دانلود کتاب صوتی کسی خانه نیست با صدای جمعی از گویندگان + نمونه رایگان
تصویر جلد کتاب صوتی کسی خانه نیست

دانلود و خرید کتاب صوتی کسی خانه نیست

گردآورنده:الهام فلاح
امتیاز:
۳.۷از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب صوتی کسی خانه نیست

کتاب صوتی کسی خانه نیست، چهارده داستان از زنان امروز ایران است که توسط الهام فلاح گردآوری شده است. در کتاب صوتی کسی خانه نیست داستان‌های منحصر به‌فرد درباره‌ی پیچیدگی‌های مواجهه زنان امروز با جامعه می‌خوانیم.

درباره‌ی کتاب صوتی کسی خانه نیست

کتاب صوتی کسی خانه نیست مجموعه چهارده داستان از زنان امروز ایران است. ناهید طباطبایی، الهام فلاح، شیوا مقانلو، عالیه عطایی، فرشته احمدی، الهامه کاغذچی، ضحی کاظمی، ساناز زمانی، فرشته نوبخت، تکتم توسلی، مهسا ملک‌مرزبان، مریم سمیع‌زادگان، آتوسا زرنگارزاده شیرازی و افسانه احمدی نویسندگان داستان‌های کتاب کسی خانه نیست هستند. هر کدام از این زنان، تجربه‌ی خاصی از زن بودن و زندگی کردن در تاریخ و جامعه‌ای مردسالار را دارند. به قلم درآوردن این تجربیات در قالب داستان‌هایی شنیدنی ما را یک گام به درک زنان و داشتن جامعه‌ای برابر نزدیک‌تر می‌کند. نویسندگان کتاب کسی خانه نیست تلاش کردند تا بدون سانسور، بدون اغراق، بدون سیاه‌نمایی، وضعیت حقیقی زنان در ایران کنونی را به دنیا نشان دهند.

کتاب صوتی کسی خانه نیست را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

اگر به مطالعات درباره‌ی زنان و داستان‌های مرتبط با این موضوع علاقه‌مند هستید، از شنیدن کتاب صوتی کسی خانه نیست لذت می‌برید. دوست‌داران داستان‌های کوتاه نیز می‌توانند با گوش دادن به داستان‌های  کتاب صوتی کسی خانه نیست لحظات خوشی برای خودشان بسازند. 

بخشی از کتاب صوتی کسی خانه نیست

یک‌وری به دیوار یله کردم و دوباره زور زدم. بندها پوسیده بود. سگک قدیمی‌اش زنگ زده بود و هربار پدر آدم را درمی‌آورد تا باز و بسته شود. به زور درش آوردم و گذاشتم بیخ دیوار. هنوز جایش خشک نشده مورچه‌ها مثل هنگ سربازان به ردیف رویش رژه رفتند. نمی‌فهمیدم چه چیز این لامذهب اسقاطی برایشان جالب بود که اینطور هر روز انتظارش را می‌کشیدند. از فرط تقلای زیاد نفسم بالا نیامده، سایه‌ی یحیی خودش را انداخت بالای سرم. درست بین جایی که من نفس نفس می‌زدم و خورشید شوخی‌اش گرفته بود. سایه‌ی یحیی که آمد، نسیم کوتاهی لابه‌لای شال چین‌دارش پیچید و کمی خنکی آورد. گل‌های روی دامنم داشتند پژمرده می‌شدند. رنگ و رویشان رفته بود سر چشمه و با چوبک و خاکستر همانجا مانده بود. یحیی اول گلویش را صاف کرد:«چه اقبالی داشته این ننه مرده. چند نفر رو تا حالا به دوش کشیده؟»

خندیدم. «خدا رحمت کنه یونس نجار رو که چه کرد. سال وبامیری بود. یادته؟»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

زمان

۶ ساعت و ۳۶ دقیقه

حجم

۳۶۷٫۷ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

زمان

۶ ساعت و ۳۶ دقیقه

حجم

۳۶۷٫۷ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

قیمت:
۸۶,۰۰۰
۳۴,۴۰۰
۶۰%
تومان