دانلود و خرید کتاب صوتی داستان اضطراب من
معرفی کتاب صوتی داستان اضطراب من
کتاب صوتی داستان اضطراب من نوشتهٔ داریا بینیاردی و ترجمهٔ بهاره جهان بخش است. آزاده رادمهر گویندگی این کتاب صوتی را انجام داده و انتشارات آوانامه آن را منتشر کرده است. این رمان صوتی داستان جنگ زنی میانسال با سرطان را روایت کرده است.
درباره کتاب صوتی داستان اضطراب من
رمان صوتی داستان اضطراب من روایتگر زندگی زنی میانسال است که ناگهان دنیایش زیرورو میشود. او که در فرایند مواجهه با بیماریاش است، دردمندانه عشق، ترسها، ناکامیها و سرخوردگیهایش را واکاوی میکند. داریا بینیاردی در «داستان اضطراب من» بهخوبی تنشهای قهرمان داستان را که نویسندهای پریشاناحوال و مضطرب است، به تصویر کشیده و باتوجهبه تجربۀ زیستۀ خود فرایند درمان و تلاطمهای روحی او را گیرا و پرکشش روایت میکند. این کتاب صوتی مخاطب را با خود همراه میکند تا با رنج شخصیت اصلی همراه و با ترسهای او روبهرو شود و او را آماده میکند تا شجاعانه هر آنچه را تاکنون پس میزده، بپذیرد.
شنیدن کتاب صوتی داستان اضطراب من را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
شنیدن این کتاب صوتی را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشهایی از کتاب صوتی داستان اضطراب من
سه سال پیش، در بعدازظهری، روی مبل لم داده بودم و مطالعه میکردم که ناگهان ایدهای مثل نور سفینه مریخیها ذهنم را تسخیر کرد. میخواهم آنچه را الهامبخشم در نوشتن این رمان بوده تعریف کنم، اما به نظرم، این ایده را تمام زندگی به همراه داشتهام. «همهچیز را از کودکی در مورد خودمان میدانیم، فقط آشکارش نمیکنیم.» همانطور که لِئا قهرمان داستان میگوید. زنی را تصور کردم آگاه به اینکه نباید بیش از این به خاطر نیمه تاریکش شرمزده باشد و نیمه تاریکش اضطراب است. لئا از اضطراب متنفر است چون مادرش را ویران کرد، اما وقتی بزرگ شد، نتوانست از سرنوشت خودش فرار کند: او نیز طعمه افکار وسواسی شده، نسبت به هر آنچه در زندگی سر جایش نیست. هرچند در حقیقت زندگی نسبتاً خوبی دارد: سه فرزند، شغلی انگیزهبخش و شالوم شوهرش که لئا عاشق اوست، گرچه همواره در تضادند و ناراضی. «شالوم اعتقاد دارد که عاشق شدن ما فاجعه بود. هرچند فکر میکنم بیشتر از او من به خاطر این عشق اسفبار در رنج و عذابم، شالوم در مورد چیزهایی که آزارش میدهد حرفی نمیزند. شالوم در مورد احساسات، عشقبازی و سلامتی صحبت نمیکند. سردی شالوم دردی در نقطهای مشخص از بدنم ایجاد میکند.» چرا بعضیها عاشق کسی میشوند که عذابشان میدهد؟ و تا چه حد بدن انسان میتواند ناخشنودی را تحمل کند؟ در زندگی لئا، بهناگاه، سر و کله بیماری و آدمهای جدید پیدا میشود. کنجکاو میشود و تقریباً خوشحال؛ هیچکس نمیتواند از نویسندهای مضطرب و افسرده که با حوادثی مهم دست و پنجه نرم میکند خوشحالتر باشد.
*
لازم بود حتما سرطان بگیرم تا با او همانرژی شوم، حداقل دیگر سر اینکه من میخواهم در کوهستان راه بروم و او نمیآید دعوا نمیکنیم.
چندبار دیگر هم تا حالا به این موضوع فکر کرده بودم، اینبار با خنده در حین خوردن صبحانه به او گفتم و به نظرم تقریبا هم راضی بود.
آرام و مدهوش از سمهایی که بهم تزریق کردهاند، بدون نیروی کافی برای شروع یا مواجهه با هر بحثی، بالاخره شبیه زنی شدهام که شالوم در کنار خود میخواست: زنی که نمیپرسد، پیشنهادی نمیدهد و انتظاری هم ندارد. زنی که سرش در کار خودش است، و با او میتوان برای قهوهای بعد از شام به قهوهخانه نبش خیابان رفت، ساندویچی در مقابل کامپیوتر خورد و بقیه روز را روی مبل لم داد.
این چند روز در کوهستان، بدون بچهها، خوب بودیم، بیهیچتنشی یا دعوایی. یکسریال تلویزیونی آمریکایی را کامل نگاه کردیم، بیرون ناهار خوردیم و نیمی از فیلم زندگی شیرین را در تلویزیون دیدیم و شالوم هر بار تکرار کرد که به نظرش این فیلم خستهکننده است.
زمان
۶ ساعت و ۴۷ دقیقه
حجم
۵۶۲٫۰ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۶ ساعت و ۴۷ دقیقه
حجم
۵۶۲٫۰ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
خیلی متن روانی بود با مخاطب ایرانی و زن ها مخصوصا واقعا رابطه برقرار میکرد حتی اگه اصلا تجربه مشابهی نداشته باشند
متن روان داشت و مخاطب را جذب میکرد
عالی بود . متن روان قابل فهم و اتفاقاتی که بسیار میبینیم و میشنویم ولی گاها قادر به بیان نیستیم . بسیار توانستم ارتباط برقرار کنم
دوستش داشتم. از اون کتابا بود که دوس داشتم زودتر تموم شه ببینم اخرش چی میشه
عالی بود