دانلود و خرید کتاب مرثیه ابوعتا سعید محمدی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب مرثیه ابوعتا اثر سعید محمدی

کتاب مرثیه ابوعتا

نویسنده:سعید محمدی
انتشارات:نشر معارف
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۸از ۳۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب مرثیه ابوعتا

کتاب مرثیه ابوعتا نوشته سعید محمدی است. کتاب مرثیه ابوعتا را انتشارات معارف چاپ کرده است و این کتاب درباره زندگی و احوال امام کاظم (ع) است.

درباره کتاب مرثیه ابوعتا

کتاب مرثیه ابوعتا داستان مردی به نام ابوعتا و عشق او را بیان می‌کند. ابوعتا جوان ایرانی تبار و شاعری چیره دست معاصر با امام کاظم (ع) بود که به سبب استعداد ذاتی ‌اش به دربار هارون راه یافت. او عاشق «نعیمه»، دختر یکی از امرای دربار شد، اما چون پول و مقامی نداشت نتوانست به معشوقش برسد.

ابوعتا قید و بندی نداشت و زبان تند و تلخی داشت؛ همین هم باعث شد مغضوب هارون شده و به زندان بیفتد. او در این زمان در زندان با امام کاظم علیه السلام آشنا می‌شود و اتفاقاتی برای او رخ می‌ دهد که زمینه‌ ساز تحول و دگرگونی روحی او می ‌شود. آشنایی با وجود مبارک امام کاظم (ع) و کراماتی که از حضرت می ‌بیند، زمینه دگرگونی فکری و روحی او را فراهم می ‌کند و این آغازی برای زندگی و تولدی دوباره است برای ابوعتا؛ چرا که عشق زمینی او در همراهی با امام (ع) و آشنایی با معارف اهل بیت (ع) به عشقی آسمانی بدل می‌شود.

خواندن کتاب مرثیه ابوعتا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به داستان‌های تاریخی و دینی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب مرثیه ابوعتا

- بانوی من! گاهی عشق در لحظه رخ می‌دهد؛ یک روز، یک عمر است از برای عاشقی که چشم‌انتظار معشوقش باشد.

مقبوله، پیشکار نعیمه، با شنیدن این حرف، جثهٔ کوتاه و چاقش را جلو کشید، ابرویش را در هم کشید و نگاهی با عصبانیت به ابوالعتاهیه انداخت. نعیمه کوزهٔ کوچکی را برداشت و برانداز کرد. دوباره سر جایش گذاشت. همان‌طور که به کوزهٔ دیگری نگاه می‌کرد گفت: «خُب، ببینم این عشق اثرش را در کارت نیز گذاشته؟ دیروز وعده‌ای کرده بودی. آمده‌ام سفارشم را ببینم.»

ابوالعتاهیه از پستوی مغازه، کوزهٔ نسبتاً بزرگی را بیرون آورد. کوزه، لعابی فیروزه‌ایِ خوش‌رنگی داشت. تنه‌ای خمره‌ای و گردنی کوتاه داشت. لبه‌های درش، با ظرافت نقش و نگار زیبایی گرفته بود و دستهٔ بلندی در دو طرفش قرار گرفته بود. لبه‌های دسته‌ها و لبه‌های درِ کوزه نیز با خطی قهوه‌ای‌رنگ تزیین شده بود. در شکم کوزه، صفحه‌ای بیضی‌شکلِ خاکی‌رنگی قرار داشت که با خطوط سیاه، شعری با خط خوش روی آن نقش بسته بود.

کوزه را جلوی پای نعیمه روی زمین گذاشت و دو - سه قدم عقب رفت. نعیمه چشمش که به کوزه افتاد، روی زمین نشست. گردنهٔ کوزه را گرفت و آن را چرخاند. چشمانش را گشاد کرد و با تکان دادن سر به بالا و پایین، رضایتش را از آن اعلام کرد. نگاهش به شعر افتاد:

از شوق چشم‌های تو

آتش به جان و قلبِ بی‌قرار شد

اگر جرئت گداختن نیست

از عشق حذر باید...

- کوزهٔ به این بزرگی، وبال سازنده‌اش است. بهتر است حمالی برای این کار اجیر کنی!

با چند سرفهٔ پدرش به خود آمد. پدر، قبای حریرِ قهوه‌ای‌رنگش را مرتب کرد. نفسش را بیرون داد و به سمت اتاق کناری که ابوالعتاهیه در آن بود، رفت. در را باز کرد و پرده را کنار زد و داخل شد. جواب سلام ابوالعتاهیه را با تکان دادن سری داد. نعیمه خودش را به پشت پرده رساند. با این برخورد پدر با ابوالعتاهیه، ضربان قلب نعیمه بالا رفت. ظاهراً از همان اول عزمش جزم بود که سر این جوان را بکوبد به طاق. از این‌که چطور جرئت کرده بود قدم به این خانه بگذارد، عصبانی‌تر بود. با التماس‌های نعیمه بود که خودش را کنترل کرده و راضی شده بود چند کلامی با او صحبت کند. 

نظرات کاربران

حمیرا
۱۴۰۰/۱۲/۰۸

کتاب در مورد جوان شاعری است که دل باخته دختری عرب می شود و پدر دختر مانع ازدواج آن دو می شود... چرخ روزگار می چرخد تا پای جوانک به دربار هارون باز می شود، اما زبان سرخش سر سبز باد

- بیشتر
ahmad
۱۴۰۱/۰۲/۰۵

نسخه چاپی کتاب رو خوندم. از زاویه جدیدی به قربت امام کاظم علیه السلام نگاه کرده بود. جرات و جسارت ابوعتا قابل تحسین هست اگه از خواندن کتاب های (هادی،دعبل و زلفا،رویای نیمه شب)لذت بردید از این کتاب هم لذت میبرید.

واقف
۱۴۰۰/۱۲/۱۱

داستان شاعری است که دست بر قضا در زندان با امام موسی کاظم (ع) آشنا می شود و زندگی او را تحت شعاع خود قرار می دهد. در حین داستان ماجرای عاشقانه ای هم روایت می شود. . صدای مظلومیت شیعه در

- بیشتر
R.M
۱۴۰۱/۱۱/۰۴

داستانی زیبا لبریز از عشق و دلدادگی به امام کاظم علیه‌السلام💚 با صفحاتی از کتاب از غربت و مظلومیت امام کاظم علیه‌السلام اشک ریختم..🥺 و افسوس که الان هم بین ما شیعیان غریب هستن و شناختی ازشون نداریم😓

مستاصل!
۱۴۰۱/۰۲/۱۷

تحت عنوان یک داستان با رویکرد مذهبی، شاید بشه گفت تقریبا خوب تونسته غربت امام شیعیان و همچنین صفات هارون در برابر رافضیان رو نشون بده.

mohaddese
۱۴۰۱/۰۱/۱۱

خیلی زیبا روایت شده بود... وقتی این کتاب میخواندم به امام زمان (عج)فکر میکردم چقدر ما محرومیم از دیدن امام و عشقی که میتوانست بین شیعیان و امام زمان(عج)باشد ... چقدر حیف...

کاربر ۲۶۹۹۷۵۵
۱۴۰۲/۰۶/۰۱

جالب بود هرچند دوست داشتم بیشتر از امام بگوید

fnqdy
۱۴۰۲/۱۱/۲۳

یه داستان تاریخی و جذاب از یه شاعر که عشق زمینیش اونو به یه عشق آسمونی می‌رسونه کوتاه و بسیار زیباست

داتیس
۱۴۰۲/۰۶/۱۵

کتاب در مورد امامان شیعه کم است ،ماتا حدی از زندگی برخی از آنان خبر داریم ،این کتاب غنیمتی کوچک از زندگی امام کاظم است.

💙جهادِ عماد💙
۱۴۰۲/۰۶/۰۲

یه کتاب خیلی شیرین و دلچسب.... . ❤️السلام علیک یا موسی ابن جعفر❤️

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۱۰)
«خورشید را به بند کشیده‌اند؛ اما او همچون خورشید گرما و روشنایی‌اش را از سرِ هیچ کسی، حتی آدم‌های بدی مثل من دریغ نمی‌کند!»
حمیرا
«تحمل یک عمر تاریکی، ارزش دیدن یک لحظه روشنایی را دارد.»
حمیرا
چسباندن هیچ‌وقت مثل همان اول نمی‌شد؛ چه دل باشد، چه سفال و کوزه. شاید این کوزه را بتوان با سریش چسباند و تکه‌هایش را کنار هم گذاشت، اما دلِ شکسته‌اش را چه باید کرد؟!
حمیرا
گاهی عشق در لحظه رخ می‌دهد؛ یک روز، یک عمر است از برای عاشقی که چشم‌انتظار معشوقش باشد.
مستاصل!
عشق، انسان را به دل طوفان می‌کشاند.
مستاصل!
صدای قهقههٔ بلندی در زندان پیچید. کورمال‌کورمال جلوتر رفت تا به د
کاربر ۴۵۴۰۴۶۷
«مَن مَاتَ مِنَ العِشق فَقَد مَاتَ شَهیداً»
مستاصل!
از شوق چشم‌های تو آتش به جان و قلبِ بی‌قرار شد اگر جرئت گداختن نیست از عشق حذر باید...
مستاصل!
عشق، دلِ دریایی می‌خواهد و زهرهٔ شیر.
مستاصل!
منم آن عاشق خسته که از اعماق جانش به ماه حسرت می‌برد که راه به خانهٔ دلبر دارد و من بی‌نصیب و محرومم از دیدار... ای ماهِ سیمین‌پیکر! به نیابت از من، روی ماهش را ببوس
مستاصل!

حجم

۱۰۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۲۴ صفحه

حجم

۱۰۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۲۴ صفحه

قیمت:
۲۷,۹۰۰
تومان