کتاب باغبان و نجار
معرفی کتاب باغبان و نجار
کتاب باغبان و نجار نوشته آلیسون گوپنیک و ترجمه مریم برومندی، دیدگاههای جدید علم روانشناسی رشد در باب رابطه والدین و فرزندان را بیان میکند.
درباره کتاب باغبان و نجار
کتاب باغبان و نجار اثری است که به بیان دیدگاههای جدید علم روانشناسی رشد در باب رابطه والدین و فرزندان میپردازد. این دیدگاههای مهم و متفاوت هستند که میتوانند در نحوه تصمیمگیری شما برای انتخاب روش تربیتیتان موثر باشند و سرنوشت فرزندان شما را مشخص کنند. بد نیست اگر نگاهی به دیدگاهها بیندازیم و ببینیم تفاوت آنها در چیست؟
شما در تربیت فرزندانتان میتوانید تصمیم بگیرید که باغبان باشید یا نجار. اگر باغبان باشید مسیری که پیش رو دارید، پرورش دادن است. به این ترتیب که تمام کارهای لازم را انجام میدهید، در زمان لازم از فرزندتان در برابر خطرها محافظت میکنید ولی در نهایت به فرزندتان استقلال لازم را میدهید تا به چیزی که میخواهند تبدیل شوند. از طرف دیگر برخی از والدین مانند نجار عمل میکنند. آنها برنامه دقیقی برای تربیت دارند و میدانند دقیقا فرزندشان را به چه چیزی میخواهند تبدیل کنند. درست مانند یک نجار که از قبل طرح یک میز یا صندلی را در ذهن دارد و دقیقا همان را پیاده میکند.
نجار بودن استقلال را از کودک میگیرد و او را به چیزی بدل میکند که شبیه به والدینش است. طرحی که در ذهن بسیار ایدهآل است اما در عمل ممکن است مشکلاتی داشته باشد.
آلیسون گوپنیک در کتاب باغبان و نجار از همه والدین میخواهد که باغبان باشند نه نجار.
کتاب باغبان و نجار را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن کتاب باغبان و نجار را به تمام والدینی که دغدغه تربیت صحیح فرزندانشان را دارند، پیشنهاد میکنیم. این کتاب همچنین اثری عالی برای مشاوران کودک و افرادی است که به مطالعه کتابهای روانشناسی علاقه دارند.
درباره آلیسون گوپنیک
آلیسون گوپنیک ۱۶ ژوئن ۱۹۵۵ در پنسیلوانیا متولد شده است. او استاد روانشناسی و استاد وابسته فلسفه در دانشگاه کالیفرنیا، در برکلی است و بیشتر به دلیل فعالیتهایش در زمینههای رشد شناختی و زبانی، شناخته شده است.
آلیسون گوپنیک برای نشریاتی مانند Science، Scientific American ، [1] The Times Literary Supplement ، The New York Review of Books ، The New York Times ، New Scientist ، Slate مینویسند و بیش از صد مقاله منتشر کرده است.
بخشی از کتاب باغبان و نجار
دومین سری از تناقضها، مربوط به چیزهایی است که بچهها از بزرگترها یاد میگیرند. در دنیایی که مدرسه رفتن و تحصیلکردن میزان موفقیت را تعیین میکند، تمرکز اکثر والدین بر یادگیری بیشتر، بهتر و سریعتر فرزندانشان است. الگوی تربیتی هم زیربنای بخش وسیعی از آموزش است. ایده این است که بزرگترها چیزهایی که بچهها باید بدانند را به آنها بیاموزند و به این ترتیب، تعیین کنند که چگونه فکر و عمل نماید. این ایده ممکن است بسیار بدیهی به نظر برسد، ولی هم علم و هم تاریخ، چیز دیگری را توصیه میکنند.
اولین تناقض مربوط به بازی و کار است. این یک حقیقت است که بچهها از طریق بازی یاد میگیرند. اما آنها چگونه این کار را انجام میدهند، و چرا؟ بر طبق تعریف، بازی رفتاری خودانگیخته و سرشار از شادی و انرژی است که برای رسیدن به چیز خاصی طراحی نشده است. و اینکه بازی در تمام دوران کودکی حضوری پررنگ دارد، نشان میدهد که بازی کارکردی خاص در این دوران دارد.
در واقع، تقریباً همگان قبول دارند که بچهها باید برای بازیکردن وقت داشته باشند. اما زمانی که شروع به برنامهریزی زندگی بچهها میکنیم، اولین چیزی که حذف میشود، وقت بازیکردن بچههاست. زنگ تفریح را با تمرین کلمات جدید پُر میکنیم و توپبازی و خانهبازی جای خود را به تمرین برای مسابقه فوتبال میدهد. الگوی تربیت، فهرست بلندبالایی از فعالیتهایی که بچهها باید انجام دهند را به ما میدهد. از کلاس زبان ماندارین گرفته تا کلاسهای تقویتی ریاضی و آمادگی برای آزمون ورود به کالج، بهطوری که دیگر زمانی برای بازی بچهها باقی نمیماند. در این مورد حس بدی داریم، ولی نمیدانیم که چه باید کرد؟
نظامهای سیاسی و اخلاقی متداول در جامعه، در رابطه با مسائل کاری جدی انسانها بحث میکنند. دغدغه این نظامها این است که افراد و جوامع چگونه باید برنامهریزی و رفتار کنند تا به اهداف خاصی دست یابند. اما مسأله اصلی دوران کودکی و بچهها، بازی است. چرا بچهها بازی میکنند؟ و ما چگونه باید بازی را نهتنها از لحاظ شخصی، بلکه از دیدگاه سیاست و اخلاق ارزیابی کنیم؟
همانطور که بچهها از یک موجود کاملاً وابسته به یک فرد کاملاً مستقل تبدیل میشوند، باید از افرادی که (بیشتر اوقات) بازی میکنند، به افرادی که (بیشتر اوقات) کار میکنند، تبدیل شوند. این تغییر، اتفاقات و تغییرات بنیادینی را در ذهن و مغز بچهها میطلبد. والدین، مراقبتکنندگان و معلمها باید این تغییر را به شیوهای مدیریت کنند که در عین حال که فواید بازی را برای کودک حفظ میکنند، فواید کارکردن را هم در او فعال کنند. مدارس، مهمترین مؤسساتی که ما برای مدیریت این تغییرات از آنها استفاده میکنیم، بهشدت در اجرای این دو امر مهم ضعیف عمل کردهاند. آیا امکان بهبود آنها وجود دارد؟
تنش دوم مربوط به سنت و مدرنیته است. جنگ عظیم میان کتاب و رسانههای الکترونیکی در قرن ۲۱ فقط آخرین جنگ جزئی از یک جنگ طولانی محسوب میشود. ما انسانها همیشه بین حفظ ارزشهای گذشته و عقب نماندن از مدرنیته گیر میکنیم. این تنش از زمانهای بسیار گذشته وجود داشته است، فقط محصول فرهنگ تکنولوژیزده ما نیست، بلکه بخشی از برنامه تکاملی ماست. بچهها همیشه به خاطر طبیعتشان، در صفوف اول جنگ قرار گرفتهاند.
بسیاری از دیدگاههای سیاسی و اخلاقی، بهخصوص دیدگاههای کلاسیک و محافظهکارانه، بر اهمیت حفظ سنتها و تاریخها تأکید میکنند. پایبندی به یک هویت فرهنگی قدیمی، جادادن خودتان در یک سنت، بخشی عمیق و شادیآور از زندگی انسان است. مراقبتکنندگان، هنگام پرورش بچهها سنتها را هم به آنها یاد میدهند.
در عین حال، یکی از اساسیترین کارکردهای دوران کودکی، مجازبودن برای نوآوری و تغییر است. در حقیقت، به طرز تناقضآمیزی اگر نسلهای گذشته شیوههای جدید را به کار نمیبردند، امروز هیچگونه فرهنگ و سنت خاصی هم وجود نداشت. بدون رخدادن حوادث جدید و بیسابقه، تاریخی وجود نخواهد داشت. در دوران بلوغ و نوجوانی، بچهها بهطور مشخص، شیوههای جدید لباس پوشیدن، رقصیدن، صحبتکردن و حتی فکرکردن را ابداع میکنند. چگونه میتوان هم فرهنگ و سنتهای گذشته را حفظ و به نسل جدید منتقل کرد، و هم به بچهها اجازه و شجاعت برای ابداع شیوههای کاملاً جدید را داد؟
حجم
۳۶۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۵۱ صفحه
حجم
۳۶۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۵۱ صفحه
نظرات کاربران
بعضی از والدین تربیت فرزند را شبیه یک کار تمام وقت میدانند. این نوع از والدین شبیه نجار هستند. همانطور که نجار طبق نقشهٔ از پیش تعیین شدهای چوبها را تغییر حالت میدهد تا به صندلی یا میز تبدیل شود،
ابتدا بگم این کتاب در انتشارات ترجمان هم ترجمه شده با نام علیه تربیت فرزند اگر اشتباه نکنم ... کتاب جالبی هست من خوشم اومد چون همیشه تلاشم این بوده که پدر مادرهای عزیز، بدون پیش زمینه و شناخت از
ترجمه کتاب بسیار خوب است. نسخه کاغذی را خواندهام. مطالعه کتاب را به همه پدر و مادرها و همه کسانی که روزی فرزند بوده اند توصیه میکنم. تا هم بلای کمتری سر فرزندان آینده بیاید و هم کمی از بلاهای
کتاب بیشتر بر روانشناسی رشد کودک تاکیددارد و نتایج تحقیقات و مطالعات زیست شناختی بر انسان و حیوانات را مطرح میکند .درکل اطلاعات خوبی در مورد رشد کودک ارایه میدهد
کتاب خوبیه ولی نمی دونم چرا هرچی می خونی چیزی بهت اضافه نمی کنه نکات کلیدی و عملیش خیلی کمه به نظرم همین نکاتی که دیگران هیلایت کردن رو بخونید کافی باشه
۳۰صفحه از این کتاب را مطالعه کردم ولی نتونستم باهاش ارتباط بگیرم انگار ترجمه راحتی نداره و برای عموم والدین ، مناسب نیست و هضمش سخته ، شاید برای افراد متخصص حوزه کودک نوجوان این کتاب را توصیه کنم
کتاب برای کسی که علاقمند خوندن هست جالبه اما نکته های کاربردی و عملی خیلی کمی داره و کلی هست و بیشتر دیدگاه رو تغییر میده تا نکته های عملی
ترجمه افتضاح بود،خیلی گنگ اصلا متوجه نمیشی نویسنده چی میخواد بگه
بسیار ترجمه بدی داره انگار گوگل ترنسلیت ترجمه کرده