کتاب باکونین؛ پنج جستار
معرفی کتاب باکونین؛ پنج جستار
کتاب باکونین؛ پنج جستار نوشته میخائیل باکونین است که با ترجمه شروین طاهری و رضا اسکندری منتشر شده است. این کتاب مجموعهای از جستارهای این اندیشمند روس است.
درباره کتاب باکونین؛ پنج جستار
این کتاب چند جستار از باکونین از پایهگذاران سنت آنارشیسم اجتماعی است.
کتاب حاضر میکوشد با بازگشتن به چند نوشتار باکونین بیرون از قضاوتهای آمرانه، مخاطب را با محتوای ذهنی متناقض او رو در رو کند. باکونین نه به دلیل فقدانی روانشناختی و نه به دلیل شرقی بودن، بلکه به دلیل درک عمیق خود از هگل چنین متضاد بود. او حتی بیشتر از هرتسن شکاف کل و جزء، فرد و اجتماع، آزادی فردانی و قانون دولتی را درک میکرد و میکوشید از طریق منطق دیالکتیکی هگل بر آن فائق شود. سیر حرکتش از نوعی تاریخباوری متافیزیکی به سمت ماتریالیسم تاریخی به میانجی مارکس و سوسیالیستهای فرانسوی و در رأسشان پرودون، از مذهبگرایی اجتماعی به سمت الحاد به میانجی فوئرباخ، و از سوسیالیسم دولتی بهنوعی سوسیالیسم اجتماعی به میانجی تجربهٔ سلوک سیاسی احزاب سوسیالیست در اروپا، همگی نشان از متفکری زنده و خیالپرداز داشت که میکوشید تضاد زندگی را در تعابیر نظری رفعشده نپندارد و عملاً شکاف میان نظر و عمل را پر کند. همین بود که به فردگرایی افراطی کسانی چون اشتیرنر سقوط نکرد یا به دام خشونتگرایی تروریستی نچائف نیفتاد. حفظ فاصلهاش از ساختارهای اقتدارطلبانهٔ احزاب سیاسی بینالملل، امکان پیشبینی وقایع قرن بعد در کمونیسم روسی را برایش فراهم آورد و همزمان امکان داد سوژهٔ آزادی را به ساخت طبقاتی منحصر نکند.
خواندن کتاب باکونین؛ پنج جستار را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به علوم اجتماعی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب باکونین؛ پنج جستار
منظورم از آزادی فردی این است که به جای آنکه آزادی دیگران را به مثابهٔ مرز و خط مقدمی در نظر بگیرد و در پشت آن متوقف شود، برعکس، خواهان بسط دادن و گستردن مرز نامحدود ارادهٔ آزاد خود باشد. آزادی نامحدود از طریق آزادی همگان. آزادی از طریق انسجام و همبستگی، آزادی در برابری. آزادیای که بر نیروها و اصول وحشیانهٔ اقتدارگرایی پیروز می شود. تجلی آرمانی آن نیرو، که پس از تخریب تمامی بتهای زمینی و آسمانی، بر ویرانههای کلیسا و دولت، جهانی نوین از انسانیتی یکپارچه را بنیان خواهد گذاشت و سامان خواهد داد. من مبارزی باورمند در راه برابری اقتصادی و اجتماعی هستم، چراکه میدانم خارج از این، برابری، آزادی، عدالت، کرامت انسانی و نیکبختی اخلاقی و روحی نوع بشر و کامیابی ملتها و افراد، تنها دروغی همیشگی باقی خواهند ماند. اما به عنوان یک مبارز بی قید و شرط راه آزادی، این نخستین شرط انسانیت، باور دارم که برابری باید از طریق سازمان خودانگیختهای از همکاریهای داوطلبانه، تشکیلشده از کار آزادانه تثبیت شود؛ درون کمونهای فدرال، از طریق انجمنهایی زایا و فدراسیونهایی به همانسان خودانگیخته از کمونها، نه به واسطه و وسیلهٔ کنش سرپرستی بالادستانهٔ دولت. این نکته، بیش از هر چیز، سوسیالیستها و اشتراکگرایان انقلابی را از «کمونیستها» ی اقتدارگرا، این هواداران ضرورت بدوی مطلق دولت، متمایز میسازد. کمونیستها تصور میکنند وضعیت آزادی و سوسیالیسم (یعنی مدیریت مسایل جامعه از طریق خودسامانی اجتماع و بدون میانجیگری و فشار دولت) میتواند از طریق رشد و سازماندهی قدرت سیاسی طبقهٔ کارگر و مشخصاً پرولتاریایی شهری با کمک بورژوازی رادیکال به دست آید. درحالیکه سوسیالیستهای انقلابی (همانانی که در موقعیتهای دیگری لیبرتارین شناخته میشوند)، این دشمنان متحدین دورو و اتحادهایی از این دست، اعتقادی کاملاً مخالف این دارند. به باور آنان، این هدف نه از طریق رشد، گسترش و سازماندهی نیروهای سیاسی، بلکه از طریق رشد نیروهای اقتصادی و اجتماعی، یعنی نیروهای پاد-سیاسی تودههای کارگر شهرها و روستاها قابل تحقق و مادیتیافتن است. مردمانی در طبقات فرادست که آگاهی یافته و آمادهاند تا راه خود را از گذشتهشان جدا کنند، آشکارا به انقلابیون بپیوندند و برنامهٔ عملیاتی آنان را بیقید و شرط تعقیب کنند نیز در این شمول قرار میگیرند.
دو روش
از این دو نام متفاوت، دو روش متفاوت نیز برآمده است. «کمونیستها» به سازماندهی طبقهٔ کارگر برای «تسخیر قدرت سیاسی» تظاهر میکنند. سوسیالیستهای انقلابی مردمان را با هدف امحاء تمام و کمال دولت، به هر شکلی که باشد، سازمان میدهند. گروه اول طرفدار اقتدارگرایی در تئوری و عمل است، سوسیالیستها تنها به آزادی عمل مردمان برای آزادسازی خودشان معتقدند. اقتدارگرایی کمونیستی آرزو دارد «علم» طبقاتی را به دیگران تحمیل کند، اما لیبرتارینهای سوسیالیست، دانش تجربی را در میان آنها میپراکنند تا گروهها و اجتماعات انسانی، با اعتقاد به آن و فهمیدن آن، به صورت خودانگیخته، آزادانه، داوطلبانه و از پایین برانگیخته شوند؛ خودشان را از طریق حرکت خودشان و با معیار قدرت خودشان سازماندهی کنند، نه اینکه با توجه به نقشهای که پیش رویشان ترسیم شده و تصمیمی که برایشان گرفتهشده عمل کنند. نقشهای که عدهای «بسیار هوشمند، صادق و فقط همین» میکوشند آن را از بالا به تودهای که نادان میخوانندشان، تحمیل کنند.
حجم
۶۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۵۱ صفحه
حجم
۶۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۵۱ صفحه