کتاب لذت کار کردن
معرفی کتاب لذت کار کردن
کتاب لذت کار کردن یا سر و سامان دادن به زندگی شغلی کتابی نوشته ماری کندو و اسکات سوننشین است. امید آفاقنیا این کتاب را ترجمه کرده است. این کتاب درباره تاثیر نظم در بهبود کیفیت زندگی و کار صحبت میکند.
درباره کتاب لذت کار کردن
اگر شما هم از ان دسته هستید که میز کارتان همیشه شلوغ است، صندوق دریافت ایمیلتان پر است از ایمیلهایی که هرچقدر چک میکنید تمام نمیشوند و همیشه از خودتان میپرسید: «این چه زندگیای است؟ دائم باید لیست کاری را چک کرد؟؟ باید حتما این کتاب را بخوانید. چون درباره منظم بودن است. بله اگر منظم باشید دیگر هیچکدام از این سوالات و احساسات به سراغتان نمیآیند. البته این اثر فقط ردباره منظم بودن و نظم دادن به محیط کاری نیست این کتاب دربارهٔ نظم دادن به جنبههای فیزیکی و غیرفیزیکی شماست، مانند اطلاعات موردنیاز، زمان، تصمیمگیری، کارهای گروهی و درنهایت احساس لذت کار کردن است. بسیاری از افراد در مقابل پیشنهاد منظم بودن، بهانه میآورند و اظهار شکست میکنند:
«الان وقت ندارم!»
«الان که خیلی شلوغم!»
نق میزنند...
«اونقدر کار دارم که الان نمیتونم به تمیز کردن فکر کنم!»
بعضیها هم میگویند: «من همه رو تمیز کردم، باز بههم ریخت!!!»
بعضی از افراد باور ندارند که میتوانند از کارشان و محل کار لذت ببرند:
«میون کلی جلسه و کارِ بهدردنخور گیر کردم، منظم بودن به دردم نمیخوره...»
«همهچی از دستم دررفته، از چی لذت ببرم...؟!»
در حقیقت اگر نظم در کار را رعایت کنید خواهید دید که شادی و لذت به سمت شما میآیند!
زمانی که ما از خود دربارهٔ این لذت سؤال میکنیم ناخودآگاه با خود فکر میکنیم که چه چیزی ما را خوشحال میکند. نتیجهٔ روشی که در کتاب معرفی شده این است که شما را برای مدت طولانی تغییر میدهد و زندگی شما را رو به نگرشی مثبت سوق میدهد. این روش با عنوان «اعجاز نظم در زندگی» معرفی شده. کتاب حاضر به ۴۰ زبان ترجمه شده و بالغ بر ۱۲ میلیون کپی از آن فروخته شده است. در دو سال اخیر هم نویسندگان کتاب مشغول آموزش و صحبت دربارهٔ این روش در سراسر جهان بودهاند.
در فصل اول این کتاب اطلاعاتی درباره نظم در اختیار شما قار خواهد گرفت . فصل ۲ و ۳ به شما میآموزد که چگونه به محل کار خود نظم بدهید. فصل ۴ تا ۹ دربارهٔ نظم بخشیدن به اطلاعات، زمان، تصمیمگیریها، کارهای گروهی و جلسات است. فصل ۱۰ نحوهٔ تأثیر این موضوع بر تمام فضای شغلی شما را بیان میکند. در فصل آخر نویسندگان فراتر از بحث نظم رفته و اموری را به شما پیشنهاد میکنند که شادی بیشتری را در کنار این روش برای شما به ارمغان میآورد و ذهنیت جدیدی را در شما برای انجام کارهایی که باعث آرامش و پیشرفت میشود ایجاد میکند. این فصل درمورد تجربیات خود نویسندگان در این زمینه است.
بخشی از کتاب لذت کار کردن
روزهای کریستینا معمولاً از ساعت شش صبح آغاز میشد و تقریباً نیمهشب در آشپزخانهٔ او به پایان میرسید و تنها وعدهٔ غذایی روزانهای که میخورد یک کاسه غلات بود. لحظات آرامی که در خانه سپری میشد بسیار کم اتفاق میافتاد، زیرا بیشتر روز او در شغلی سپری میشد که آن را غیرقابل تحمل میدانست. روی کاغذ، همهچیز خوب به نظر میرسید. او یک کار جدید درحوزهٔ فعالیتهای خیرخواهانه راه انداخته بود و اشتیاق خود را برای کمک به دیگران با روحیهٔ کارآفرینیاش در هم آمیخت. خب مشکل چه بود؟
تقویم کریستینا خیلی شلوغ بود! هنگامی که او در حین کار احساس ناخوشایندی کرد، برنامههای جانبی دیگری را در دست گرفت. از نظر او پر کردن تقویم خود با کار داوطلبانه و تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد در یک رشتهٔ دیگر باعث میشود که باهوشتر، بااستعدادتر و پربارتر باشد. اما اینطور نبود و او خسته شد.
با وجود یک برنامهٔ تماموقت، اگر کسی از او چیزی بخواهد، او به راحتی برای آنها هم وقت میگذارد. برای او گفتن بله برای انجام کاری در آینده خیلی راحتتر بود تا اینکه در جواب نه بگوید. و هنگامی که انجام کاری در برنامهٔ او بود، احساس میکرد که باید حتماً آن را انجام دهد. برنامهٔ کریستینا از شش هفته قبل کاملاً پر میشد.
زمان کمی را برای خانواده و دوستان و زندگی شخصیاش داشت و این برایش آزاردهنده بود. مراقب سلامتیاش نبود و روابط دوستانهاش را متوقف کرد و بهخاطر این مسئله خیلی اذیت میشد. بدون هیچگونه سازماندهی برای زندگیاش، تقویم کاریاش کنترل زندگی را به دست گرفته بود.
اولین قدم کریستینا تجسم زندگی کاری ایدئال بود:
«من میخواهم که بهراحتی و خودجوش جواب بله بدهم! اصلاً دلم میخواهد دیر به قطار برسم یا پشت یک کالسکهٔ بچه آرام راه بروم و به این فکر نکنم که دارد دیر میشود و کنترل همهچیز از دستم خارج میشود، میخواهم کمتر عصبانی باشم.»
در مرحلهٔ بعد، او تمام قرارهای تقویم خود را در یک صفحهٔ اکسل وارد کرد و مقدار وقت صرفشده برای هرکدام را با روش ایدئال خود مقایسه کرد. او همچنین میزان رضایتبخشی هر کاری را در نظر گرفت. او نمیتوانست نتایج را باور کند. تقریباً نیمی از وقت او صرف فعالیتهایی شده بود که او را خوشحال نمیکرد. او وقتش را برای کارهای اشتباه میگذراند.
کریستینا برای صرف زمان در راههای دستیابی به زندگی کاری ایدئال خود، بله گفتنِ خودجوش را متوقف کرد و بهطور پیشفرض نه گفتن را در برنامهٔ خود جا داد، و فقط برای فعالیتهای مهمتر استثنا قائل شد. او گفت: «من فهمیدم که این برنامهریزی دیوانهکننده برای جبران تمام آن کارهایی بود که باعث خوشحالی من نمیشد، نه اینکه بخواهم به کارهایی بپردازم که مرا خوشحال نمیکنند!»
حجم
۱۶۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۱۶۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه