دانلود و خرید کتاب قوانین چارتین عمرو عبدالحمید ترجمه فرشته مولائی
تصویر جلد کتاب قوانین چارتین

کتاب قوانین چارتین

انتشارات:نشر نیماژ
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۵۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب قوانین چارتین

کتاب قوانین چارتین داستانی از عمرو عبدالحمید است که با ترجمه فرشته مولائی منتشر شده است. این داستان که جلد اول یک سه‌گانه است، بعد از انتشارش به شدت مورد استقبال قرار گرفت و در یک سال ۶۰ بار تجدید چاپ شد. 

این داستان در سبک رئالیسم جادویی نوشته شده است، سبکی که به نظر می‌رسد آن را از آن مردم آمریکای لاتین می‌دانند، اما این نویسنده عرب زبان مصری، خوب از پس این کار برآمده است. او داستان زندگی پزشکی را روایت می‌کند که برای کار به یک سرزمین بدوی می‌رود و قوانین عجیب و اعتقاداتشان زندگی‌اش را تحت تاثیر قرار می‌دهد. 

درباره کتاب قوانین چارتین

پزشکی به نام فاضل برای پیدا کردن شغل به کشوری بدوی و دور افتاده رفته است. آنجا زنی کولی به نام دیما را می‌بیند که باردار است و بدحال. با معاینه دیما متوجه می‌شود که قلب جنینی که در شکم دارد، نمی‌تپد اما دیما با او مخالفت می‌کند. او می‌گوید که جنینش نمرده، بلکه هنوز زنده نشده است. دیما معتقد است باید به سرزمینش، چارتین برود تا روح یک اعدامی در جسم فرزندش حلول کند و او زندگی را آغاز کند.... در همین احوال، با زندگی ندیم و غفران آشنا می‌شویم. یکی شهروند درجه یک است و دیگری شهروند درجه دو. آن‌ها سخت عاشق یکدیگرند اما مسیری سخت در پیش دارند. مسیری که حیرت را برای مای مخاطب به جا می‌گذارد.

قوانین چارتین یک پیام دارد و آن آزادگی است. رهایی از هر بندی که انسان‌ها را در جهالت و نادانی نگه می‌دارد. او با داستانش و دنیایی که آفریده است، ما را به جهانی خیالی دعوت می‌کند که البته نماینده تمام سنت‌هایی است که در جهان حقیقی ما زندگی انسان‌ها را محدود می‌کند. 

کتاب قوانین چارتین را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

قوانین چارتین کتابی است برای تمام طرف‌داران داستان‌های فانتزی و رئالیسم جادویی. تمام علاقه‌مندان به رمان‌های خارجی از خواندن این داستان لذت می‌برند. 

درباره عمرو عبدالحمید

عمرو عبدالحمید، پزشک و نویسنده‌ مصری است که در سال ۱۹۸۷ به دنیا آمد. او در دانشگاه منصوره‌ مصر تحصیل کرد و به عنوان متخصص گوش و حلق و بینی، طبابت می‌کند. از میان آثار عمرو عبدالحمید می‌توان به کتاب قوانین چارتین، سرزمین زیکولا و عماریتا اشاره کرد.

بخشی از کتاب قوانین چارتین

سکوت کردم. صدای جیرجیر مولد هم قطع شد، قبل از اینکه از او بپرسم «پس چرا می‌خواهی به آنجا برویم؟» گفت: «بیرون از آن شهر، هیچ‌وقت زندگی در جان کودکم جاری نمی‌شود. آنجا فرصتی برای نجات پیدا می‌کند.»

گفتم: «با جادو؟!»

گفت: «نه، آنجا طبیعت و قوانین خاصی دارد که با بقیهٔ شهرها متفاوت است.»

سپس حرفش را تکمیل کرد: «شاید حرف‌هایم عجیب باشد، اما باید بدانی که هرچه می‌گویم، چیزی جز حقیقت محض نیست.»

بعد با شرمندگی گفت: «جنین من، یک جنین شرعی نیست.»

لحظه‌ای سکوت کرد و من با سرم به او اشاره کردم که حرف‌هایش را کامل کند. برای همین حرفش را ادامه داد: «همان‌طور که گفتم، در وادی کولی‌ها زندگی می‌کنم، اما با آن‌ها نسبتی ندارم، فقط محبوبم از آن‌هاست. من چند ماه پیش همراهش به آنجا رفتم تا بعد از ازدواج، آنجا با او زندگی کنم، اما قبل از ازدواج و درحالی‌که نطفهٔ این جنین را در شکم من کاشته بود، از دنیا رفت. من به آن شهر دور، چارتین منسوب هستم...» سپس لبخند تلخی زد و گفت: «فکر می‌کردم به‌خاطر دوری از چارتین، از صفات چارتینی خودم فاصله گرفته‌ام. اما همان‌طور که مادرم می‌گفت، چارتین سرنوشت ماست، سرنوشتی که نه از آن فرار کردیم و نه فرار خواهیم کرد...»

وقتی صالح در زد و اجازهٔ ورود دادم، صحبت‌هایش را قطع کرد. صالح نوشیدنی گرمی که برایم درست کرده بود آورد و بعد اتاق را ترک کرد. فوراً از او پرسیدم: «پس تو چارتینی هستی؟»

گفت: «نه... من از نُسالی‌های چارتین هستم...»

سپس آه از نهادش برآمد و ادامه داد: «چقدر از آنجا نفرت دارم! می‌دانید سرورم... من از چارتین به وادی کولی‌ها آمدم و تمام آن مسافت را طی کردم تا از نسالی بودنم رهایی پیدا کنم. هرچند اگر مسافت طولانی‌تر هم بود، بازهم این کار را می‌کردم... چیزی سر درنمی‌آوری! درست نمی‌گویم؟!»

سرم را به‌نشانهٔ تأییدِ حرفش تکان دادم. برای همین گفت: «نسالی‌ها در چارتین حامل عار و ننگ هستند... همهٔ قوانین چارتین به ارواح بشر اختصاص دارد... می‌گویند قبل از بنای دیوار چارتین، این سرزمین شاهد جرم‌ها و جنایاتی بوده که هیچ شهری هرگز شاهدش نبوده. بنابراین اصل دوم قوانین شهر ما این بود: تا ابد، ننگ از روح گناهکار جدا نمی‌شود...» لحظه‌ای درنگ کرد و سپس حرفش را ادامه داد: «هیچ جنینی خارج از چارتین زنده به دنیا نمی‌آید. جنین‌های زنان چارتین بدون روح باقی می‌مانند. اگر حاملگی حاصل ازدواج شرعی باشد، در میدانی به نام میدان جویدا رسمیت پیدا می‌کند. جنین روح پاکش را از کسانی می‌گیرد که در گوشه‌گوشهٔ این شهر به مرگ طبیعی می‌میرند... و مادر آن جنین ناچار نیست به‌خاطر او به میدان جویدا برود... همان‌طور که آنجا می‌گویند؛ روح کالبد خودش را انتخاب می‌کند، اما اگر حاملگی غیرشرعی باشد و زن حامله بخواهد جنینش را نجات بدهد، ناچار است که روز غفران به‌سمت این میدان برود... روز غفران، آخر هرماه برگزار می‌شود و آنجا و در مقابل چشم اهالی چارتین، کسانی‌که حکم اعدامشان خوانده می‌شود، اعدام می‌شوند...»

بعد آهی کشید و با قاطعیت گفت: «عدالت چارتین...!»

گفتم: «و اگر کسی نباشد که اعدام بشود؟»

گفت: «زن حامله یک ماه دیگر منتظر می‌ماند تا یک بار دیگر به این میدان بیاید... و اگر باز شخصی برای اعدام نبود، یک ماه دیگر منتظر می‌ماند... زن نُه ماه حامله است، روح از ماه پنجم به کالبد جنین حلول می‌کند، اگر جنین نتواند چهار ماه آخر روحی دریافت کند، مُرده به دنیا می‌آید... خواهش می‌کنم... از تو خواهش می‌کنم با من به آنجا بیایی... می‌خواهم نجاتش بدهم...»

همسایه
۱۴۰۰/۰۵/۰۳

من با اینکه مدت طولانی هست که قدرت خوندنم رو از دست دادم و اصلا نمیتونم تمرکز کنم،و کلی کتاب نصفه نیمه خونده و یا فقط دو سه صفحه خونده دارم،اصلا نمیتونستم این کتاب رو بذارم کنار، بسیار ماهرانه خواننده

- بیشتر
Ms.Nazari
۱۴۰۰/۰۴/۲۸

من واقعا از خواندن این کتاب لذت بردم و به راحتی میتونم بگم ارزش خواندن داشت. شخصیت پردازی ها و تحول و تغییر های ناگهانی و اتفاقات پیش بینی نشده ای که در سیر داستان داشت واقعا جالب بود

masoome
۱۴۰۰/۱۲/۰۶

داستان درباره عشق دو نوجوانی است که در شهری که قوانینی مخصوص به خود دارد، کتاب ایده ای نو داشت من لذت بردم اما اونقدر برام جذاب نبود که بخوام یه نفس بخونم ولی ارزش یه بار خوندن رو مطمنم

- بیشتر
دختر خوانده پروفسور اسنیپ فقید 🐍💚
۱۴۰۲/۰۶/۲۵

این کتاب، سه جلده و اخیرا نشر نیماژ بقیه اش رو هم چاپ کرده. البته مجزا نیستن. یعنی به کتاب حدودا سیصد صفحه ایه که سه جلد رو توش داره. من از نمایشگاه خریدم و دوستش داشتم

Aida
۱۴۰۰/۰۴/۲۶

جالب بود و به خواندنش می‌ارزید. شاید به پای قَدَرهای سبک رئالیسم جادویی نرسه، در عین حال، از اون دست کتاباییه که فراموششون نمی‌کنی.

sayed Mahdi
۱۴۰۲/۰۳/۰۲

سلام واقعا جذاب بود و سریع تموم شد غل و زنجیر اجتماعی نژادپرستی قانونی توحش باکلاس رو با این کتاب تجربه کنین

hamid
۱۴۰۲/۰۲/۰۷

کتاب در مورد داستان شه شخصیت متفاوت هیت که داستانهاشون باهم مربوط میشه در آخر، داستان از عشق دو نفر با طبقه اجتماعی متفاوت حکایت داره کا در شهری با قوانین خاص زندگی میکنن و در اصل داستان انسانهای غنی

- بیشتر
کاربر ۱۵۱۶۶۸۵
۱۴۰۰/۱۰/۰۸

داستان برای‌ من بسیار زیبا بود.نویسنده در هرفصل از کتاب یک ایده بسیار جذاب داشت، همانطور که میخواستم به پایان اتفاقات و اخر داستان پی ببرم،همان گونه دوست نداشتم داستان تمام بشه.از تک‌تک لحظات کتاب لذت بردم.البته کتاب جلد اول

- بیشتر
کاربر 7084377
۱۴۰۲/۱۱/۲۵

کتاب جالبی است، با نثری بسیار ساده و‌ روان نگارش شده که تا حدی به نظر میرسد به داستانهای نوجوانان بیشتر شبیه است به هر حال سبک رئالیسم جادویی از آن سبک هاست نگارش خاصی دارند، برخی مثل صد سال

- بیشتر
نور
۱۴۰۲/۰۹/۰۳

خیلی خوب بود لطفا جلد دو و سه رو هم بذارین ببینیم ته دستان چی میشه

«هر مردی در نقطه‌ای معین فرو می‌ریزد.»
Enigma
«هر مردی در نقطه‌ای معین فرو می‌ریزد.»
n re
«فقط در انتخاب شریکت عجله نکن... هرچقدر هم که سنت بالا باشد، باز سال‌های دیگری برای زندگی با او داری. کسی را انتخاب کن که یک سال از عمرت را تبدیل به صد سال کند
کیم سابو
چاره‌ای جز رفتن برایم نماند... اما رفتن به کجا؟
n re
با هزاران آرزو در منطقه‌ای که آرزو در آن معنایی نداشت.
n re
با هزاران آرزو در منطقه‌ای که آرزو در آن معنایی نداشت.
کوکتل مولوتوف
هرکسی قدرت را در دست دارد، همانی است که تاریخ را می‌نویسد.
کاربر ۱۵۱۶۶۸۵
تا آخرین‌لحظهٔ عمرم راهی را که شروع کردم ادامه می‌دم. وقتی نسالی‌ها این افتخار را احساس کنند، بیشتر از گذشته با من در این مسیر همراه می‌شوند. بسیاری از ما اعدام می‌شویم، اما کودکانی به دنیا می‌آیند و با این افتخار بزرگ می‌شوند... من با وجود این خال‌کوبی روی شانه‌ام، هیچ‌وقت مایهٔ ننگ نیستم؛ آن‌ها هم با این خال‌کوبی ننگی را با خودشان حمل نمی‌کنند... آن‌ها هم به‌نوبهٔ خودشان این چارچوب را موریانه‌وار می‌جوند؛ سالی پس از سال دیگر، دهه‌ای بعد از دههٔ دیگر، با من یا بدون من، امروز، فردا و هر روز، تا جایی که خودشان روزی راه رهایی از چارچوب را پیدا کنند... آن زمان، برایشان راحت‌تر است که رودی خشک را از خونشان پر کنند، تااینکه دوباره حصاری دور خودشان بکشند.»
همسایه
سپس مراسم اعدام‌ها شروع شد. توقع داشتم همهٔ جوان‌هایی که به سرقت از مدرسه متهم شده بودند در مقابل چشم مردم اعدام شوند، اما فقط سه نفر از آن‌ها را اعدام کردند. حیدر در میان آن‌ها نبود. فهمیدم اربابان چارتین ترجیح داده‌اند در هریک از روزهای غفران، فقط سه نفر از آن‌ها را اعدام کنند تا بتوانند حداقل برای چهارماه مردم را سرگرم نگه دارند.
همسایه
هر مردی در نقطه‌ای معین فرو می‌ریزد.
Parinaz
«هر مردی در نقطه‌ای معین فرو می‌ریزد.»
n re
هرکسی قدرت را در دست دارد، همانی است که تاریخ را می‌نویسد.
نور
«می‌گویند هیچ‌وقت خوشی‌هایشان تمام نمی‌شود...»
نور
مادرم همیشه درمورد آن‌ها می‌گفت: «برای این زندگی می‌کنند که اعدام شوند... روح گناهکار هیچ‌وقت از ارتکاب جرم دست نمی‌کشد...»
MEHRSA
«چرا چارتین را ترک نمی‌کنیم؟» گفت: «ما تا وقتی در سرزمین خودمان ارزش نداریم، در هیچ‌کجای دنیا ارزشی نداریم.»
a2sa
هرکسی قدرت را در دست دارد، همانی است که تاریخ را می‌نویسد.
Parinaz
«راست گفته‌اند که لحظه‌ای هست که بعد از آن دیگر هیچ‌وقت زندگی به روال قبلش برنمی‌گردد.
نور
«ما تا وقتی در سرزمین خودمان ارزش نداریم، در هیچ‌کجای دنیا ارزشی نداریم.»
نور
«وقتی چهل‌سالگی را پشت سر بگذاری، تنها یک احساس در تو جریان دارد... اینکه واقعاً چیزی از عمرت باقی نمانده و تو در زندگی‌ات کار چندانی انجام نداده‌ای...!»
n re
«روح، جسم را رهبری می‌کند
n re

حجم

۱۷۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۲۴ صفحه

حجم

۱۷۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۲۴ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
۲۱,۰۰۰
۷۰%
تومان