کتاب اندیشه در بحران؛ دفتر ششم
معرفی کتاب اندیشه در بحران؛ دفتر ششم
مجموعه شش جلدی اندیشه در بحران به قلم دکتر شهریار زرشناس به مبانی فکری و اندیشه تعدادی از متفکران غربی پرداخته است که جلد ششم آن را با عنوان لکان، آرنت، هابرماس و یونگ در نگاهی کوتاه میخوانید.
درباره مجموعه اندیشه در بحران
در کتاب اول این مجموعه دکتر زرشناس نگاه کوتاهی به به فروید و فرویدیسم انداخته است و مطالبی همچون زمانه و زندگی فروید ، روانشناسی و روانکاوی او، تفسیر فروید از انسان، دین و اخلاق از نظر فروید و... را بررسی کرده است. جلد دوم این مجموعه به زندگی و ابعاد فکری آیزایا برلین، میلتون فریدمن و جان راولز اختصاص دارد. اندیشههای فردریش فون هایک و ریچارد رورتی در دفتر سوم این مجموعه بررسی شدهاند، سرمایهداری مدرن و ایدئولوژیهای نئولیبرالیسم هم در این جلد معرفی و بررسی شدهاند. در دفتر چهارم به آرا و زندگی ریمون آرون و نظم و نظام لیبرال سرمایهداری و افکار و زندگی رولان بارت پرداخته شده است. دفتر پنجم به ژان پل سارتر و ارنست کاسیرر و اندیشههای آنها اختصاص دارد و دفتر ششم به آرای لکان، آرنت، هابرماس و یونگ میپردازد.
خواندن مجموعه اندیشه در بحران را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به جامعهشناسی و فلسفه و نقد اندیشههای متفکران معاصر میتوانند از آرا و نظریات دکتر شهریار زرشناس در این مجموعه بهرهمند شوند.
بخشی از کتاب اندیشه در بحران؛ دفتر ششم
یورگن هابرماس یکی از روشنفکران آلمانی تأثیرگذار در اندیشهٔ اجتماعی و سیاسی غرب معاصر است. او را میتوان آخرین شخصیت مشهورِ بهجامانده از جریان فکری موسوم به مکتب فرانکفورت دانست. البته در بررسی نسبت میان هابرماس و مکتب فرانکفورت باید توجه کرد که اگرچه او تحت تأثیر آدورنو و هورکهایمر قرار داشت و به اعتباری یکی از اعضای مکتب فرانکفورت (البته عضوی متعلق به نسل دومی و پایانی آن) تلقی میشود، رویکرد هابرماس در موضوعاتی چون: مدرنیته، سرمایهداری، شیءشدگی و بتوارگی با جریان غالب بر مکتب فرانکفورت تفاوتهایی دارد. در یک بیان کوتاه و به صورت مختصر میتوان گفت که هابرماس در مقایسه با شخصیتهای اصلی نسل اول مکتب فرانکفورتیها (یعنی اشخاصی چون آدورنو و هورکهایمر و مارکوزه) رویکرد محافظهکارانهتری در مواجهه با سرمایهداری و لیبرالیسم و وضع موجود عالم در پیش گرفته است.
در بررسی پدیدهٔ مکتب فرانکفورت میتوان گفت که اندیشهٔ این جریان نحوی روایت عمدتاً فرهنگیـ اجتماعی و متأثر از فلسفهٔ هگل از مارکسیسم ارائه میداد که در مقایسه با بلشویسم و آرای تروتسکی و برخی روایتهای مارکسیستی دیگر از وجه رادیکال سیاسیِ کمتری برخوردار بود. در بررسی پروژهٔ فکری هابرماس میتوان گفت او در روایت خود از آموزههای مکتب فرانکفورت، همان وجه اندک رادیکال رویکرد فرانکفورتی را (در حوزهٔ برخی نقدها و انتقاداتی که به مدرنیته و سرمایهداری لیبرال ارائه میکرد) نیز کمرنگ کرده و وجه اصلی پروژهٔ خود را دفاع از جهتگیری اصلی دوران بهاصطلاح روشنگری و مدرنیته قرار داده است.
جریان فکری مکتب فرانکفورت بهرغم برخی نقدها که به مدرنیته و به لیبرالیسم و سرمایهداری وارد میکرد، در باطن خود صورتی از تفکر غرب مدرن (البته در دوران بحران انحطاطی آن) بود.
جریان مکتب فرانکفورت با وجود همهٔ نقدها و انتقاداتی که بر برخی وجوه مدرنیته عنوان میکرد و با وجود برخی مظاهر رادیکالی که داشت، درنهایت و در جهتگیری غایی خود نحوی اندیشهٔ سکولارـ اومانیستی بود که به عالم غرب مدرن تعلق داشت و از آن دفاع میکرد.
اندیشهٔ هابرماس برآمده از جریان مکتب فرانکفورت است، اما در مقایسه با آن از رادیکالیسم انتقادی خیلی کمتری برخوردار است و عمق تعلق آن به مدرنیته و سرمایهداری لیبرالی بسیار بیشتر است. پروژهٔ فکری هابرماس در جهتگیری کلان و نهایی و اصلی خود پروژهٔ دفاع از مدرنیتهٔ لیبرالی و مناسبات سرمایهداری است. پروژهٔ دفاع از وضع موجود عالم و تلاش برای تداوم و بقای مناسبات سکولارـ اومانیستی و ظالمانهٔ آن؛ پروژهای که میکوشد مدرنیتهٔ بهتمامیترسیده را «ناتمام» و دارای ظرفیتهایی برای تداوم حیات جلوه دهد! از منظر انقلاب جهانی علیه سیطرهٔ استکبار غرب مدرن، هم جریان مکتب فرانکفورت و هم پروژهٔ هابرماس ماهیتی ضد انقلابی و مدافع نظم موجود سکولارـ اومانیستی دارند؛ اگرچه درجه و غلظت محتوای ضد انقلابی اندیشهٔ هابرماس از مکتب فرانکفورتیها بیشتر است.
تولد و تحصیلات
یورگن هابرماس در سال ۱۹۲۹ در حوالی دوسلدورف آلمان چشم به جهان گشود. روزگار کودکی او در دوران حاکمیت حزب نازی و سپس جنگ جهانی دوم سپری شد. سالهای آغاز جوانیاش مصادف بود با روزگار شکست آلمان در جنگ جهانی دوم و دوران موسوم به بازسازی و غلبهٔ جناح لیبرال و جریان فرهنگی یهودی و دارای تمایلات صهیونیستی بر این کشور. هابرماس از نظر فرهنگی و اندیشهای پروردهٔ شرایط و روزگاری است که آموزش و پرورش و جریان اصلی آکادمیک آلمان تحت سلطهٔ لیبرالهای یهودیمآب مروج جهاننگری بهاصطلاح روشنگری و هوادار صهیونیسم قرار دارد.
هابرماس در یک خانوادهٔ بورژوازی میانهحال پرورش یافت.
پدرش رئیس دفتر صنعت و تجارت شهر و پدربزرگ وی مدیر یک آموزشگاه محلی بود... روند تکوین شخصیت وی بیشتر در متن شرایط سیاسیـ اجتماعی جامعهٔ آلمان شکل گرفت و همانند سایر روشنفکران آلمانی، ظهور و سقوط نازیسم را تجربه کرد. هابرماس از تجربیات ایام نوجوانی خود چنین یاد میکند: «در سن پانزده یا شانزده سالگی در کنار رادیو مینشستم و به بحثها و منازعاتی که در جریان محاکمات دادگاه نورنبرگ از رادیو پخش میشد گوش میدادم؛ زمانی که دیگران به جای آنکه از هول و هراس سکوت اختیار کنند، شروع به مناقشه دربارهٔ عادلانه بودن دادگاه، مسائل مربوط به رویهٔ قضایی و نحوهٔ عمل دادگاه، مسائل مربوط به اختیارات یا صلاحیت قانونی دادگاه و حق قضاوت آن نمودند، نخستین گسست در افکار من پیدا شد؛ گسستی که همچنان در حال بازشدن است»... بدین ترتیب نخستین گرایشها و تعهدات سیاسی هابرماس و توجه وی به مسائل سیاسیـ اجتماعی روز آلمان با نوعی «گسست» از گذشتهٔ نزدیک جامعهٔ آلمان آن روز آغاز شد؛ گذشتهای که وی از آن با عنوانِ «واقعیت ضد انسانی» یاد میکند.
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۴۸ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۴۸ صفحه