هم قصهای دیگر است. اما هیچکس مطمئن نبود، چون دریانوردانی که به آنسوی آبها سفر میکردند هرگز برنمیگشتند. فقط تکههایی از کشتیهایشان برمیگشت.
لالانی همینطور که سبدش به پاهای لاغر قهوهایاش میخورد، از میان روستا میگذشت. یک روزِ دریانوردیِ دیگر هم در راه بود. این بار سه دریانورد به دریا میزدند و کل مردم روستا در ساحل جمع میشدند تا با آنها خداحافظی کنند.
حجم
۹۰۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۰۰ صفحه
حجم
۹۰۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۰۰ صفحه
نظرات کاربران
خیلی خوب بودم از خوندنش واقعا لذت بردم👽🍓 لالانی، دختری ماجراجو و کنجکاو است. محل زندگی او، جزیرهی زیبایی است که حالا دچار خشکسالی شده است. لالانی، تمام تلاشش را میکند تا از جزیره و همچنین مادرش مراقبت کند تا او
یک روز صبح مثل روح از راه رسید. نه، مثل روح نه، زیرا دختری معمولی بود، از جنس گوشت و خون. وقتی از راه رسید که خورشید تازه داشت آب را لمس می کرد. توی قایق کوچکی پارو می زد...🚣♀️🛶 حالا
حتما بخونید عالیه من نسخه چاپیش رو داشتم و خوندم خیلی قشنگ بود بهتون توصیه میکنم بخونید📦💗 بیاید پایین بحرفیم تو نظر ها🍻
عالی بود .
خیلی قشنگ و جذاب بود توصیه میکنم😍👌
کتاب «لالانی دختر دریاهای دور» رمانی نوشته ی «ارین انترادا کلی» است که نخستین بار در سال 2019 منتشر شد. زندگی در جزیره ی «سانلاگیتا» سخت است. در غرب این جزیره، کوهستانی بی رحم قرار دارد که ممکن است هر
این کتاب یکی از کتابای نسخه چاپی من هست و ۱ سال پیش تقریبا خوندمش من به شخصه میتونم بگم عاشقه روند ماجرا و داشتانش شدم و شخصیت قوی و محکمی داشت لالانی و به نظرم تو سفری که آغاز
عالی بود پیشنهاد میکنم
کتاب خیلی قشنگی بود تخیلات نویسنده خیلی قوی بوده و جدا یک دنیای جدید رو افریده و شخصیت اول لالانی رو خیلی شجاع نشون داده که این خیلی خوبه 🦋
ازیه جایی به بعد جذابیتی نداشت