دانلود و خرید کتاب صوتی کارمیلا
معرفی کتاب صوتی کارمیلا
کتاب صوتی کارمیلا نوشتهٔ شریدان لوفانو و ترجمهٔ محمود گودرزی و با صدای نیلوفر لاری پور است و نوین کتاب گویا آن را منتشر کرده است. در قلعهای دورافتاده میان جنگلی در اشتایرمارک زنی جوان که خود قربانی خونآشام است روایتی دلهرهآور پیش روی شنوندگان میگذارد. او شبی در کودکی با موجودی وهمانگیز دیدار میکند و یاد و خاطره این زیبای خوفناک برای همیشه با او میماند؛ موجودی با سیمای دخترانه و دلکش که خونآشام است. یا شاید بهتر است بگوییم مادر تمامی خونآشامهاست. «کارمیلا» ماجرای همین خونآشام است!
کارمیلا نام یکی از خونآشامهای ادبیات است. این شخصیت برخلاف دراکولا، یک زن است و البته رمان «دراکولا» نوشتهٔ برام استوکر بعد از «کارمیلا» نوشته و منتشر شد؛ به همین دلیل برخی عقیده دارند که استوکر در نوشتن «دراکولا» از لی فانو تاثیر گرفته است. «کارمیلا» با استفاده از برخی پدیدههای ماوراءالطبیعه و بهرهگیری هوشمندانه از خرافههای مردم انگلستان و اروپا نوشته شده است.
درباره کتاب صوتی کارمیلا
در رمان «کارمیلا»، دخترک داستان ما شبی با موجودی وهمانگیز ملاقات میکند و این دیدار زندگی او را برای همیشه تغییر میدهد. نام آن موجود کارمیلاست. او زیباست و معصومیتش همه را جذب خود میکند. دندانهای نیشش بسیار تیزند و در نیمهشبهایی که هیچکس حواسش به او نیست دندانهایش را به سینه قربانی خود فرو میکند. کارمیلا خونآشام قلعهای دورافتاده است، قلعهای که میان جنگلهای اشتایرمارک قرار دارد و هر لحظه ممکن است کارمیلا را در آنجا ببینیم.
اما رازی دربارهٔ او هست که نباید به هیچ کس بگویید! او با شنیدن حرفهای مذهبی و سرودهای کلیسا تُرش میکند و سریع محل را ترک میکند. کارمیلا به ظاهر خیلی مهربان است. حتی بیشتر از آنچه فکرش را بکنید. و بهخاطر همین مهربانی زیادش به شما بسیار نزدیک میشود. مراقب کارمیلا، مادرخواندهٔ تمام خونآشامها، باشید!
کارمیلا اشرافزادهای نفرینشده است که به خونآشامی اشتغال دارد. او ظاهر یک دختر جوان زیبا را دارد که زیبایی و معصومیتش، جذاب و گیراست. دندانهای نیش او نه به اندازهای که خیلی مشهود باشند، اما تا حد مشخصی تیز هستند تا نیمهشب بتواند آنها را در سینهٔ قربانی فرو برده و از خونش تغذیه کند.
کارمیلا گاهی به طور ناگهانی غیب شده و بعد از مدتی مانند یک نیمروز یا یک روز، دوباره در محل غیب شدنش، رویت میشود. کارمیلا برای جذب قربانی، مدتها زمان صرف میکند تا به او نزدیک شود و محبت زیادی را خرج او میکند. این محبت دیوانهوار و بسیار شدید است.
مخاطبانی که رمان «دراکولا» را خوانده یا فیلمهایش را دیده باشند، هنگام شنیدن کارمیلا، با نکات آشنایی روبهرو میشوند. مثل اینکه کارمیلا از مسائل دینی و سرودهای مسیحی خوشش نمیآید و از نمادهایی چون صلیب واهمه دارد؛ یعنی همان روحیاتی که در دراکولا هم با آنها آشنا شدهایم. جالب است که رمان «کارمیلا» با اینکه در سالهای قرن نوزدهم نوشته شده، هنگام خواندن واقعا در ترساندن مخاطب و القای هول و هراس، موفق است.
یک نکته مهم دربارهٔ رمان «کارمیلا»، دورانی است که در آن متولد شده است؛ سالهایی که اروپا قرون وسطی را پشت سر گذاشته بوده است و نویسندهٔ اثر، رمانش را با رسوب باورهای خرافی باقیمانده از آن دوره نوشته است. در سالهای قرون وسطی که باورهای افراطی مسیحی گاهی، زندگیها را تنگ و تار و سخت کرده بود و تعداد زیادی از انسانها و بهویژه زنها به جرم جادوگری و ارتباط با نیروهای اهریمنی سوزانده شدند.
مردمان اروپا در قرون وسطی خرافاتی دربارهٔ خونآشامها ساخته بودند؛ از جمله اینکه شبها از گور بر میخیزند و به سراغ قربانیانشان میآیند تا خونشان را بخورند. آنها روز را خوابیده و شب را بیدارند و حتما با توسل به طلسمهایی مقدس باید آنها را تاراند. جالب است که صحبتکردن درباره شخصیتهایی از این دست، هرچند بدانیم خیالی هستند، موجب تولید تصاویری از آنها در ذهن میشود. لوفانو و نویسندگانی که پس از او در راه تولید آثار ژانر وحشت قدم گذاشتند، با اطلاع از این روحیه تصویرسازی ذهن انسان و با اتکا به آن دست به تولید اثر زدند و راهی را طی کردند که ادامهاش، امروز به تولید آثار مکتوب و سینمایی مورد توجه شده است.
شریدان لو فانو، نویسندهٔ رمان «کارمیلا»، بعد از درگذشت همسرش، بسیار گوشهگیر شد و همین گوشهگیری او سبب خلق تاثیرگذارترین آثار ادبیاش، از جمله «کارمیلا» شد. این رمان و نوشتههای دیگر فانو از جمله آثار گوتیک و ژانر وحشت هستند. لو فانو انگیزهاش را برای نوشتن این آثار برقراری تعادل میان طبیعت و ماوراءالطبیعه بیان کرده است.
رمان «کارمیلا» موجب تولد ژانر وحشت در ادبیات و البته بعدها در سینما شد.
گابریله بلوت درباره این داستان میگوید: «اگر خونآشامِ شهرآشوبی چون کارمیلا خلق نمیشد، ما هرگز لذت هراس از داستان را تجربه نمیکردیم. او مادرخوانده تمام خونآشامهاست.»
شنیدن کتاب صوتی کارمیلا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر دوست دارید یک داستان در ژانر وحشت بشنوید که شخصیت نخست آن زن است این کتاب را حتما بشنوید.
درباره جوزف شریدان لو فانو
جوزف شریدن لی فانو ملقب به شاهزاده ی نامرئی روزنامه نگار و نویسنده ایرلندی سبک گوتیک و خالق داستان روح ویکتوریایی بود.رمان خون آشام او کارمیلا منجر به تعریف ژآنر وحشت شد و احتمالا بر برایم استاکر در نوشتن دراکولا تاثر گذار بود.
جوزف شریدان لو فانو (۱۸۷۳-۱۸۱۴) در خانوادهای قدیمی در دوبلین متولد شد و در کالج ترینیتی رشتهٔ حقوق خواند. اما پس از آنکه وکیل شد، در سال ۱۸۳۹ شغلش را ترک کرد و به روزنامهنگاری روی آورد. او با انتشار داستانهایی پیرامون دنیای ماوراءالطبیعی در روزنامهٔ پورسل پِیپیرز مهارت خود را در این زمینه به نمایش گذاشت. لو فانو بین سالهای ۱۸۴۵ تا ۱۸۷۳ چهارده رمان منتشر کرد که از میان آنها عمو سایلس و خانهٔ کنار قبرستان شهرت بیشتری یافتهاند. علاوهبر اینها، داستانهای کوتاه بسیاری با موضوع اشباح برای نشریهٔ دوبلین یونیورسیتی مگزین نوشت که از سال ۱۸۶۱ تا ۱۸۶۹ سردبیریاش را به عهده داشت. بین این داستانها میتوان به داستان بلند کارمیلا اشاره کرد که سبب رواج مضمون «خونآشام مؤنث» در ادبیات شد. شریدان لو فانو اگرچه در خلق رمانهای تاریخی نیز تجربههایی دارد، عمدهٔ شهرتش را مرهون آثار گوتیکی است که تأثیرشان همچنان در ادبیات و سینما حس میشود. داستانهای اشباح ام. آر. جیمز و دراکولای برام استوکر از وامداران نوشتههای او هستند.
بخشی از کتاب صوتی کارمیلا
«من آن شب خوابی دیدم که آغاز دردی بسیار عجیب بود.
نمیتوانم کابوس بناممش، چون کموبیش آگاه بودم که خوابیدهام.
اما هماناندازه نیز آگاه بودم که در اتاقم هستم و در بسترم دراز کشیدهام؛ درست همان طور که بودم. اتاق و اثاثش را به همان شکلی که آخرینبار دیده بودم، دیدم یا خیال کردم که میبینم، با این تفاوت که خیلی تاریک بود و چیزی دیدم که اطراف پایهی تخت حرکت میکرد و ابتدا نمیتوانستم بهدرستی تشخیصش بدهم، اما بهزودی دیدم که حیوانی است مثل دوده سیاه، که به گربهای هیولایی شباهت دارد. به نظرم رسید حدود یک متر و بیست سانتیمتر، تا یکونیم متر طول دارد، چون وقتی از روی قالیچهی دمِ بخاری رد میشد به اندازهی تمام طولش بود و با بیقراریِ چالا ک و شومِ حیوانی در قفس، همان طور جلو و عقب میرفت. با آنکه ترسیده بودم و تصور وحشتم برای شما دشوار نیست، نمیتوانستم فریاد بکشم. گامهایش شتاب بیشتری میگرفت، اتاق بهسرعت تاریک و تاریکتر میشد و سرانجام چنان تاریک شد که دیگر جز چشمهایش چیزی از آن نمیدیدم. حس کردم سبک روی تخت پرید. دو چشم عریضش به صورتم نزدیک شدند و ناگهان درد نیشی حس کردم؛ گویی دو سوزن با فاصلهای بین سه تا پنج سانتیمتر در سینهام فروبرود. با جیغی از خواب برخاستم. اتاق با شمعی روشن بود که تمام شب آنجا میسوخت و شمایلی زنانه دیدم که انتهای تخت، کمی بهسمت راست، ایستاده بود. لباسی شُل و تیره به تن داشت و موهایش پایین افتاده و شانههایش را پوشانده بود. ساکنتر از تکهای سنگ به نظر میرسید. کمترین تکانی که حاکی از تنفس باشد دیده نمیشد. همان طور که به آن خیره مینگریستم، به نظر رسید جای شمایل عوض شده و حالا به در نزدیکتر بود؛ بعد به آن چسبید، در باز شد و شمایل از آن بیرون رفت.»
زمان
۳ ساعت و ۴۱ دقیقه
حجم
۲۰۳٫۹ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۳ ساعت و ۴۱ دقیقه
حجم
۲۰۳٫۹ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
سرکار خانم نیلوفر لاریپور با خوانش زیبا و روان و صدای گیرا و جذابشون به این کتاب روح بخشیده... بشنوید و لذت ببرید.
خوب بود ♡