
دانلود و خرید کتاب صوتی آنته کریستا
معرفی کتاب صوتی آنته کریستا
کتاب آنتهکریستا نوشتهی املی نوتومب با ترجمهی محبوبه فهیمکلام و گویندگی نسرین بدلی، اثری از نشر چشمه است که نسخهی صوتی آن توسط رادیو گوشه منتشر شده است. این کتاب صوتی داستانی روانشناسانه و اجتماعی را روایت میکند که در بستر زندگی دو دختر نوجوان شکل میگیرد. املی نوتومب، نویسندهی بلژیکی، با نگاهی موشکافانه به روابط انسانی و پیچیدگیهای دوران نوجوانی میپردازد و با زبانی ساده و صمیمی، فرازونشیبهای روحی شخصیتهایش را به تصویر میکشد. آنتهکریستا، با محوریت دوستی، حسادت، تنهایی و جستوجوی هویت، شنونده را به دنیای درونی شخصیتها میبرد و تجربهای متفاوت از مواجهه با روابط انسانی را رقم میزند. نسخهی صوتی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب آنته کریستا
کتاب آنتهکریستا نوشتهی املی نوتومب، داستانی است دربارهی دو دختر نوجوان به نام بلانش و کریستا که در دانشگاه با یکدیگر آشنا میشوند. بلانش، دختری منزوی و کمحرف است که سالها از تنهایی رنج برده و به دنیای کتابها پناه برده است. در مقابل، کریستا دختری اجتماعی، جذاب و پرانرژی است که بهراحتی با دیگران ارتباط برقرار میکند. این دو شخصیت با روحیات کاملاً متفاوت، در مسیر دوستی قرار میگیرند و همین تفاوتها، زمینهساز اتفاقات و چالشهای تازهای در زندگیشان میشود. کتاب آنتهکریستا با روایتی اولشخص و نگاهی روانشناسانه، به بررسی احساسات متناقض، حسادت، میل به دیدهشدن و جستوجوی هویت در نوجوانی میپردازد. نوتومب با ظرافت، مرز میان واقعیت و خیال را در ذهن شخصیت اصلی محو میکند و فضای داستان را به بستری برای واکاوی روابط انسانی و تأثیرپذیری از محیط اطراف تبدیل میکند. این کتاب صوتی، علاوهبر روایت زندگی دو دختر، به نقش خانواده، جامعه و فشارهای اجتماعی در شکلگیری شخصیت نوجوانان نیز پرداخته است.
خلاصه کتاب آنته کریستا
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان آنتهکریستا با ورود بلانش، دختری خجالتی و منزوی، به دانشگاه آغاز میشود. او که همیشه از تنهایی رنج برده، با دیدن کریستا، دختری پرانرژی و اجتماعی، مجذوب شخصیت متفاوت او میشود و آرزوی دوستی با او را در دل میپروراند. کریستا با رفتارهای جسورانه و اعتمادبهنفس بالا، بهتدریج وارد زندگی بلانش میشود و حتی شبهایی را در خانهی او میگذراند. خانوادهی بلانش نیز بهسرعت جذب کریستا میشوند و او را مانند عضوی از خانواده میپذیرند. با گذشت زمان، بلانش متوجه میشود که حضور کریستا نهتنها تنهاییاش را کم نکرده، بلکه باعث شده احساس بیارزشی و دیدهنشدن در او تشدید شود. کریستا با رفتارهای گاه تحقیرآمیز و خودنمایانه، جایگاه بلانش را در خانواده و جمع دوستان دانشگاهی تضعیف میکند. بلانش در کشمکش میان میل به دوستی و حسادت، به تدریج به شناخت تازهای از خود و روابط انسانی میرسد. او درمییابد که دوستی با کریستا، فرصتی برای مواجهه با ضعفها و ترسهایش است و باید راهی برای بازیابی هویت و استقلال خود پیدا کند.
چرا باید کتاب آنته کریستا را بشنویم؟
آنتهکریستا با روایتی صمیمی و ملموس، به دغدغههای نوجوانی، تنهایی، حسادت و جستوجوی هویت میپردازد. این کتاب صوتی، با پرداختن به روابط پیچیدهی دو دختر با پیشینه و شخصیتهای متفاوت، تصویری واقعی از فرازونشیبهای دوستی و تأثیرپذیری از محیط اطراف ارائه میدهد. شنونده با دنبالکردن روایت بلانش، میتواند با احساسات متناقض، تردیدها و امیدهای نوجوانی همذاتپنداری کند و به اهمیت شناخت خود و مرزبندی در روابط پی ببرد. همچنین، کتاب به نقش خانواده و جامعه در شکلگیری شخصیت نوجوانان اشاره دارد و نشان میدهد که چگونه فشارهای بیرونی و مقایسههای ناعادلانه میتواند بر اعتمادبهنفس و احساس ارزشمندی افراد تأثیر بگذارد. آنتهکریستا فرصتی است برای بازاندیشی دربارهی دوستی، رقابت و معنای واقعی استقلال فردی.
شنیدن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
شنیدن این کتاب به کسانی پیشنهاد میشود که دغدغهی تنهایی، هویتیابی، روابط دوستانه و چالشهای نوجوانی را دارند یا به موضوعات روانشناسی اجتماعی و روایتهای شخصیتمحور علاقهمند هستند.
بخشی از کتاب آنته کریستا
«روز اول او را خندان دیدم. تصمیم گرفتم بشناسمش. میدانستم نمیتوانم او را خوب بشناسم. نمیتوانستم به سمتش بروم. همیشه منتظر بودم دیگران پیشقدم شوند و سمت من بیایند، که البته هیچوقت کسی چنین کاری نمیکرد. فضای دانشگاه اینطور بود: فکر کنید آدم وارد این دنیای جدید شود، ولی با هیچکس آشنا نشود. یک هفته بعد، نگاهش به من افتاد. فکر میکردم خیلی سریع جهتِ نگاهش عوض شود. ولی نه، نگاهش روی من خیره ماند و من را برانداز کرد. جرئت نمیکردم به آن چشمها نگاه کنم: انگار زمین زیر پای من میلغزید، نمیتوانستم نفس بکشم. تا وقتی نگاهم میکرد، معذب بودم. با جسارتی بیسابقه به او نگاه کردم. او هم دستش را برایم تکان داد و خندید. سپس سرگرم صحبت با پسرها شد. فردای آن روز به طرفم آمد و سلام کرد. من هم جواب سلامش را دادم. دوباره ساکت شدم. از این حالتم بدم میآمد.»
زمان
۳ ساعت و ۱۴ دقیقه
حجم
۴۴۵٫۸ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۳ ساعت و ۱۴ دقیقه
حجم
۴۴۵٫۸ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد