دانلود و خرید کتاب استخوان های دختران لین پاپن ترجمه مژده ابراهیم‌نتاج
تصویر جلد کتاب استخوان های دختران

کتاب استخوان های دختران

معرفی کتاب استخوان های دختران

کتاب استخوان های دختران نوشته لین پاپن است. کتاب استخوان های دختران با ترجمه مژده ابراهیم‌نتاج و سمیه سزاورشریعتی منتشر شده است. این کتاب داستان سه نسل از زنان در ویتنام است. 

درباره کتاب استخوان های دختران

رمان استخوان‌های دختران، کتابی بیرون آمده از دل داستان‌های نانوشته‌ای بوده که خوشبختانه قلمی توانا و خوب، دست به نوشتن آن برده و دو قلم توانای دیگر، آن را ترجمه کرده و در اختیار ایرانیان قرار داده‌اند. داستانی جذاب و پرطرفدار که از نظر خوانندگان نیز کتاب برگزیده شده است؛ داستانی نه فقط برای زنان و دختران که برای مردان و پسران هم مفید و پر از لذت و احساس خواهد بود؛ داستان سه نسل از زنان، به قلم نسل سومی که خود را گم می‌کند و پس از کنکاشی گسترده و مبارزه‌ای بزرگ، دوباره خودش را پیدا کرده و دست خودش را می‌گیرد و با خودش قدم می‌زند.

گم شدن در این دنیای پرتلاطم و درهم و برهم، امری ناگزیر است، اما پیدا کردن خود، ضمن دشواری و سختی، پریشان‌حالی‌های فراوانی دارد که فقط کسانی آن را تجربه می‌کنند که به جستجوی خود برمی‌خیزند، اما آنان که حتی متوجه گم شدنشان نیستند، نه دردی را تجربه می‌کنند، نه بیداری و حال خوبی که پس از این ورطه‌ی هولناک است. کتاب استخوان های دختران روایتی از ویتنام است.

خواندن کتاب استخوان های دختران را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب استخوان های دختران

در ویتنام، هر جنازه را به مدت سه سال در قبری متناسب با اندازهٔ آن دفن می‌کنند و بعد از بخار شدن گوشت جسد، آنچه را باقی مانده است، به صندوقچه‌های کوچک محقری انتقال می‌دهند. این باقیمانده، چیزی نیست جز استخوان؛ استخوان‌هایی که یکّه و تنها باقی می‌مانند، به هم می‌خورند و صدا می‌دهند. بنابراین، قبرستان از تعدادی صندوقچهٔ کوچک حاوی استخوان تشکیل شده است. زیرا، تابوت اول، موقتی و عمومی است و جز برای استخوان‌گیری به کار دیگری نمی‌آید و هر سه سال یک بار، همچون استراحتگاه سرراهی، میزبان جنازه‌های مختلف می‌شود. در تابوت دوم نیز، چیزی جز استخوان‌های تمیز وجود ندارد. گویی گوشت، چنانکه در طول زندگی، متغیر و بی‌ثبات بوده، پس از مرگ نیز اهمیت چندانی ندارد؛ گوشتی که گاه تازه، لطیف و صاف، گاه چروکیده، بیمار و لکه‌لکه، گاه نرم و کشیده، گاه زبر و شل، گاه سلاخی‌شده بوده.

احساسات گوشتی، قطره‌قطره ریخته و می‌گذرند، عواطف دنیوی راهشان را کشیده و می‌روند و دیگر چیزی جز احساسات استخوانی که مهم‌تر از هرچیزی هستند، باقی نمی‌ماند. عاقبتِ همهٔ ما همین است. چه شیرین! شیرین از آن جهت که بین همهٔ ما مشترک است. بعد از آن همه بی‌عدالتی، خطر و تنِش، آن همه شادی، خنده، ترس، عشق، نفرت، ناملایمات و هیجانات، آن همه حادثه، سفر، بحران، بیماری و ... که هر یک از ما را به نوعی زیر بار زندگی، از ریخت و قواره درخواهدآورد، در نهایت استخوان خواهد ماند. حداقل چیزی که بوده‌ایم و حداکثر چیزی که تلاش کرده بودیم باشیم. حالا می‌فهمم آدم تا کجا باید بی‌بروبرگرد دوست داشته باشد و بی‌چشم‌داشت ببخشد: تا زمان رسیدن به همین یک مشت استخوان.

مثل بیشتر وقت‌ها -از زمان تولدم- در فرودگاه هستم؛ بین دو قاره. یک پایم اینجا و پای دیگرم آنجاست. در سالن انتظار نشسته‌ام و معمایی در ذهنم طراحی می‌شود؛ معمای زمین گردی که هواپیماها دورش می‌چرخند و عده‌ای آدم را پشت سر خود جا می‌گذارند. اگرچه در مورد این گوی فشرده، این زندگی‌های کوتاه، این خشکی‌ها و دریاها، آنچه باید، دانسته و گفته شده است، اما باز هم جنگ در درون آن برپا می‌شود! هواپیماها از مقابلم رد می‌شوند. من، پاسپورت‌به‌دست، روی مبلی در سالن انتظار نشسته‌ام. هویتم، روی اوراقی که همهٔ آدم‌های دوروبرم یکی از آن را دارند، ثبت شده است. اینجا آرامش مطلق حاکم است؛ مردم در کنار یکدیگر ایستاده‌اند، مجله ورق می‌زنند، روی گوشی‌هایشان تایپ می‌کنند و برخلاف مردم رهگذر در خیابان یا آنهایی که در کافه‌ها مشغول گپ زدن هستند، هیچ قضاوتی در مورد هم نمی‌کنند، هیچ!


Mary gholami
۱۴۰۰/۰۸/۰۷

خوب بود

جواد
۱۴۰۰/۰۵/۲۱

رنج و افسردگی و تحریم و جنگ و فقر و بی پولی و دوست داشتن و زندگی کردن روزمره که با فقر و چنگ زدن به ذهن ها و قلب آدمی می گذرد، در این کتاب از همه ی این

- بیشتر
parmida
۱۴۰۱/۰۶/۱۰

خیلی نپسندیدم ترجمه خوب نبود

روزنامه‌ها عوام‌فریبی می‌کردند: «شما بهترینید، همه چیز رونق گرفته، کشور پیروز شده و پیشرفتتان لرزه بر اندام دشمن انداخته است. کارتان بی‌نظیر بود! شما مایهٔ افتخارید! درست است که موتورگازی و ماشین ندارید و گرسنه‌اید، اما این شرایط عادی است؛ همه جا همینطور است.» سپس عکس‌هایی از فرانسه منتشر می‌کردند که مردم مقابل ساختمانی صف کشیده بودند: «نگاه کنید، کوپن دستشان است، آنها از شما گرسنه‌ترند!»
جواد
می‌دانی، رفتن چیز خارق‌العاده‌ای نیست، بلکه این ماندن است که شجاعت و دلیل می‌خواهد؛ چون با ماندن است که آدم بر سر دو راهی‌ها قرار می‌گیرد!
Mary gholami
روزنامه‌ها عوام‌فریبی می‌کردند: «شما بهترینید، همه چیز رونق گرفته، کشور پیروز شده و پیشرفتتان لرزه بر اندام دشمن انداخته است. کارتان بی‌نظیر بود! شما مایهٔ افتخارید! درست است که موتورگازی و ماشین ندارید و گرسنه‌اید، اما این شرایط عادی است؛ همه جا همینطور است.» سپس عکس‌هایی از فرانسه منتشر می‌کردند که مردم مقابل ساختمانی صف کشیده بودند: «نگاه کنید، کوپن دستشان است، آنها از شما گرسنه‌ترند!»
Mary gholami

حجم

۱۷۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

حجم

۱۷۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

قیمت:
۲۹,۹۰۰
تومان