دانلود و خرید کتاب صوتی مهمانی تلخ
معرفی کتاب صوتی مهمانی تلخ
کتاب صوتی مهمانی تلخ داستانی پرتعلیق نوشتهٔ سیامک گلشیری و با صدای سیامک گلشیری و گلاره عباسی و اشکان عقیلیپور است و رادیو گوشه آن را منتشر کرده است. این کتاب داستان دیدار اتفاقی تورج و رامین بعد از سالهاست؛ دو شخصی که زندگیشان بهنوعی به هم گره خورده است. قرار است در ضیافتی این دو با هم گفتوگو کنند اما ضیافت به یک مهمانی تلخ تبدیل میشود.
درباره کتاب صوتی مهمانی تلخ
داستان کتاب صوتی مهمانی تلخ از این قرار است: رامین ارژنگ، استاد دانشگاه، در اتوبانی منتظر تاکسی است که یکی از شاگردان قدیمیاش تورج را میبیند. تورج که از دانشگاه اخراج شده یکی از عاملان اخراجش هم همین استاد ارژنگ بوده است.
تورج که حالا وقایع گذشته را فراموش کرده به ارژنگ میگوید زندگی خوب و مرفهی دارد و با دختر زیبایی به نام شیرین هم ازدواج کرده است. او از استاد خواهش میکند که همراه همسرش آن شب به باغ تورج بروند. ارژنگ قبول میکند غافل از اینکه ممکن است پشت این دعوت نیات دیگری باشد:
«رفت توی راهرو. من تکیه دادم به مبل و تازه چشمم افتاد به تابلوهای مربعشکل نسبتاً کوچک و هماندازهای که نزدیک دکورهای شیشهای، به دیوار، آویزان بود. بیشترشان تصویر چهرهٔ سرخپوستهایی بود که کلاه سرشان گذاشته بودند، چیزی شبیه سرخپوستهای اینکا. بعد داشتم به ساعتم نگاه میکردم که دیدم ایستاده بالای سرم. هر دو آلبومی را که دستش بود، گذاشت روی میز چوبی گردی که مقابلم بود و نشست. آلبومی را که جلد چرمی داشت باز کرد و گفت: «اینها عکسهای جشن نامزدیمونه.» اولین صفحه، عکس بزرگی از خودش و شیرین بود. ایستاده بودند کنار هم، پشت به پردهٔ توری سفیدرنگِ بلندی و لبخند به لب داشتند.»
داستان فضایی دلهرهآور دارد و حس آن را هم خیلی خوب منتقل میکند. در این کتاب همه وقایع در یک شب و در چند ساعت اتفاق میافتد.
سیامک گلشیری قلمی شناخته شده دارد و معمولاً در نوشتههایش حسی از تعلیق و اضطراب را باهم تلفیق میکند. رمان «مهمانی تلخ» نامزد دریافت جایزهٔ بهترین رمان جشنوارهٔ مهرگان بوده است.
شنیدن کتاب صوتی مهمانی تلخ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب صوتی را به دوستداران داستانهای معمایی و پرتعلیق پیشنهاد میکنیم.
درباره سیامک گلشیری
سیامک گلشیری فرزند احمد گلشیری و برادرزادهٔ هوشنگ گلشیری، نویسندهٔ نامدار ایرانی در ۲۲ مرداد، ۱۳۴۷ در اصفهان متولد شده است. سیامک گلشیری تحصیلاتش را در رشتهٔ زبان و ادبیات آلمانی تا مقطع کارشناسی ارشد ادامه داده است و فعالیت ادبیاش را با چاپ داستان یک شب، دیروقت در نشریه آدینه آغاز کرده است. از سیامک گلشیری تا به حال نزدیک به بیست رمان و چندین مجموعه داستان منتشر شده است. کتابهای پنجگانهٔ خون آشام او که برای نوجوانان نوشته است، در فهرست کاتالوگ کلاغ سفید کتابخانهٔ بینالمللی مونیخ سال ۲۰۱۴ جای گرفته است. دیگر کتابهای او نیز، همیشه در فهرستهای جوایز نامزد و منتخب بودهاند. در حال حاضر سیامک گلشیری به تدریس داستاننویسی در دانشگاهها مشغول است.
بخشی از کتاب صوتی مهمانی تلخ
«وارد میدان که شدیم، سیگاری روشن کرد و شیشهاش را پایین داد. گفت: «از اون وقت تا حالا که سوار ماشین شدهیم، میخوام بهتون یه چیزی بگم. یعنی راستش میخوام یه خواهشی بکنم. ولی واقعاً نمیدونم قبول میکنین یا نه.»
«چی؟ بهم بگین.»
«میدونم قبول نمیکنین. توقعی هم ندارم، چون یادمه اون روز آخر چهقدر بد از هم جدا شدیم. میدونم شما در مورد من چی فکر میکردین.»
«بهتون که گفتم، هیچ فکری نمیکردم.»
چند ثانیه سکوت کرد. تقریباً داشتیم میرسیدیم سر شریعتی که گفت: «میخوام خواهش کنم بیاین خونهم.»
«یه روز حتماً میآیم. یه روز که نامزدتون هم هست، با خانمم میآیم. واقعاً دارم میگم. برای شام میآیم.»
«اگه خواهش کنم امشب بیاین چی؟ منظورم همین حالاس.»
«گفتم که. یه روز سر فرصت...»
یکهو کشید کنار و نگه داشت. گفت: «میدونم خستهین و فردا صبح میخواین برین شمال، ولی خواهش میکنم قبول کنین. زیاد نمیمونیم. بهتون قول میدم. فقط یه ربع، نیمساعت، همونقدر که خونهزندگیمو ببینین. خواهش میکنم. نمیدونین چهقدر خوشحالم میکنین.»
با آن چشمهای روشن و درشتش زل زده بود به چشمهایم، درست مثل اینکه بچهای با تمام وجودش چیزی را از آدم طلب کند. به ساعتم نگاه کردم. خواستم باز حرف فردا را پیش بکشم، بگویم شب باید زود بخوابیم تا فردا به تور برسیم، بگویم مدتهاست که درست نخوابیدهام و کمبود خواب دارم و از این حرفها که گفت: «از اون وقت تا حالا همهش دارم فکر میکنم اگه برین، دیگه نمیبینمتون. اینو واقعاً میگم.»
«مطمئن باشین اینطور نیست. شمارهمو میدم بهتون که یه شب سرِ فرصت دور هم جمع بشیم.»
برگشت و پشتسرش را نگاه کرد. بعد چرخید سمت من. گفت: «شما آقای عظیمی رو یادتون هست؟»
داشتم فکر میکردم که گفت: «همون استاده که کارهای دفتری رو انجام میداد؟ همون که بعد شد رییسگروه؟»
سر تکان دادم. گفتم: «سه چهار سال پیش منتقل شد واحد مرکز. دیگه درس نمیده.»»
زمان
۴ ساعت و ۲۶ دقیقه
حجم
۶۱۰٫۲ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۴ ساعت و ۲۶ دقیقه
حجم
۶۱۰٫۲ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
اصلا کتاب خوبی نبود
با عرض احترام اصلا جالب نبود، نه جنایی نه مهمایی نه پلیسی هیچکدوم! فقط سه داستان ساده غیر جذاب.
موضوعش جالی بود کاراکترها هم خوب نقش بازی کردن
داستان درباره یک استاد دانشگاهه که بعد از مدتها یکی از دانشجوهاش رو که بهش بدی کرده، میبینه. گویندهها، آثقای عقیلی پور و خانم عباسی عالی بودن و واقعا داستان رو جذاب روایت میکردن، با وجود اینکه از ابتدای داستان
هیجان گویندگان به شنونده منتقل میشود. البته در ظاهر شما هر لحظه منتظر یک اتفاق جنایی هستید و به شدت معماگونه ست . البته ابهامات آشکاری در جای جای داستان برای شنونده ایجاد میشود و متاسفانه آن ابهامات تا پایان
خیلی کشدار بود و اصلا به دل نمی نشست . حتی موضوع داستان هم عجیب بود ، حیف زمانی که برای آن صرف شود .
عالی بود به قدری داستان عالی و گویندگان فوق العاده ای دارد که نمی تونید ولش کنید