دانلود و خرید کتاب زندگی واقعی ادلین دیودنه ترجمه مرضیه آرمین
تصویر جلد کتاب زندگی واقعی

کتاب زندگی واقعی

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب زندگی واقعی

رمان زندگی واقعی، اولین اثر نویسنده بلژیکی، ادلین دیودُنه است. دیودنه این اثر را که داستانی درباره یک خانواده دوست‌نداشتنی با روابط تیره و ریتمی تند و خشن است با الهام از وقایع و محیط زندگی خود نوشته است. 

زندگی واقعی پس از انتشار مورد استقبال پرشور خوانندگان قرار گرفت و توانست جوایز فنک، لیسه، ویکتور روشل، فلیگران و بهترین رمان سال را در دو کشور فرانسه و بلژیک به دست آورد. این کتاب تا به حال به فارسی و ایتالیایی برگردانده شده است.

 درباره کتاب زندگی واقعی

داستان درباره خانواده‌ای چهارنفره است. یک دختر (راوی داستان)، یک پسر، مادر و پدری که حسابدار یک شهربازی است و کار دیگرش شکار کردن حیوانات وحشی و تاکسیدرمی کردن آنها است. پدر بسیار خشن است و مادر را به بهانه‌های مختلف کتک می‌زند، مادر بسیار ترسو و منفعل است تا جایی که دختر او را آمیب می‌خواند. کسی که اراده‌ای از خودش ندارد و تنها چند کار را اتوماتیک‌وار در خانه انجام می‌دهد. تنها چیزی که در این خانواده کمی امیدوارکننده به نظر می‌رسد رابطه بین دختر با برادرش ژیل است که آن هم با حادثه‌ای روبه نابودی می‌رود. ژیل در شش سالگی شاهد کشته شدن یک بستنی‌فروش بر اثر یک حادثه می‌شود و این موضوع او را دچار شوک زیادی می‌کند. این موضوع زندگی برادر را تحت تاثیر قرار می‌دهد و او را به موجودی بی‌روح و خشن و حتی خطرناک تبدیل می‌کند به طوری که در آینده‌ای نه چندان دور مرتکب جنایتی هولناک می‌شود.

در این میان ما شاهد رشد کردن دختر راوی داستان، شکل‌گیری احساسات زنانه در او، رفتارش در مدرسه، ارتباط کمرنگ و غیرصمیمانه او با مادر، نگاه بد و تحقیرکننده پدر به او و اتفاقات ناراحت‌کننده روحی و روانی‌ای هستیم که برا‌یش می‌افتد.

دیودنه در این داستان به خوبی یک خانواده ناسالم و بیمار و به تصویر کشیده و استادانه و با بهره‌گیری از جزئیات دقیق و روان‌شناسانه سرخوردگی‌ها و پیامدهای فاجعه‌بار زندگی در چنین خانواده‌ای را نشان داده است.

خواندن کتاب زندگی واقعی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 اگر به رمان‌های روان‌شناسانه و تراژیک علاقه دارید، خواندن رمان تاثیرگذار زندگی واقعی را به‌ شما پیشنهاد می‌کنیم.

 درباره ادلین دیودنه

ادلین دیودُنه، متولد ۱۲ اکتبر سال ۱۹۸۲، از نویسندگان و هنرپیشه‌های اهل بلژیک است. به گفته‌ی خودش نویسندگی را در زمان بحران سی‌سالگی آغاز کرده. از ۲۰۰۲ و پیش از روی آوردن به نویسندگی، در زمینه‌های بازیگری، طراحی داخلی و دستیاری تولید، فعالیت‌هایی داشته است اما هیچ‌کدام این‌ها برایش راضی‌کننده نبوده‌اند. بین سال‌های ۲۰۱۷ تا ۲۰۱۸ داستا‌ن‌های کوتاه «اَمَرولا» «تنها در تاریکی «شِلی» و «شکم مطلوب» را م ینویسد. با انتشار داستان «امَرولا» در سال ۲۰۱۷ ، جایزه ی بزرگ کنکور فدراسیون بروکسل را از آن خود می‌کند. همان سال نمایش‌نامه‌ای به نام «بُنُبُ موساکا» را به رشته‌ی تحریر در می‌آورد و ماه اکتبر همان سال آن را روی صحنه می‌برد. بعد از فرستادن نوشته‌های پیشین به مسابقات مختلف و دریافت جوایز است که تصمیم به نگارش یک رمان، یعنی همین اثری که پیش رو دارید، می‌گیرد. دیودنه در مورد رمان زندگی واقعی می‌گوید «فکر می‌کنم هنرپیشه بودنم به من کمک کرده تا به زیر پوست شخصیت‌هایم نفوذ کنم.» 

 بخشی از کتاب زندگی واقعی

مادرم از پدرم می‌ترسید. فکر می‌کنم اگر عشقش را به باغبانی و بزهای مینیاتوری‌اشحذف کنم، همین تمام چیزی باشد که می‌توانم درباره اش بگویم؛

زنی لاغر با موهای بلندِ آویزان. نمی‌دانم قبل از دیدارش با پدرم وجود خارجی داشته یا نه. فکر می‌کنم داشته. شبیه به موجودات نخستین شاید، تک‌سلولی ناواضح و نیمه‌شفاف یا یک آمیب، اکتوپلاسم، آندوپلاسم، هسته‌ی سلول و واکوئل غذایی و این چیزِ ناچیز به مرور و طی سال‌ها کنار پدرم بودن، از وحشت پر شده بود. همیشه کنجکاو بودم عکس‌های عروسی‌شان را ببینم. از زمانی که یادم می‌آید، توی آلبوم دنبال یک چیزی می‌گشتم. چیزی که بتواند این وصلتِ عجیب را توجیه کند. عشقی، چیزی که مایه‌ی شگفتی باشد، حرمت، خوشحالی، یک لبخند... یک چیزی... اما هیچوقت پیدا نکردم. عکس‌ها کلیشه‌ای بودند. پدرم همان رفتاری را داشت که در عکس‌های شکارش داشت، اما کمتر مفتخر بود. معلوم است که آمیب، مثل سر بریده‌ی شکار خیلی هم چشمگیر نیست. به چنگ آوردنش کار پیچیده‌ای نیست، یک لیوان می‌خواهد و کمی آب راکد. همین!




Sayna sedigh
۱۴۰۱/۰۱/۲۹

عالی بود. واقعا عالی. بنظرم اینجور کتابا درسته که تلخ و غمگینن اما رسالتشون کمک به آدم‌هاست و این خیلی کار مهمیه. داستان بسیار سرراست بود و باورپذیر بود در این حد که آخرش واقعا باورم شد که موفق شده ماشین

- بیشتر
خانه‌مان چهارتا اتاق داشت. اتاق من، اتاق برادرم ژیل، اتاق پدر و مادرم و یکی هم اتاق لاشه‌ها. آهو بود و گراز و گوزن. کله‌های بزگوزن‌ها از گونه‌های گوناگون و در اندازه‌های مختلف آن‌جا بودند. مثل غزال، ایمپالا، کَلِ یال‌دار، تیزشاخ... و چندتا گورخری که بدن‌هاشان از وسط قطع شده بود. روی یک سکو، شیری کامل بود که دندان‌های نیش‌اش را توی گردن غزالی کوچک فرو کرده بود. و در گوشه‌ای، یک کفتار بود! با اینکه تاکسیدرمی شده بود شک نداشتم زنده است. در هر تلاقی نگاهش با نگاهت، معلوم بود از وحشتی که به دلت می‌انداخت لذت می‌برد.
مهدی شادکار
مادرم از پدرم می‌ترسید. فکر می‌کنم اگر عشقش را به باغبانی و بزهای مینیاتوری‌اش حذف کنم، همین تمام چیزی باشد که می‌توانم درباره‌اش بگویم؛ زنی لاغر با موهای بلندِ آویزان. نمی‌دانم قبل از دیدارش با پدرم وجود خارجی داشته یا نه. فکر می‌کنم داشته. شبیه به موجودات نخستین شاید، تک‌سلولی ناواضح و نیمه‌شفاف یا یک آمیب، اکتوپلاسم، آندوپلاسم، هستهٔ سلول و واکوئل غذایی. و این چیزِ ناچیز به مرور و طی سال‌ها کنار پدرم بودن، از وحشت پر شده بود. همیشه کنجکاو بودم عکس‌های عروسی‌شان را ببینم. از زمانی که یادم می‌آید، توی آلبوم دنبال یک چیزی می‌گشتم. چیزی که بتواند این وصلتِ عجیب را توجیه کند. عشقی، چیزی که مایهٔ شگفتی باشد، حرمت، خوشحالی، یک لبخند... یک چیزی... اما هیچ وقت پیدا نکردم. عکس‌ها کلیشه‌ای بودند
مهدی شادکار

حجم

۱۳۱٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۱۲ صفحه

حجم

۱۳۱٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۱۲ صفحه

قیمت:
۳۲,۵۰۰
تومان