کتاب گندمزار دور
معرفی کتاب گندمزار دور
کتاب گندمزار دور شامل سه نمایشنامه از رسول یونان است.
در این کتاب سه نمایشنامه را به نامهای گندمزار دور، آواز عاشقانه برای مرگ و قطاری در برف میخوانیم. نمایشنامههای جذاب که تجربه جدیدی را برای تمام علاقهمندان به تئاتر رقم میزند.
کتاب گندمزار دور را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
دوستداران ادبیات نمایشی و علاقهمندان به تئاتر و نمایشنامه از خواندن کتاب گندمزار دور لذت میبرند.
درباره رسول یونان
رسول یونان در سال ۱۳۴۸ در دهکدهای در کنار دریاچه ارومیه به دنیا آمد. او شاعر، نویسنده، مترجم و نمایشنامهنویس است. علاوه بر این سابقه فیلمسازی و بازیگری را نیز در کارنامه هنری خود دارد. تنوع آثار او زیاد است و داستان کوتاه، رمان، شعر، نمایشنامه و ... در میان آثارش به چشم میخورد.
از میان آثار رسول یونان میتوان به روز بخیر محبوب من، مجموعه شعر پایین آوردن پیانو از پلههای یک هتل یخی، ترجمه اشعار ناظم حکمت با نام یک کاسه عسل، مجموعه داستان کلبهای در مزرعه برفی ، نمایشنامه گندمزار دور و رمان خیلی نگرانیم شما، لیلا را ندیدید اشاره کرد.
همچنین یکی از کتابهای او، به نام رودی که از تابلوهای نقاشی میگذشت، به دست واهه آرمن به زبان ارمنی ترجمه و منتشر شده است. مریوان حلبچهای هم آثارش را به کردی سورانی و سعیده سادات کابلی هم ترانههای او را به فرانسوی ترجمه کرده است.
بخشی از کتاب گندمزار دور
ناراحت به نظر می آی چی شده؟
نینا: (نگاهش را به پنجره می دهد) هیچی. باز یه روباه به تله افتاده.
الیاس: می دونم صداشو می شنوم. لعنتی ها وقتی به تله می افتن یه ریز ناله می کنن. ناله هاشون هم واقعاً دردناکه، اشک آدمو در می آره؛ اما ما چاره ای نداریم، اگه تله کار نذاریم اینا مزارع رو نابود می کنن. همه همینطوری ان وقتی آزادن هر غلطی دلشون خواس می کنن، اما وقتی گیر می افتن شروع می کنن به آه و ناله.
نینا: (غمگین تر) آخه چرا؟ چرا باید تموم روباه ها تو این گندمزار به تله بیفتن؟
الیاس: فرقی نمی کنه اینجا هم به تله نیفتن جای دیگه می افتن. تموم گندمزارا پر از تله ان.
نینا: می شنوی الیاس! اون داره عذاب می کشه.
الیاس: آره می شنوم. اون داره عذاب می کشه، چه بد. اما یادت باشه ما هم در عذابیم. گندم کاشتن واقعاً سخته. باید شب و روز به فکر مزرعه بود. باید مرتب به زمین آب بدی. باید مواظب باشی آفت نزنه و هزار و یک دردسر دیگه داره. سعی کن ناراحت نباشی.
نینا: (بلند می شود و به طرف پنجره می رود) دست خودم نیس... آخه می دونی اونا هیچ گناهی ندارن، اونا نمی دونن چیکار دارن می کنن.
الیاس: (پیپش را روشن می کند) همه همینو می گن، پس گناهکار کیه، من یا تو؟! پس کی این گندمزار رو لگدمال می کنه؟ باید این وسط گناهکاری باشه یا نه؟ اگه اونا نمی دونن چیکار دارن می کنن منم نمی دونم، واقعاً نمی دونم!
نینا: ببین الیاس! تو نباید خودتو با اونا مقایسه کنی، اونا روباهن، می فهمی که؟ روباها با ما فرق دارن.
الیاس: (تقریباً کلافه) تو می گی چیکار کنم؟
نینا: هیچی، نمی دونم. ]مکث[ الیاس: اما، می دونم تو می خوای تله ها رو از کار بندازم، مگه نه؟
نینا: (با حرکت سر) آره! آخه می دونی...
الیاس: (حرفش را قطع می کند) تا نه تنها روباه ها، بلکه کسای دیگه ای هم به تله نیفتن نه؟ (مشکوک) تو نگران کسای دیگه ای، روباها بهونه س...
حجم
۲۳۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۷۳ صفحه
حجم
۲۳۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۷۳ صفحه