کتاب ویروس لیبرال
معرفی کتاب ویروس لیبرال
کتاب الکترونیکی ویروس لیبرال؛ جنگ دائمی و امریکایی کردن جهان نوشتهٔ سمیر امین و ناصر زرافشان در انتشارات آزادمهر چاپ شده است. در حوالی پایان سدهٔ بیستم یک بیماری همهگیر دنیا را فرا گرفت. همه از این بیماری نمردند، اما همه از آن رنج بردند. ویروسی را که عامل این بیماری همهگیر بود، «ویروس لیبرال» نام دادهاند. این ویروس در حوالی سدهٔ شانزدهم در مثلثی که سه زاویهٔ آن را پاریس، لندن و آمستردام تشکیل میدهند، پدید آمده بود. این ویروس در میان قربانیان خود یک نوع شیزوفرنی عجیب و غریب ایجاد میکرد. فرد انسانی که به این ویروس مبتلا میشد، دیگر مانند یک موجود کامل و تام و تمام زندگی نمیکرد که خود را برای تولید آنچه برای رفع نیازهایش لازم است سازماندهی میکرد (همان که فرهیختگان «زندگی اقتصادی» اش نامیدهاند) و به طور همزمان با این کار، نهادها، قوانین و مقررات و عرفها و عاداتی را هم به وجود میآورد که به او امکان رشد و شکوفایی میدهد (چیزی که همان فرهیختگان «زندگی سیاسی» اش نامیدهاند) لیبرالیسم واقعا"پایان تاریخ را اعلام میتوانست اعلام کند. پس همهٔ بشریت در آن هولوکاست نابود میشدند. آخرین بازماندگان، یعنی تگزاسیها، به صورت یک دستهٔ آواره درمیآمدند و بعد آنها هم به نوبهٔ خود، به فرمان رئیس فرقهشان که تصور میکردند یک شخصیت فرّهمند است، خود را قربانی میکردند. نام این رئیس فرقه هم «بوش» بود.
درباره کتاب ویروس لیبرال
علائم و عوارضی که این بیماری در آن زمان از خود بروز میداد، بیخطر به نظر میرسید و مردان (که این ویروس بیش از زنان آنها را مبتلا میساخت) نه تنها به آن عادت میکردند و پادتنهای لازم را برای مقابله با آن میساختند، بلکه حتّی از انرژی فوقالعادهای که ایجاد میکرد، بهرهبرداری هم میکردند. امّا این ویروس، از اقیانوس اطلس گذشت و در آن سوی اطلس، در میان فرقهای که اعضایش آن را از اروپا همراه خود به آنجا برده بودند، محیط مساعدی پیدا کرد که در آن پادتن وجود نداشت و به همین دلیل هم در آن سرزمین شیوع پیدا کرد و بیماری حاصل از آن، در آنجا شکلهای افراطی و حادی پیدا کرد. از زمانی که فرد به این ویروس مبتلا میشد گاهی مانند یک «انسان اقتصادی» زندگی میکرد و کار مراقبت از «زندگی اقتصادی» اش را هم به آنچه «بازار» مینامید واگذار میکرد تا آن را بهطور خود بخودی تنظیم کند، و گاهی هم مانند یک «شهروند» زندگی میکرد و برگههای رأیی را به صندوقها میریخت تا بهوسیلهٔ آن، کسانی را که مسئولیت تعیین قوانین بازی «زندگی سیاسی» او را به عهده داشتند، انتخاب کند
در حدود اواخر سدهٔ بیستم دوباره سر و کلهٔ این ویروس که از امریکا برگشته بود در اروپا پیدا شد. این بار ویروس که جهش هم کرده و قویتر از گذشته شده بود، توانست در این قاره تعداد زیادی از پادتنهایی را که اروپاییها در طول سه قرن گذشته برای مقابله با آن ساخته بودند از میان ببرد، و طوری همهگیر شود که اگر از برکت وجود نیرومندترین اهالی کشورهای کهنسال نبود، - که دور جدید این بیماری را هم از سر گذرانده و از آن جان به در بردند و سرانجام توانستند آن را ریشهکن سازند - ممکن بود این بیماری نوع انسان را از روی زمین براندازد. بحرانهای پایان قرن بیستم و آغاز قرن بیست و یکم که اکنون خوشبختانه بهطور قطعی پایان یافته و آنها را پشت سر گذاردهایم، همگی حول محور ابهامات و بنبستهایی به وجود میآمدند که همین شیزوفرنی آنها را به وجود آورده بود. خرد، - خرد واقعی نه امریکایی - سرانجام بر این ویروس غلبه کرد و آن را از میان برد. همهٔ خلقها از این بحرانها جان سالم به در بردند و زنده ماندند، اروپاییها، آسیاییها، افریقاییها، امریکاییها و حتی تگزاسیها که از آن زمان تا کنون بسیار تغییر کرده و به موجودات انسانی شبیه دیگران تبدیل شدهاند.
کتاب ویروس لیبرال را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به علوم سیاسی و علوم اقتصادی پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب ویروس لیبرال
لیبرالها، مفهوم کارایی اجتماعی را تا حدّی پائین میآورند که آن را با بازدهی اقتصادی یکی میکنند، و آنگاه معنای بازدهی اقتصادی را هم به نوبهٔ خود، با سوددهی مالی سرمایه قاطی میکنند و تا حدّ آن پایین میآورند. این فروکاستنهای پی در پی، سیطرهٔ امر اقتصادی را نشان میدهد، سیطرهای که خصلت ویژهٔ نظام سرمایهداری است. تفکر اجتماعی خشکیده، بیخون، و فاقد نیروی حیات و بالندگی که در نتیجه این سیطره پدید میآید، به حدّ مفرطی «اقتصادزده» است و شگفت این است که به خطا، این ایراد را به مارکسیسم نسبت میدهند، حال آنکه در واقعِ امر، این خصلت ویژهٔ تفکر لیبرالی و باترین درجهٔ آن، یعنی تفکر سرمایهداری است.
مقّرر شده است که گسترش بازار تعمیم یافته (یعنی بازاری که اعمال نظارت و کنترل نسبت به آن در کمترین حدّ ممکن باشد)، و گسترش دموکراسی، مکمل یکدیگر دانسته شود. مسئلهٔ تضّاد موجود میان آن منافع اجتماعی که خود را از طریق مداخلاتشان در بازار بروز میدهند، و آن منافع اجتماعی دیگری که به دموکراسی سیاسی معنا و اهمیت میبخشند، حتّی مطرح نمیشود. اقتصاد و سیاست دو بُعد یک واقعیت اجتماعی واحد را تشکیل نمیدهند که هر یک استقلال درونی خویش را داشته باشند، امّا در روابط دیالکتیکی متقابل با یکدیگر عمل کنند. بهعکس، اقتصاد سرمایهداری در واقع امر بر سیاست حکومت میکند و توانایی و خلاقیت ویژهٔ سیاست را از میان میبرد.
کشوری که به ظاهر «توسعهیافته» ترین کشورها است، یعنی کشوری که در آنجا در واقع سیاست هم از لحاظ نظری به طور کامل در خدمت انحصاری اقتصاد (و در واقع در خدمت انحصاری سرمایه) تلقی میشود، و هم بر همین اساس عمل میشود - یعنی طبعاً ایالات متحده - بهترین الگو برای «همه» شناخته میشود. همهٔ کسانی که میخواهند در صحنهٔ جهانی امروز حضور داشته باشند، باید نهادها و روشهای معمول در این کشور را تقلید کنند.
حجم
۱۳۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۱۷۴ صفحه
حجم
۱۳۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۱۷۴ صفحه
نظرات کاربران
یا ترجمه خوب نبود یا اینکه صحبتهای نویسنده ثقیل بود.در هر صورت متن روانی نیست