
دانلود و خرید کتاب صوتی چهره عریان
معرفی کتاب صوتی چهره عریان
کتاب صوتی «چهرهٔ عریان» نوشتهٔ «سیدنی شلدون» با ترجمهٔ «شاهرخ فرزاد» و روایت «محسن بهرامی» اثری در ژانر معمایی و جنایی است که نشر ماه آوا آن را منتشر کرده است. این کتاب داستانی پرتعلیق و پرحادثه را روایت میکند که در فضای سرد و پرتنش شهر نیویورک رخ میدهد و شخصیتهای آن درگیر ماجراهایی پیچیده و رازآلود میشوند. نسخهی صوتی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب چهره عریان
«چهرهٔ عریان» از آثار معمایی و جنایی «سیدنی شلدون» است که با روایتی پرکشش، مخاطب را به دل ماجرایی پر از رمز و راز میبرد. این کتاب در قالب رمان نوشته شده و داستان آن در فضای شهری نیویورک، در روزهای سرد و برفی، شکل میگیرد. ساختار کتاب بر پایهٔ روایت چندلایه و شخصیتپردازیهای دقیق استوار است؛ شخصیتهایی که هرکدام گذشتهای پر از فرازونشیب دارند و درگیر معمایی میشوند که زندگیشان را دگرگون میکند. نویسنده با بهرهگیری از عناصر روانشناختی و جنایی، فضایی پرتنش و تعلیقآمیز خلق کرده است. در این رمان، مرز میان بیگناهی و گناه، حقیقت و دروغ، و سلامت و جنون بهگونهای مبهم و لغزان ترسیم شده است. «چهرهٔ عریان» با تمرکز بر شخصیت یک روانکاو و بیمارانش، به لایههای پنهان روان انسان و تأثیر گذشته بر اکنون میپردازد و در عین حال، مخاطب را با معمای قتلهایی زنجیرهای روبهرو میکند که گرهگشایی آنها آسان نیست.
خلاصه کتاب چهره عریان
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «چهرهٔ عریان» با قتل مرموز مردی به نام «جان هنسون» آغاز میشود؛ مردی که پس از سالها درمان نزد روانکاوی به نام «جاد استیونس» بهتازگی احساس رهایی و امید به آینده پیدا کرده بود. قتل او در خیابانهای یخزدهٔ نیویورک، نقطهٔ شروع زنجیرهای از وقایع تلخ و پیچیده است. پلیس با ورود به ماجرا، سرنخهایی را دنبال میکند که همگی به مطب دکتر استیونس ختم میشوند. در همین حین، کارول رابرتز، منشی سیاهپوست و جوان دکتر، نیز به طرز فجیعی به قتل میرسد؛ قتلی که با شکنجه و خشونت همراه است و شوک بزرگی به دکتر وارد میکند. دکتر استیونس که خود را در مرکز این حوادث میبیند، همزمان با تلاش برای اثبات بیگناهیاش، باید با سوءظن پلیس و فشارهای روانی ناشی از قتل بیماران و نزدیکانش دستوپنجه نرم کند. او درگیر معمایی میشود که هرچه بیشتر پیش میرود، ابعاد تازهتری از روابط بیماران، گذشتهٔ خود و رازهای پنهان اطرافیانش را آشکار میکند. شخصیتهایی مانند ستوان مکگریوی و کارآگاه آنجلی، هرکدام با انگیزهها و پیشداوریهای خود، در روند تحقیقات نقش دارند و فضای داستان را پرتنشتر میکنند. در این میان، حضور بیماران دیگر دکتر، بهویژه هریسون بورک و آن بلیک، لایههای روانشناختی و انسانی داستان را پررنگتر میکند. روایت با پیشروی در معما، مخاطب را میان تردید، ترس و امید معلق نگه میدارد و تا پایان، هویت واقعی قاتل و انگیزههای او در هالهای از ابهام باقی میماند.
چرا باید کتاب چهره عریان را بشنویم؟
این کتاب با فضاسازی دقیق و روایت پرتعلیق، مخاطب را به دل ماجرایی جنایی و روانشناختی میبرد که در آن مرز میان حقیقت و دروغ، سلامت و جنون، بهسادگی قابل تشخیص نیست. «چهرهٔ عریان» نهتنها یک معمای جنایی را روایت میکند، بلکه به لایههای پنهان روان انسان و تأثیر گذشته بر اکنون میپردازد. شخصیتپردازیهای چندوجهی و روایت چندلایه، مخاطب را تا انتها درگیر نگه میدارد و او را به تأمل دربارهٔ انگیزهها، انتخابها و پیامدهای آنها وا میدارد. این اثر برای کسانی که به داستانهای معمایی با رگههایی از روانشناسی علاقه دارند، تجربهای متفاوت و پرکشش فراهم میکند.
شنیدن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای معمایی، جنایی و روانشناختی مناسب است. کسانی که به دنبال داستانهایی با فضای پرتعلیق، شخصیتهای پیچیده و معماهای چندلایه هستند، از شنیدن این اثر لذت خواهند برد. همچنین برای مخاطبانی که دغدغهٔ شناخت لایههای پنهان روان انسان و تأثیر گذشته بر زندگی امروز را دارند، این کتاب انتخابی جذاب است.
بخشی از کتاب چهره عریان
«ده دقیقه به ساعت یازده صبح مانده بود که قلب آسمان شکافته شد و دانههای سپید برف در عرض یک چشم برهم زدن شهر را زیر پوشش خود قرار داد. خیابانهای از قبل یخزدهٔ محلهٔ منهتن بهواسطهٔ ریزش برف سنگین غیرقابل تردد شد و سوز سرد ماه دسامبر خریدکنندگان کریسمس را بهسوی خانهها و آپارتمانهای دنج و راحتشان فراری داد. در خیابان لکسینگتون مردی بلندقد و لاغراندام که بارانی زرد رنگی بهتن داشت، همراه ازدحام شب عید با عجله در حرکت بود. اما آن سراسیمگی سایر عابران را که میکوشیدند از دست سرما بگریزند، نداشت. سرش را بالا گرفته بود و بهنظر میرسید اعتنایی به عابری که به او تنه زده بود، نکرده است. او پس از یک عمر زندگی در برزخ سرانجام رهایی یافته بود و عازم خانهاش بود تا این موضوع را به مری بگوید. دیگر قرار بود گذشتهها را دفن کند و آینده از دید او بسیار طلایی و روشن مینمود. لحظهای در عالم خیال مجسم کرد زمانی که مری این خبر را بشنود، چگونه لبخندی بسان گل روی لبهایش میشکفد. وقتی به تقاطع خیابان پنجاهونهم رسید، چراغ راهنمایی سر چهارراه زرد و سپس قرمز شد، و او همراه با جمعیت بیقرار توقف کرد. چند قدم آنطرفتر یک مجسمهٔ بابانوئل سپاه رستگاری روی سکویی بزرگ قرار گرفته بود. مرد بارانیپوش دست در جیبش کرد و چند سکهای به خدایان اقبال صدقه داد. در همان لحظه یک نفر محکم به پشتش زد، ضربهای ناگهانی و سوزان که تمام بدنش را به لرزه درآورد.»
زمان
۸ ساعت و ۲۴ دقیقه
حجم
۴۹۵٫۴ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۸ ساعت و ۲۴ دقیقه
حجم
۴۹۵٫۴ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد