دانلود و خرید کتاب سالی که از آسمان افتادیم ایمی سریگ کینگ ترجمه مهسا خراسانی
تصویر جلد کتاب سالی که از آسمان افتادیم

کتاب سالی که از آسمان افتادیم

امتیاز:
۴.۴از ۳۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب سالی که از آسمان افتادیم

کتاب سالی که از آسمان افتادیم نوشته ایمی سریگ کینگ و ترجمه مهسا خراسانی است. کتاب سالی که از آسمان افتادیم را انتشارات پرتقال منتشر کرده است، این انتشارات با هدف نشر بهترین و با کیفیت‌ترین کتاب‌ها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.

درباره کتاب سالی که از آسمان افتادیم 

این کتاب داستان لیبرتی است. او دختر نوجوانی است که خانواده‌اش در حال فروپاشی است. خواهر کوچک و ۹ ساله‌اش هرگز از خانه بیرون نمی‌رود، مادر و پدرش می‌خواهند از هم جدا شوند و افرادی که یک زمانی دوستش بودند حالا اذیتش می‌کنند. 

او دوست دارد تصویر خودش از ستاره‌ها را بکشد اما یک روز اتفاق عجیبی می‌افتد یک شهاب سنگ سقوط می‌کند و حالا مال لیبرتی است. 

خواندن کتاب سالی که از آسمان افتادیم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به کودکانی که قصه دوست دارند پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب سالی که از آسمان افتادیم

بابا گفت: «من رو مدام می‌بینین. می‌خوام چندتا تخت بخرم؛ بنابراین هروقت دلتون خواست می‌تونین بیاین و پیش من بمونین.» موقع حرف زدن به چشم‌های ما نگاه نمی‌کرد. بیشتر اوقات زُل زده بود به فرش.

مامان گفت: «ازتون می‌خوایم دربارهٔ هرچیزی که ذهنتون رو مشغول کرده با ما حرف بزنین و درمورد احساسی که دارین نگران نباشین. چون هر احساسی که داشته باشین کاملاً طبیعیه.»

نگران احساساتم نبودم. احساساتم به‌ترتیب این‌طوری بودند: آسودگی، سردرگمی و ترس. احتمالاً احساسات دیگری هم داشتم؛ اما این سه‌تا از همه واضح‌تر بودند. جیلی غرق در غم‌وغصه بود. بدنش می‌لرزید. خودم را به او نزدیک کردم و دستم را دور گردنش انداختم.

بابا گفت: «ببینین، همه‌ش تقصیر منه. واقعاً متأسفم. ما تموم تلاشمون رو می‌کنیم تا اوضاع رو درست کنیم و دوباره یه خانواده بشیم.»

این حرف همه‌چیز را تغییر داد. مثلاً احساساتم این‌طوری شد: سردرگمی، ترس و سردرگمیِ بیشتر. لرزش بدن جیلی کمتر شد و چشم‌هایش چنان گشاد شد که انگار فکر می‌کرد خانواده‌مان از هم نپاشیده. اما خودش هم می‌دانست که پاشیده. من هم می‌دانستم. مامان هم می‌دانست. انگار فقط این وسط بابا بود که نمی‌دانست چه اتفاقی افتاده.

بابا همین‌طوری یک چیزهایی می‌گفت تا وانمود کند اوضاع خیلی هم بد نیست و نگذارد جیلی بزند زیر گریه.

به زندگی من خوش آمدید:

مثال ۱: هر تابستان من و جیلی می‌نشینیم روی صندلی پشت ماشین و بابا هم ما را از اردوی یک‌روزه برمی‌گرداند به خانه. من از بابا خواهش می‌کنم بایستیم و بستنی بخریم. بابا قبول نمی‌کند. من هم دوباره شروع می‌کنم به تماشای درخت‌هایی که از کنارشان می‌گذریم. جیلی شروع می‌کند به گریه. یک چیزی می‌گوید مثل این: «من واقعاً دلم بستنی می‌خواد!» و بابا ماشین را نگه می‌دارد و بستنی می‌خرد.

مثال ۲: تعطیلات تابستان سال گذشته. مامان با دوستش پتی رفته پیاده‌روی. از بابا می‌خواهم اجازه بدهد من و جیلی تا دیروقت بیدار بمانیم و یک قسمت از سریال پیشتازان فضا را ببینیم. بابا قبول نمی‌کند. من هم راه می‌افتم تا از پله‌ها بروم بالا و دندان‌هایم را مسواک کنم و بروم توی تختم. جیلی یک‌دفعه می‌زند زیر گریه و چیزی می‌گوید مثل: «اما من واقعاً دلم می‌خواد این سریال رو ببینم! تعطیلات تابستونمونه!» بعد بابا کانال تلویزیون را عوض می‌کند و من را صدا می‌کند تا به طبقهٔ پایین برگردم و پیشتازان فضا را تماشا کنم. 

☆عاشق کتاب♡
۱۴۰۱/۰۴/۲۳

خیلی کتاب قشنگی بود برای کسایی که هم عاشق نجوم هسن هم دچار طلاق خانوادگی شدن خیلی خوبه چون اون هارو درک میکنه💫

arv
۱۴۰۰/۰۵/۰۲

این کتاب فوق العاده بود

گمشده در دنیای کتاب ها :(
۱۴۰۲/۰۶/۰۴

«زندگی لیبرتی حال دگر گونی دارد ، همه چیز بر علیه اوست . مادر و پدرش میخواهند ازهم جدا شوند. خواهر نه ساله اش خودش را در خانه حبس کرده و به مدرسه نمیرود. وبدتر از این ها ، دوستانش

- بیشتر
کتابخانه‌ی‌بنفش
۱۴۰۲/۰۵/۰۸

با خوندن این کتاب تو داستانش غرق می شید💕💟 پیشنهاد میکنم کسانی که پدر و مادشون به هر دلیلی جدا شدن این کتاب رو بخونن بهشون کمک میکنه با اوضاع کنار بیان و حالشون بهتر شه🍓🍒

Hana
۱۴۰۱/۰۸/۲۶

اگر می‌خواهید با روحیات و شرح اتفاقات درونی یک کودک طلاق یا یک نوجوان طلاق آشنا بشین بخونیدش و قابل توجه اینکه بعد از خوندن این کتاب بیشتر به آسمون شب فکر میکنم و برام جالب تر شده.

T.sh
۱۴۰۱/۰۱/۰۷

فوقعالعاده بود من که خیلی دوستش داشتم

نرگس کاهه
۱۴۰۱/۰۶/۰۲

بهترین کتاب برای کودک نوجوان عالیه و حرف هاش خیلی وازه

t
۱۴۰۲/۰۹/۳۰

عالی بود واقعا حس می کنم بعضی کتابا ادمو میفهمن پیشنهاد میکنم خوب های بد بد های خوب و پاستیل های بنفش و محا فظان حیاط وحش را هم حتما بخو نید من که خیلی خوب تونستم باهاش ارتباط بر قرار

- بیشتر
امیرحسن
۱۴۰۱/۰۱/۰۹

این کتاب ژانر رئال هستش و داستان جذابی دار و از نظر من دیدگاه جالبی داره و حس خوبی از خوندنش بهم دست میده. نویسنده این کتاب خانم ایمی سریگ کینگ(A.S.KING)که نویسنده کتاب من و ماروین گاردنز هستش که اونم

- بیشتر
کاربر 6097875
۱۴۰۳/۰۵/۰۸

داستانش رو دوست داشتم.قشنگ بود و در عین حال غمگین هم بود . پیشنهاد میکنم بخونیدش

وقتی یک‌باره حس می‌کنید از همهٔ عالم و آدم متنفرید کار دیگری به‌جز خوابیدن از دستتان برنمی‌آید.
میم‌ بانو
می‌خواهم روش تماشا کردن ستاره‌ها را در جهان تغییر دهم؛ اگرچه دختر هستم و در دوره و زمانه‌ای زندگی می‌کنم که مردم به علم و به دخترها و به هرچیز معنادار دیگری می‌خندند.
مسافر کتاب ها
گاهی باورم نمی‌شود می‌توانم به آسمان نگاه کنم و این چیزها را ببینم. سیاره‌ها. شهاب‌ها. ستاره‌ها. همهٔ آن‌ها واقعاً جادویی هستند.
مسافر کتاب ها
با داشتن تلسکوپی بزرگ، الزاماً ستاره‌شناسی بزرگ نخواهید شد. ـ مکس ارنست
امیرحسن
مردم فکر می‌کنند افسردگی همیشه به یک شکل است؛ یعنی معمولاً به شکل غصه است. به‌نظرم کسانی که اطلاعات کافی دربارهٔ افسردگی ندارند فکر می‌کنند افسرده‌ها تمام مدت راه می‌روند و گریه می‌کنند یا به همه‌چیز بدبین هستند. اما افسردگی را نمی‌توان به این راحتی توصیف کرد. برای هرکس متفاوت است. بابا می‌گوید از درون حس می‌کند آدم دیگری شده که عجیب است. اما ازآنجاکه دوازده سال است می‌شناسمش باید بگویم از بیرون هم همین‌طور به‌نظر می‌رسد
daisy
افسردگی همیشه به یک شکل است؛ یعنی معمولاً به شکل غصه است. به‌نظرم کسانی که اطلاعات کافی دربارهٔ افسردگی ندارند فکر می‌کنند افسرده‌ها تمام مدت راه می‌روند و گریه می‌کنند یا به همه‌چیز بدبین هستند. اما افسردگی را نمی‌توان به این راحتی توصیف کرد. برای هرکس متفاوت است
کتابخانه‌ی‌بنفش
چون او از این کار خوشش نمی‌آید، دلیل نمی‌شود من انجامش ندهم.
bad girl
نمی‌دانم اگر آدم‌فضایی‌ها بیایند اینجا دربارهٔ آدم‌ها چه فکری خواهند کرد. انسان‌ها عجیب‌غریب‌اند. به‌نظرم ما مشکل داریم. به‌هرحال، من بیشتر به ستاره‌ها اهمیت می‌دهم تا آدم‌ها. تا اینجا که آدم‌ها به‌جز اینکه موی دماغم شوند، کار دیگری برای من نکرده‌اند.
Tiyana
اما شاید این‌ها نتیجهٔ ترس است که باعث می‌شود کارهای عجیب‌غریبی بکنیم. کارهایی که در آن لحظهٔ خاص معنادار به‌نظر می‌رسند، اما نه ماه بعد هیچ معنی و مفهومی ندارند.
مسافر کتاب ها
ستارهٔ قطبی همیشه رو به شمال است. این یکی از چند چیزی است که می‌توانم روی آن حساب کنم. هرشب به آسمان می‌رود و وظیفه‌اش را انجام می‌دهد. اگر آدم‌ها بیشتر شبیه ستارهٔ قطبی بودند، شاید اوضاع تا این حد پیچیده نمی‌شد.
Tiyana

حجم

۴۱۳٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

حجم

۴۱۳٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

قیمت:
۹۳,۰۰۰
تومان