دانلود و خرید کتاب خاطرات یک کتابفروش شان بایتل ترجمه نازنین فیروزی
تصویر جلد کتاب خاطرات یک کتابفروش

کتاب خاطرات یک کتابفروش

نویسنده:شان بایتل
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۹از ۳۰ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب خاطرات یک کتابفروش

کتاب خاطرات یک کتابفروش اثر شان بایتل با ترجمهٔ نازنین فیروزی در ۳۵۲ صفحه توسط نشر میلکان چاپ شده است. این کتاب درواقع خاطرات روزانه‌ٔ نویسنده طی یک سال است، خاطرات یک کتاب‌فروش به زبان طنز نوشته شده و خواندن آن برای هرکسی می تواند جالب باشد. شان بایتل صاحب کتاب‌فروشی‌ای در ویگتون و همچنین یکی از برگزارکنندگانِ جشنوارهٔ ویگتون است.

درباره خاطرات یک کتابفروش

شان بایتل در ویگتون فروشگاه کتابی را اداره می‌کند که بزرگترین فروشگاه کتاب دست دوم اسکاتلند است. از نظر او، مشتری رویایی، مجموعه‌داری است که به اندازه‌ٔ دویست پوند کتاب شعر مصور می‌خرد. مشتری خوب کسی است که حتی اگر یک کتاب بخرد، سر قیمتش چک و چانه‌ای نمی‌زند. مشتری بد چیزی نمی خرد یا بدون اینکه خجالتی بکشد قیمت‌های کتاب‌فروشی را با قیمت‌های آمازون مقایسه می‌کند و مشتری‌هایی هم هستند که اصلا مشتری نیستند.

کتاب خاطرات یک کتابفروش را به چه کسانی پیشنهاد می کنیم

خواندن این کتاب برای تمام دوست‌داران زندگی‌نامه و خاطرات روزانه به خصوص کسانی که شغلشان با کتاب سر و کار دارد جذاب خواهد بود.

بخشی از کتاب خاطرات یک کتابفروش

اولین مشتری ساعت ۳۰: ۱۰ صبح آمد؛ او یکی از معدود مشتری‌های ثابتمان بود: آقای دیکن. مردی خوش‌صحبت در اواسط دههٔ ۵۰ و درست مثل دیگر مردانِ میان‌سالِ بی‌تحرک چاق است. موهای تیره و کم‌پشتِ روی کله‌اش را مانند آن مردهای طاسی شانه می‌کند که به‌طرزی باورنکردنی سعی دارند به دیگران بقبولانند که هنوز هم یالی پرپشت دارند. او کاملاً شیک است و لباس‌هایش به‌وضوح خوش‌دوخت‌اند، اما لباس‌ها را درست نمی‌پوشد؛ به جزئیاتی مانند پایین پیراهن، دکمه‌ها یا فاق شلوار کم‌توجهی می‌کند. به‌نظر می‌رسد انگار کسی لباس‌هایش را در توپی گذاشته و به‌سمتش شلیک کرده است، و همان‌طوری که لباس‌ها روی او فرود آمده‌اند، به همان شکل هم رویش مانده‌اند. از بسیاری جهات مشتریِ ایدئالی است. هرگز در مغازه نمی‌چرخد و فقط وقتی می‌آید که دقیقاً می‌داند چه‌چیزی می‌خواهد. معمولاً نقدی از همان کتاب را که در روزنامهٔ تایمز چاپ شده همراهش دارد و موقع سفارش به هرکدام از ما که پشت پیشخوان باشیم نشانش می‌دهد. کلامش موجز و صریح است؛ اصلاً اهل گپ‌زدن نیست، اما هیچ‌وقت هم بی‌ادبی نمی‌کند و همیشه پولِ کتاب‌هایش را نقد می‌دهد. بیش‌از این چیزی در موردش نمی‌دانم، حتی اسم کوچکش را هم نمی‌دانم. درواقع، گاهی در عجبم که چرا وقتی می‌تواند خیلی راحت کتاب‌ها را از آمازون سفارش بدهد، می‌آید و از من خرید می‌کند؛ شاید کامپیوتر ندارد، شاید هم نمی‌خواهد داشته باشد، یا شاید از آن نسل‌های قدیمی‌ای باشد که می‌داند اگر بخواهد کتابفروشی‌ها سرپا بمانند، باید از آن‌ها حمایت کند.

ظهر زنی که شلوار ارتشی و کلاه پشمی پوشیده بود شش کتاب، ازجمله دو کتابِ هنریِ تقریباً جدید، گران و دست‌نخورده را آورد سمت پیشخوان. جمع کتاب‌ها ۳۸ پوند شد. تخفیف خواست و وقتی گفتم می‌تواند ۳۵ پوند بپردازد، گفت: «نمی‌شه ۳۰ پوند حساب کنین؟» گاهی قیمتی که برای فروش کتاب‌ها تعیین می‌کنیم، از قیمت اصلی پشت جلدشان خیلی خیلی کم‌تر است، بااین‌حال مشتری بازهم می‌خواهد روی چنین کتاب‌هایی تخفیف بگیرد! آن‌ها به خودشان این حق را می‌دهند که تقریباً بازهم ۳۰ درصدِ دیگر تخفیف بخواهند. در چنین مواقعی، ادب و نزاکت را کنار می‌گذارم و تخفیفِ بیش‌تری نمی‌دهم. زن ۳۵ پوند پرداخت کرد. حالا کاملاً از پیشنهاد جنت استریت پورتر۱۷ حمایت می‌کنم؛ او گفته هرکسی را که شلوار ارتشی بپوشد باید به‌زور با چتر نجات در منطقه‌ای غیرنظامی فرود آورد.

بنفشه آریاراد
۱۴۰۱/۰۸/۱۳

کتاب در مورد اتفاقات پیرامون یک کتابفروشی کوچک و محلی در اسکاتلند است که بیشتر حول خرید و فروش کتاب راههای فروش بهتر کتاب و خریداران است. متن کتاب بصورت خاطرات روزانه کتابفروش است و با آنکه نویسنده خیلی سعی

- بیشتر
علیرضا
۱۴۰۱/۰۶/۲۱

ترجمه خیلی روان نیست و دست اندازهای زیادی دارد. متن نوشته هم اطلاعات بسیار اندک و قطره چکانی درباره نویسنده به دست می‌دهد.

بهار قربانی
۱۴۰۲/۰۲/۳۰

از خوندن کتاب لذت بردم. کتاب راجع به خاطرات روزانه یه کتابفروش(فروشنده‌ی کتابهای دست دوم) است، روابطِ شان با اطرافیانش و اتفاقاتی که داخل کتابفروشی میافته و البته نظرات شخصی خودِ شان گاهی طنز لطیف و قشنگی رو ایجاد میکنه و

- بیشتر
fatima
۱۴۰۱/۰۹/۲۹

متن کتاب روان نبود،جذابیتی نداشت،فقط با اسم چند کتاب و نویسنده ش آشنا شدم.

کاربر ۵۳۹۵۲۱۳
۱۴۰۱/۰۹/۰۴

ترجمه کتاب اصلأ خوب و روان نبود

khazar
۱۴۰۲/۱۲/۱۳

به‌نظرم کتاب جالب و جدیدی برای وقت گذاشتن نیست.

فتاحی
۱۴۰۱/۰۷/۲۰

کتابی خوب با ترجمه افتضاح

تنها کاری که می‌توانستم بکنم خواندن بود. یک‌عالمه کتاب جمع کردم و غرقِ آن‌ها شدم تا از دنیای اطراف و درونم فرار کنم. چشم‌اندازهای جاناتان میدز، ویلیام بوید، خوزه ساراماگو، جان باکن، آلاستر رید، جان کِنِدی تول و دیگران از من درمقابل افکارم محافظت کردند. آن افکار کم‌اهمیت شده بودند و بی این‌که آزارم بدهند آهسته جریان داشتند. با کتاب‌ها دیواری روی میزم ساختم. با خواندنشان، دیوار به‌آرامی کوتاه می‌شد تا این‌که از بین رفت.
ghasem
کریسمس و جشن شب سال نوست؛ آن هفته مردم به این‌جا برمی‌گردند تا درطول جشن با عزیزانشان باشند، ولی سریع متوجه می‌شوند عزیزانشان را از فاصلهٔ چندصدکیلومتری بیش‌تر دوست دارند تا الان که با آن‌ها در یک خانه گیر افتاده‌اند!
بهار قربانی
دوست می‌آید و می‌رود، اما دشمن می‌ماند.»
بهار قربانی
در زمستان درآمد چنان کم است که نمی‌شود بیش‌از دوسه ساعت در روز بخاری روشن کرد
بهار قربانی
پیداکردن کتابی بدون قیمت باید نوعی اختلال روان‌شناختی در افراد ایجاد شود؛ موقع پرسیدن قیمت، هر مبلغی که شما پیشنهاد دهید، هرقدر هم که پایین باشد، به‌نظر بازهم نسبت‌به آن‌چه مشتری می‌خواهد بپردازد بیش‌تر است.
بنفشه آریاراد
رایج‌ترین نوع مشتریِ این روزها «زن‌های بلاتکلیف» نیستند، بلکه مردهایی‌اند که پیگیر عنوان خاصی‌اند. وقتی می‌شنوند نسخه‌ای از آن‌چه می‌خواهند نداریم، اصلاً ناامید نمی‌شوند و برعکس، خیلی هم خوش‌حال می‌شوند (خوش‌حال از اینکه کتابی را انتخاب کرده‌اند که هیچ‌جا پیدا نمی‌شود). اگر جست‌وجو برای رسیدن به جام مقدسشان به پایان برسد، بیش‌ترشان هدف دیگری در زندگی نخواهند داشت.
mt
«دیوارهای کتابیِ اطرافِ او که با گذشت زمان محکم شده‌اند دربرابر دنیای کنونی و بلاهای آن عایقی ساخته‌اند.»
شراره
آن‌چه در بازار کتاب‌های جدید پرفروش به حساب می‌آید دقیقاً همان کتابی است که در معامله‌های دست‌دوم بسیار بی‌ارزش است.
شراره
انگار دزدیدنِ مثلاً یک ساعت از دزدیدن کتاب بدتر و غیراخلاقی‌تر است. شاید به این دلیل باشد که کتاب‌ها عموماً تعالی‌بخش تلقی می‌شوند و بنابراین اگر به‌قصدِ خواندن دزدیده شوند، این قصد و نیت اثر مخرب کتاب‌دزدی را می‌پوشاند و مجازاتِ این جرم را سبک‌تر می‌کند.
شراره
وقتی در یکی از این دست‌دوم‌فروشی‌ها کار می‌کردم، چیزی که بیش‌تر از همه ذهنم را درگیر می‌کرد کمیابیِ آدم‌های واقعاً کتاب‌خوان بود.
شراره
همیشه هیجان‌انگیز است که بفهمید کتابی که در دست دارید روزی در دست‌های شخصی بوده که نبوغِ ادبی‌اش بیش‌از دویست سال پایدار مانده است
شراره
زندگی او خارق‌العاده‌ترین نوع دوره‌گردی بوده است و به‌قول خودش ناشی از اولین باری است که موقع عبور از خانهٔ کشیشِ ویتهورن مسافرانِ ایرلندی را دیده بود. آلستر از پدرش پرسیده بود مسافرها کجا می‌روند و پدرش جواب داده بود: «نمی‌دونن.» این جواب آلستر را به تب‌وتاب انداخته بود و به‌گمانم هروقت از او بپرسند به کجا می‌رود پاسخ او «نمی‌دانم» خواهد بود.
ZaHra
دیوارهای کتابیِ اطرافِ او که با گذشت زمان محکم شده‌اند دربرابر دنیای کنونی و بلاهای آن عایقی ساخته‌اند
بهار قربانی
آرزوی ورود به دنیای نشر، یعنی همان جایی‌که استعداد هنری قربانیِ سودآوری شده است.
بهار قربانی
این احتمالاً مادر اتحاددوستم را شدیداً خشمگین می‌کند
بهار قربانی
نیکی فوق‌العاده از این کار بیزار است و من سعی می‌کنم هر ماه کارهای پستی حتماً به او بیفتد
بهار قربانی
دوستیِ او بسیار ارزشمند است، چراکه باعث می‌شود احساس کنم درمیان دوستانم تنها کسی نیستم که از دست مردم دیوانه می‌شود
بهار قربانی
در این پانزده سال، عیناً همین سؤال‌ها ۹۳۶۰ بار از من پرسیده شده‌اند. حالا دیگر با اشتیاقِ تمام جواب نمی‌دهم. شاید وقتش رسیده که جواب‌های تازه‌ای بسازم که درواقع هیچ پایه‌واساسی هم نداشته باشند
بهار قربانی
هنگامی‌که زنان خواندن را کنار بگذارند، رمان خواهد مرد
بهار قربانی
با مرور کتاب‌های شخصِ متوفی، می‌توان به شناختی از خود شخص، علایقش و تا حدودی هم شخصیتش رسید. حالا حتی وقتی به دیدار دوستانم هم می‌روم، هرجا که قفسه‌های کتاب را ببینم، به‌سمتشان کشیده می‌شوم؛ به‌ویژه به‌سمت هر کتابی که با بقیهٔ کتاب‌های قفسه همخوانی نداشته باشد، چراکه ممکن است همان کتاب چیزی در مورد دوستانم فاش کند که نمی‌دانم.
Hopefull_librarian

حجم

۴۴۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۵۳ صفحه

حجم

۴۴۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۵۳ صفحه

قیمت:
۶۵,۰۰۰
۱۹,۵۰۰
۷۰%
تومان