احمد شاملو
زندگینامه احمد شاملو
احمد شاملو، شاعر، روزنامهنگار، روشنفکر و مترجم بود که با نامهای مستعار «ا. صبح» و «ا. بامداد» نیز شناخته میشد. نام او با تثبیت شعر موسوم به سپید و روشنفکری در ایران معاصر گره خورده است. عقاید و نظرهای او دربارهی تاریخ، اساطیر، مشاهیر و موسیقی جنجالهای زیادی برمیانگیخت. گفتمان سیاسی انقلاب ۱۳۵۷ بیش از هر چیزی وامدار ادبیات چپ و از جملهی آنها احمد شاملو بوده و هست.
تولد
شاملو در ۲۱ آذر ۱۳۰۴ به دنیا آمد. محل تولد او مطابق گفتهی خودش در خیابان صفی علیشاه تهران بوده؛ اما در شناسنامه شهر رشت قید شده است. مادرش «کوکب عراقی»، زادهی استرآباد و پدرش، «حیدر» زادهی بروجرد و افسر ارتش بود. بیشتر دوران کودکی و نوجوانی شاملو در شهرهای خاش، بیرجند، بم، زاهدان و مشهد سپری شد و شاملو این «خانهبهدوشی» خانواده را دلیل اصلی بازماندن از تحصیل میدانست.
تحصیلات
دورهی ششسالهی دبستان او بین سالهای ۱۳۱۰ تا ۱۳۱۵ در خاش، زاهدان و مشهد گذشت. کلاس هفتم را در مشهد و در دبیرستان شاهرضا و کلاس هشتم را در دبیرستان پهلوی در شهر بیرجند گذراند. در سال ۱۳۲۰ کلاس نهم را در گرگان و در ۱۳۲۳ کلاس دهم را در رضائیه گذراند و بعد ترک تحصیل کرد. یک نقلقول مبهم در این دورهی زندگی او وجود دارد و آن، اینکه سال سوم دبیرستان را در مدرسهی ایرانشهر تهران بود و بعد بهمنظور تحصیل زبان آلمانی، به سال اول دبیرستان صنعتی منتقل شد. گرچه اطلاعاتی از این نقلوانتقال وجود ندارد و شاملو طبق اسناد و سوابق، تحصیل را بعد از همان مقطع سوم دبیرستان رها کرد.
ازدواجها و خانواده
شاملو نخستینبار در ۱۳۲۶ ازدواج کرد. همسر او، «اشرفالملوک اسلامیه» از کازرونیهای اصفهان بود. همهی چهار فرزند شاملو به نامهای «سیاوش»، «سیروس»، «سامان» و «ساقی» حاصل این ازدواج هستند. شاملو اولین مجموعهی شعرش به نام «آهنگهای فراموششده» را به اشرف تقدیم کرد. این ازدواج به دلیل ناسازگاری طرفین به جدایی ختم شد. ازدواج دوم او در ۱۳۳۶ با طوسی حائری بود. حائری دکتری زبان و ادبیات فارسی داشت و نویسنده، مترجم و بعدها نخستین گویندهی زن رادیوی ملی ایران بود. دو شعر «ماهی» و «باغ آینه» در حال و هوای ازدواج با حائری سروده شدند. در ۱۳۴۰ این ازدواج به پایان رسید. سومین و آخرین پیوند زناشویی شاملو با «آیدا سرکیسیان»، در ۱۳۴۳ بود که تا پایان عمرش ادامه یافت.
فعالیتهای اجتماعی، سمتها و مسئولیتها
عمدهی فعالیتهای اجتماعی شاملو در مجلههای مختلف آن زمان متمرکز بود که بهاختصار شامل این موارد میشوند: سردبیری مجلهی «سخن نو» (۱۳۲۷) و انتشار پنج شماره؛ انتشار مجلهی «روزنه»؛ مدیر داخلی مجلهی «هفتگی پایتخت» (۱۳۲۸)؛ مدیر مجلهی هفتگی «علمی» (۱۳۲۹)؛ سردبیر چپ (در مقابل سردبیر راست) مجلهی «خواندنیها» (۱۳۳۰)؛ دراختیارداشتن یک صفحه برای نشر یادداشتها در مورد فولکلور ایران در روزنامهی «آتشبار» به مدیریت «انجوی شیرازی» (۱۳۳۱)؛ سردبیری مجلهی هفتگی «بامشاد» (۱۳۳۴) به مدیریت «اسماعیل پوروالی»؛ تأسیس مجله با هزینهی شخصی همسر دومش (۱۳۳۶)؛ سردبیری مجلهی «اطلاعات ماهانه» (۱۳۳۷)؛ عضویت در هیئت تحریریهی «کتاب هفته» (۱۳۴۰)؛ مدیریت «کتاب جمعه» در دههی ۱۳۵۰.
شاملو در ۱۳۳۰ یکی از اعضای انجمن ادبی شمع سوخته، نخستین انجمن ادبی شعر نو فارسی در تهران بود که بنیانگذارانش پیشگامان شعر نو فارسی مانند نیما یوشیج، مرتضی کیوان، هوشنگ ابتهاج، خود شاملو، سیاوش کسرایی و مهدی اخوان ثالث بودند. او همچنین در ۱۳۳۲ در سفارت مجارستان مترجم و متصدی چاپ بولتن بود که پس از دستگیری به استناد مادهی پنج حکومت نظامی در ۱۳۳۳، سفارت دیگر او را نپذیرفت.
جز اینها، شاملو تجربهی مدیر دولتی را نیز در کارنامه دارد. او در ۱۳۳۸ رئیس سازمان سمعی و بصری ادارهی کل اطلاعات و روابط عمومی وزارت کشاورزی شد. طبق اسناد رسمی و به دستخط خودش این سمت به او داده شده بود تا بتواند برای جشنهای ۲۵۰۰سالهی شاهنشاهی فیلمی را که به او سفارش داده بودند با کمک وزارت کشاورزی و وسایل و تجهیزات آن بسازد. از همین سال نیز شروع به فعالیت سینمایی کرد و نام او بهعنوان سناریونویس روی چند اصطلاحاً «فیلمفارسی» از جمله «نیرنگ دختران» و «بیعشق هرگز» ثبت شد. در ۱۳۵۱ شاملو همزمان با اشتغال در تـلویزیون، در کـانون پرورش فـکری کودکان و نوجوانان هم مشغول بود و صفحات و نوارهای کاستی از اشعار حافظ، مولوی، خیام، نیما و شعرهای خـودش را ضبط میکرد. در ابتدای دههی ۱۳۵۰ فرهنگستان زبان ایران از او دعوت کرد تا برای تـحقیق و تدوین «کتاب کوچه» مشغول به فـعالیت شود. این همکاری سه سال ادامه یافت. در حـدود ۱۳۵۲، شاملو به دستور فرح پهلوی بهعنوان مشاور دفتر دانشگاه بوعلی همدان در تـهران، مـبلغی معادل حقوق استادی دانشگاه دریـافت مـیکرد تـا بـتواند کـتاب «فرهنگ کوچه» را با فـراغت به اتمام برساند گرچه تا پایان حکومت پهلوی متنی در اختیار فرهنگستان نگذاشت.
بنیانگذاری شعر سپید
در ۱۳۳۶ شاملو دومین مجموعهی شعری خود را به نام «هوای تازه» منتشر کرد. این مجموعه برای آن سالها اتفاق ادبی مهمی بود و از آن با عنوان راهگشاترین کتاب شعر نو یاد میکردند. این مجموعه نام او را بهعنوان بانی شعر سپید تثبیت کرد. او در این مجموعه توانست نیمی از شعرهای آن را به شکل شعر سپید یا بیوزن بسراید. یک دهه بعد، شاملو شعر نیمایی را کنار گذاشت و بهتمامی شعر سپید میسرود. چنانکه خودش گفت: «ما شعر نیمایی را آزاد نامیدهایم، به دلیل آنکه هستهی وزنی را در آن آزادانه و تا حد دلخواه یا حد احتیاج تکرار میتوان کرد و آن یکی را شعر سفید خواندهایم؛ چراکه (اگر دلتان میخواهد) از هرگونه شایبهای پاک است.»
سفرهای خارجی و بازگشت به ایران
شاملو در دورهی پهلوی و بعد از انقلاب چندین سفر به خارج از کشور داشت؛ از جمله سفر به پاریس با هدف معالجهی آرتروز گردن و با حمایت مالی دفتر نخستوزیر، امیرعباس هویدا (۱۳۵۱)؛ سفر به ایتالیا برای حضور در کنگرهی نظامی گنجوی در دانشگاه رم (۱۳۵۴)؛ سفر به ایالات متحده برای حضور در دانشگاه پرینستون و سخنرانی و شعرخوانی (۱۳۵۵).
شاملو در ۱۳۵۶ بار دیگر از کشور خارج شد و به ایالات متحده رفت. او در مجامع دانشجویی آن دیار گفت: «ایران را بهعنوان اعتراض به سیاستهای رژیم پهلوی ترک گفته است.» و در ۱۳۵۷ به انگلیس رفت. در آنجا مدتی سردبیری هفتهنامهی «ایرانشهر» در لندن را بر عهده گرفت. البته بنا بر اسناد رسمی که در چند سال اخیر منتشر شدند او خرج این سفرهای اعتراضی را از دربار پهلوی میگرفت. البته این موضوع پیش از انتشار اسناد، در روایتهای دیگرانی چون عباس کیارستمی نیز آمده بود. کیارستمی در کتاب «گفتوگو با عباس کیارستمی» نقل کرده است که شاملو در زمان حضور در انگلستان خرج هتل خود را از دفتر فرح پهلوی میگرفت و با آن پولها لباس ابریشمی و فاخر میخرید. به هر روی، گفته شده است که شاملو در بیان اینکه سفر خود را به نشانهی اعتراض به حکومت وقت انجام داده، صادق نبوده است. این موضوع، روایت ساختهوپرداختهای که او را مبارز سیاسی نستوه و مستقل میخواند که هرگز از نبرد با استبداد دست برنداشت، زیر سؤال برد. او در اسفند ۱۳۵۷ از این سفر بازگشت و خود را بهعنوان مبارزی جدیتر از قبل معرفی کرد.
بعد از انقلاب، شاملو سفرهای دیگری به خارج از کشور داشت: سفر به آلمان غربی بهعنوان مهمان دومین کنگرهی بینالمللی ادبیات (اینترلیت ۲) با عنوان «جهان سوم: جهان ما» (۱۳۶۷)؛ شرکت در جلساتی به دعوت مرکز پژوهش و تحلیل مسائل ایران سیرا (CIRA) در دانشگاه برکلی (۱۳۶۹). سخنرانیهای او با عنوان «مفاهیم رند و رندی در غزل حافظ» و «حقیقت چقدر آسیبپذیر است» که با نام «نگرانیهای من» منتشر شد، واکنش گستردهای در مطبوعات فارسیزبان داخل و خارج از کشور داشت. آخرین سفر او در ۱۳۷۰ و به مقصد آمریکا و اتریش بود که به همراه محمود دولتآبادی در شبهای شعر به نفع آوارگان کرد عراقی شعرخوانی و قصهگویی میکرد.
مکان زمان و علت مرگ
شاملو در ساعت ۲۱ یکشنبه ۲ مرداد ۱۳۷۹ در خانهی خود در دهکدهی فردیس پس از دورهای بیماری دیابت درگذشت.
احمد شاملو و حزب توده
شاملو بهرغم تلاشهایش از ۱۳۲۵ نتوانست در زمان قدرت و فعالیت این حزب راه به آن ببرد. با این حال، او همواره بهعنوان سمپات حزب توده فعالیت مطبوعاتی داشت. هوشنگ ابتهاج در توضیح چرایی پذیرفته نشدن شاملو دو دلیل اعتیاد و اطرافیان ناجور و تلویحاً بیاعتمادی به او را عنوان کرد. مورد اول با توجه به اینکه بخشی از اهل ادب آن زمان مخدر مصرف میکردند چیز عجیبی نبود و دلیل دوم به صحت نزدیکتر است. این موضوع را خود شاملو در یکی از نوشتههایش عنوان کرده که عدهای در حزب توده به او ظن جاسوسی داشتند. پس از کودتای ۲۸ مرداد و زمانی که هستهی اصلی حزب متلاشی شد او توانست سه ماه عضو آن شود که منجر به زندانی شدنش در ۱۳۳۳ شد. پس از آزادی موضع شاملو دربارهی این حزب بهکلی دگرگون شد و در دستنوشتهای تأکید کرد که ۹۵ درصد اعضای این حزب به دلیل کمپلکس محرومیت جنسی و فقر دور آن جمع شدهاند.
ماجرای سخنرانی در دانشگاه برکلی
در ۱۳۶۹ دانشگاه برکلی نشستهایی برای بررسی ادبیات معاصر ایران برگزار کرد که برخی از سازماندهندگانش کسانی چون «هما ناطق» بودند. شاملو نیز به این نشستها دعوت شد. او در این سخنرانی که بسیار سروصدا کرد با زبان و لحن کوچهبازاری شروع به ناسزاگویی به مشاهیر سیاسی و فرهنگی ایران کرد و گفت: «خودکامههاى تاریخ از دَم یک یک چیزىشان مىشده: همهشان از دَم، مَشَنگ بودهاند.» مثلاً کمبوجیه را ملنگ خواند و خسرو انوشیروان را حرامزادهی آدمخوار که «مادرش یک زن هشت من نُه شاهی طبقهی بقال چغال بوده است.» او همچنین در یک بازخوانی سوسیالیستی از داستان ضحاک و کاوهی آهنگر، ضحاک را مبارز انقلابی کمونیست نامید، اصلاحگری که از میان مردم برخاسته بود و کاوهی آهنگر را جاهلى بىسروپا و خائن به منافع طبقات محروم. او همچنین مدعی شد قیام مردم علیه ضحاک در حقیقت کودتایى بود که اشراف خلعیدشده از طریق تحریک اجامر و اوباش علیه ضحاک که آنها را خاکسترنشین کرده بود به راه انداختند.
رابطهی شاملو با آیدا
زندگی با آیدا سرکیسیان پایدارترین رابطهی شاملو بود. آیدا در دفترهای شعر او بهعنوان معشوقهای دلخواه حضوری پررنگ دارد. زنی برخلاف همسر قبلی شاملو، یکسره مطیع و غرق در شخصیت او. آیدا خود گفته است: «برای من همه چیز شاملوست. وقتی شاملو هست، تمام چیزهایی که از زندگی میخواهم دارم و اگر نباشد هیچ چیز ندارم و هیچ چیز نیستم... آیدایی که شاملو در شعرش تصویر کرده الگویی است برای من و کوشش میکنم همان باشم که او میخواهد.» شاملو نیز دربارهی آیدا گفته است: «هر چه مینویسم برای اوست، به خاطر او به خواست او. من با آیدا آن انسانی را که هرگز در زندگی خود پیدا نکرده بودم، پیدا کردم.» آیدا در نگاه شاملو چهرهی زن در ادبیات روشنفکری را ندارد. بهگونهای که در شعری برای او لفظ «پرستار» را به کار برد: «ای معشوقی که سرشار از زنانگی هستی/ و به جنسیت خویش غرّهای/ ای صبور!/ ای پرستار! ای مؤمن!»
کتابهای شاملو برای آیدا
شاملو دو دفتر شعر «آیدا، درخت و خنجر و خاطره» و «آیدا در آینه» را برای آیدا نوشت.
نظر شاملو دربارهی فردوسی و شاهنامه
از زمانی که امواج مدرنیته به ایران رسید، اندیشهای در میان روشنفکران از دورهی قاجار تا پهلوی شکل گرفت که هویت ایرانی را در پیوند با پیشینهی کهن آن برجسته میکردند. همزمان با وقوع انقلاب بلشویکی در روسیه، موجی از افکار سوسیالیستی و مارکسیستی راه خود را به ایران گشودند که در پی اتحاد پرولترهای جهان، مقابله با امپریالیسم و هرگونه نمودهایی بود که بهزعم آنها نشان از ارتجاع داشت و مانع از تحقق آرمان «خلقهای تحت ستم» میشد. گرایش احمد شاملو و حزب مطبوعش یعنی توده که بزرگترین تشکل نمایندهی بلشویکهای روسی در ایران بود به تاریخ ایران و اسطورههای آن و آنچه هویت ایرانی خوانده میشد در این چهارچوب قرار میگیرد. شاملو «فردوسی خان» را نمایندهی طبقهی زمیندار استثمارگر تودهی ستمدیده میخواند و شاهنامه را پر از جعل واقعیتها میدانست. «فردوسی هم نژادپرست و فئودال بود و کاری که در شاهنامه کرده است عبارت است از دفاع از طبقه و گروه خودش». البته این تنها مقابلهی شاملو با فرهنگ و تاریخ ایران نبود. شاملو یکی از مخالفان سرسخت نوروز بود و چنانکه همسرش هم گفته است هرگز به آن وقعی نمیگذاشت. مثلاً در جمع کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور گفته بود: «اگر این روز [نوروز] به مناسبت آغاز فاجعهای جشن گرفته شده است که ۲۵۰۰ سال است بر خلقهای ایران گذشته نه فقط مطلقاً جشن گرفتن ندارد، بلکه بهتر است بهعنوان نامبارکترین روز سراسر تاریخ ایران عزای ملی اعلام شود.»
احمد شاملو و فروغ فرخزاد
فروغ یکی از افراد حلقهی شاملو بود. البته پیشتر، او با «طوسی حائری»، همسر دوم شاملو آشنا شده و پس از طلاقش هم به مدت سه ماه در خانهی او زندگی کرده بود. فروغ فرخزاد تا پیش از اینکه وارد حلقهی شاملو شود شعرهای سپید او را نمیپسندید و او را مغشوش میخواند. در مصاحبهای گفته بود: «شاملو یک من منسجم مرکزی ندارد که با زاویهی دیدی خاص به دنیا بنگرد و آن را بیان کند... در بعضی موارد با سلیقههای شعری او موافق نیستم، فعلاً در مورد وزن.» گرچه فروغ در پایان عمر به این حلقه که مختصاتش شعر بدون وزن و قافیه و باورهای کمونیستی و اصلاحگری اجتماعی بود، پیوست. شاملو نیز در دو جا موضعش در قبال شعر فروغ را بیان کرد. او گفت شعر فروغ تکلیف مرا بهصراحت روشن نکرده. گاهی چنان تأثیری مینماید که حیرتزدهام میکند و گاهی چنان کلیبافی به نظرم میآید که حس میکنم یکی دستم انداخته یا حتی کلاه گلوگشادی سرم گذاشته». البته در جای دیگری گفته بود: «شعر فروغ گاه در نظر من به اعجاز شباهت پیدا میکند و من او را در یک مقیاس جهانی از شاعران برجسته این روزگار میشمارم.»
ماجرای شاملو و شجریان
شاملو همیشه موسیقی سنتی ایرانی را بیارزش توصیف میکرد و آن را گرفتار تکراری میدانست که نیازمند نیمایی است تا آن را از این بنبست بیرون بکشد. در ادامهی نظراتش در این باره، در دانشگاه برکلی گفت: «موسیقی سنتی ایران پیشرفتی نکرده، پیشدرآمدی اجرا میشود، یک نفر میآید عرعری میکند و آخرش هم رنگی میزنند و تمام میشود.» شجریان در پاسخ گفته بود این حرف مانند این است که بگوییم شعر فارسی فقط حافظ است و شاملو. در حالی که موسیقی سنتی یک زبان است و به طور گستردهای قابلیت پرداختن دارد، حتی بیش از کتاب.
معرفی آثار شاملو
کتابها و آثار شاملو را در ادامه معرفی کردهایم:
پژوهش و تصحیح
- «کتاب کوچه» فرهنگنامهای است که شاملو به همراهی آیدا در چندین جلد به عنوان دایرةالمعارف فرهنگ عامیانهی مردم ایران تدوین کردند.
- «حافظ شیراز» عنوان تصحیح شاملو بر دیوان حافظ است.
- «افسانههای هفت گنبد» از نظامیگنجوی (۱۳۳۶) و «ترانهها» که مجموعهای از رباعیات ابوسعید ابوالخیر، عمر خیام و باباطاهر (۱۳۳۶) هستند به تصحیح او منتشر شدهاند.
ترجمه
- کتاب «همچون کوچهای بیانتها» گردآوری و ترجمهی اشعار ۲۴ شاعر از نقاط مختلف جهان به همراه تعدادی هایکوی ژاپنی است.
- رمان «شازده کوچولو» از آنتوان دو سنت اگزوپری داستانی تمثیلی مشهور دربارهی پسربچهای است که از سیارهی کوچکش با هدف سفر در جهان هستی و آموختن رفتار بزرگترها خارج میشود.
دیگر ترجمههای شاملو «هایکو، شعر ژاپنی»، «دن آرام»، «پابرهنهها، «دماغ»، «چه شد که دوستم داشتند»، «۸۱۴۹۰»، «سه نمایشنامه»، «خزه»، «مرگ کسبوکار من است»، «بگذار سخن بگویم» و «افسانههای هفتاد و دو ملت» هستند.
اشعار
- «آهنگهای فراموششده» عنوان نخستین مجموعه شعر احمد شاملو است. این مجموعه در ۱۳۲۶ منتشر شد و نخستین تلاشهای شاملو برای سرودن شعر سپید در این دفتر دیده میشود. اشعار آن مجموعهای از شعرهای کلاسیک، نیمایی و سپید هستند. شاملو البته علاقهای به این دفتر نداشت و بعدها آن را از فهرست نوشتههای خود خارج کرد.
- «قطعنامه» چهارمین مجموعه شعر شاملو است. او این دفتر را در ۱۳۳۰ با مقدمهی فریدون رهنما منتشر کرد. این دفتر شامل چهار شعر میشود و مربوط به دورهای است که شاملو هنوز از قالب شعر نیمایی عبور نکرده بود.
- «باغ آیینه» مجموعهای از ۴۴ شعر شاملو است که بین سالهای ۱۳۳۶ تا ۱۳۳۸ سرود. «هوای تازه» منتخبی از شعرهای شاملوست که در دههی ۱۳۳۰ سرود. این اشعار بازتابی از اوضاع ادبی آن زمانه هستند.
- مجموعهی «ابراهیم در آتش» را در ۱۳۵۲ منتشر کرد. اشعار این مجموعه سیاسی و اجتماعی هستند. همچنین مجموعهای صوتی با همین عنوان شامل ۳۱ شعر در سالهای ۱۳۷۲-۱۳۷۳ در منزل او با صدای خودش ضبط شده است.
- «آیدا در آینه»، مجموعهای از اشعار عاشقانهی شاملوست که آن را خطاب به آیدا نوشته است. در این مجموعه، شاملو عشق را دستمایهی آفرینش هنری و خلاق خود قرار داده است.
- «آیدا درخت و خنجر و خاطره» دفتر شعری باز هم با محوریت شخصیت آیدا و عشق اوست. شاملو این دفتر را بین سالهای ۱۳۴۳ تا ۱۳۴۴ نوشت. اشعار آن شکلی داستانی دارند و گاهی هم مانند گفتوگو پیش میروند.
«لحظهها و همیشه»، «ققنوس در باران»، «مرثیههای خاک»، «شکفتن در مه»، «دشنه در دیس»، «ترانههای کوچک غربت»، «مدایح بی صله». «در آستانه» و «حدیث بیقراری ماهان» دیگر دفترهای شعر شاملو هستند.
کودک و نوجوان
شاملو سرایندهی اشعار کودکانه نیز بود که بسیاری با برخی از آنها خاطره دارند؛ از جمله:
- «قصه خروس زری پیرهن پری» که دربارهی خروسی است که با طرقه و گربه زندگی میکند و روباهی که آن نزدیکیهاست و مترصد ربودن خروس است.
- «قصهی دخترای ننه دریا» دربارهی دلتنگی پسرهای عمو صحرا برای دخترای ننه دریاست. پسرها هر روز پس از برگشتن از صحرا لب دریا میروند و از روزگار پریشان با آنها درددل میکنند.
«افسانههای کوچک چینی»، «ملکه سایهها»، «بز زنگوله پا» و «قصهی هفت کلاغون» دیگر نوشتههای شاملو هستند.
فیلمنامه و کارگردانی
تجربههای فیلمنامهنویسی، کارگردانی و بازیگری شاملو عبارتاند از:
- مستند «سیستان و بلوچستان» به سفارش شرکت ایتال کونسولت
- فیلمنامه «اول هیکل» (۱۳۳۹)؛ آغاز همکاری با همکاری با تلویزیون ملی ایران در ۱۳۴۹ و کارگردانی «پاوه، شهری از سنگ» و «ون قـلیچ داماد میشود»
- فیلمنامهی «دختر کوهستان» (۱۳۴۰) به کارگردانی محمدعلی جعفری
- فیلمنامهی «بنبست» (۱۳۴۳) به تهیهکنندگی «ایرج قادری» و کارگردانی «مهدی میرصمدزاده»
- فیلمنامهی «داغ ننگ» (۱۳۴۴) و کارگردانی مشترک آن با ایرج قادری
- فیلمنامهی «فرار از حقیقت» (۱۳۴۵) به کارگردان «ناصر ملکمطیعی» و ایفای نقش در آن
- فیلمنامهی «بی عشق هرگز» با «ساموئل خاچیکیان» و «همه سر حریف».
سایر آثار: یادداشتها، جستارها و غیره
کتاب «مثل خون در رگهای من» مجموعهای از نامههای شاملو به آیدا است. «درها و دیوار بزرگ چین» نیز مجموعهای از نوشتههای کوتاه شاملو است که در ۱۳۵۲ منتشر شدند. در این مجموعه انواع ادبی از داستان کوتاه تا نمایشنامه دیده میشود.
دکلمههای شاملو
شاملو یکی از نخستین کسانی بود که از نوار کاست در خواندن اشعار استفاده کرد. این موضوع، بهویژه کیفیت صدایش در کار او تأثیر زیادی داشت. دکلمهی اشعار او با صدای خودش را میتوانید با جستوجو در اینترنت بیابید.
نسخهی صوتی آثار شاملو
برای کسانی که علاقهمند به کتابهای صوتی هستند؛ بهویژه در زمینهی ادبیات که خواندن اشعار با صدای خوش لطفی دیگر دارد، نسخهی صوتی تعدادی از کتابهای شاملو به همت ناشران مختلف تهیه شده است که در صورت علاقه میتوانید آنها را از طاقچه تهیه کنید.
نقدها و نظرات دیگران درباره شاملو و آثارش
شاملو تثبیتگر بیوزنی در شعر فارسی بود و بنابراین حلقههای دوست و دشمن او بیش از هر چیز در دوری و نزدیکی به این نوع شعر تعیین میشد. با این حال دوستانش نیز از افراط او در بیوزنی گفتهاند. هوشنگ ابتهاج بهصراحت گفته که اصولاً مشکل شاملو با وزن و قافیه آن بود که این عناصر زبانی را درست نمیشناخت و از تشخیص وزن و آفریدن آن در جملات فارسی عاجز بود. «به فراست یه چیزی از شعر میفهمید و اون رو دوباره میساخت. من شاید عقلم نرسه ولی از همان زمان هم به همه میگفتم که استعداد شاملو از همهی ماها بیشتر بود. یه جور استعداد ابلیسی داشت این آدم!...»
مهدی اخوان ثالث، یکی دیگر از دوستان شاملو گفته بود: «عزیز جان! این احمد شاملو خودش خوب است ولی تالی فاسد دارد... مثل ابنعربی است که خودش به هر حال عارفی است و عارفی بزرگ ولی تالی فاسدش این همه حاشیهنویس و مهملباف است که تا عصر ما همچنان ادامه دارند.»
شفیعی کدکنی که نقدهای جدی به شعر شاملو وارد آورده، نوشته است: «شاملو وزن را کنار گذاشته است پس با کنار گذاشتن وزن میتوان شاملو شد. سی سال است که او بدون اینکه قصد سوئی داشته باشد، دو سه نسل از جوانان این مملکت را سترون کرده است که حتی یک مجموعه درخشان، حتی یک شعر درخشان، حتی یک بند درخشان که خوانندگان جدی شعر بپسندند نتوانستهاند بسرایند... اصلاً وزن را تشخیص نمیدهد. اگر شاملو در آن سالها زبان فرانسهای از نوع فرانسه نصرالله فلسفی و خانلری میدانست، این اتفاق در شعر فارسی به این سرعت نمیافتاد که یکشبه رتوریک لورکا و آراگون و اِلوار، طابق النعل بالنعل، وارد شعر فارسی شود. زمانی بسیار لازم بود که چندین نسل بگذرد تا رتوریک شعر فارسی به این حدی که امروز هست - به خوب و بدش کاری ندارم - برسد... سلیقه نوجویی و شجاعت و جسارتِ این کار را داشته و همین افتخار او را بس.»
سبک نگارش و مضامین آثار شاملو
مضمون شعر سپید شاملو مشهور به شعر پلکانی از همان آغاز «تأثرات اجتماعی»، عواطف، مردم و بیعدالتی بود تا جایی که به ستایش و همدردی با مبارزان و انقلابیهای کره نیز میرسید. او در پاسخ به کسانی که علیه سبک جدید او بودند، نوشت که موضوع شعرِ شاعرِ پیشین از زندگی نبود. شاعر جز با شراب و یار گفتوگو نمیکرد. بنابراین تأثیر شعر او نیز چیزی جز این نبود. «حال آنکه من/ بهشخصه/ زمانی/ همراه شعر خویش/ هم دوش شن چوی کرهای/ جنگ کردهام./ یک بار هم حمیدی شاعر را/ در چند سال پیش/ بر دار شعر خویشتن/ آونگ کردهام. امروز/ شعر/ حربهی خلق است/ زیرا که شاعران/ خود شاخهای ز جنگل خلقاند/ نه یاسمین و سنبل گلخانهی فلان./ بیگانه نیست/ شاعر امروز/ با دردهای مشترک خلق. وزن شعر؟ ... تأمل بکن رفیق…/ وزن و لغات و قافیهها را/ همیشه من/ در کوچه جستهام./ آحاد شعر من، همه افراد مردمند.»
نگاهی به اثرپذیری شاملو از دیگران
چنانکه خود شاملو گفته است دو نفر در تغییر مسیر زندگی شعریاش بیشترین تأثیر را داشتند: نیما یوشیج و فریدون رهنما. در تغییر مسیر دیدگاههای سیاسی و اجتماعی او نیز مرتضی کیوان، شاعر، روزنامهنگار و عضو حزب توده بیشترین سهم را داشت. شاملو در ۱۳۲۵ اتفاقی با نام نیما برخورد میکند و شعر «ناقوس» او را میخواند که اولین جرقهی بیدارکننده را در ذهن او میزند. برای خواندن دربارهی این سبک شعری به سراغ سرودههای لورکا میرود و بعد از آن با دومین جرقهی بیدارکننده مواجه میشود و آن آشنایی با فریدون رهنما بود که به تازگی با تجربیاتی از شعر روز فرانسه به کشور بازگشته بود و با یاری او به کتاب و شعر و موسیقی دلخواهش دست یافت.
جوایز و افتخارات شاملو
- جایزهی فروغ فرخزاد (۱۳۵۱)
- جایزهی Free Expression سازمان حقوق بشر نیویورک (۱۳۶۹)
- جایزهی استیگ داگرمن (۱۳۷۸)
- جایزهی واژه آزاد هلند (۱۳۷۹)
همچنین، جایزهی «شعر احمد شاملو» رقابت ادبی سالانه است که به کتابهای شعر مدرن منتشر شده به زبان فارسی در ایران اختصاص دارد و مؤسسهی فرهنگی پژوهشی الف. بامداد به مدیریت آیدا سرکیسیان مسئولیت برگزاری آن را بر عهده دارد.