کتاب کرگدن آهنی
معرفی کتاب کرگدن آهنی
کتاب کرگدن آهنی نوشته مصطفی علیزاده است. این کتاب 11 داستان کوتاه دارد که چیدمان این داستانها مانند دومینو به هم ارتباط دارند و شخصیتها همدیگر را میشناسند.
درباره کتاب کرگدن آهنی
قصهگویی دغدغه اصلی آقای مصطفی علیزاده است و برای طرح داستان اهمیت ویژهای قائل است. نوشتن بعضی از داستانهای این کتاب چندین سال طول کشیدهاند و تا حدودی با زمان حال فاصله دارد. نویسنده بهخوبی توانسته چهارچوب و فرم یک داستان کوتاه را در این کتاب رعایت کند یعنی از زیادهگویی پرهیز کرده است و بهخوبی میداند که نقطه اوج داستان کجاست و در کجا داستان را به پایان ببرد.
داستانهای این مجموعه از کلیشه فاصله گرفتهاند و موضوعاتی غیرمعمول را به تصویر میکشند و بهخوبی و بهنوعی میتوانند هم باشد. مهمترین چیزی که در نوشتن داستان در حوزه ادبیات مدرن باید رعایت شود جنبههای درونی کاراکترهای داستان و کشمکشهای درونی آنهاست.
داستانهای کتاب کرگدن آهنی علیرغم تنوع در فرم و قصهها، غالباً آدمهایی تنها و تک افتاده را روایت میکنند. برخی داستانها پیشازاین در مطبوعات منتشر شده و موردتوجه قرار گرفته.
خواندن کتاب کرگدن آهنی را به چه کسی پیشنهاد می کنیم؟
کتاب کرگدن آهنی بهخوبی میتواند الهامبخش نویسندگان تازهکار در زمینه ادبیات مدرن باشد.
درباره مصطفی علیزاده
مصطفی علیزاده متولد سال ۱۳۵۹، منتقد و نویسنده ی معاصر ایرانی می باشد.
بخشهایی از کتاب کرگدن آهنی
تکرار تماسها بهخاطر کنجکاویام بود و الّا همان شب اول دستبهسرش میکردم. شب اول که زنگ زد، خودش را ماده پشه معرفی کرد و گفت «من مثل ماده پشهای هستم که شبها که میخواهید بخوابید، میآیم سر وقتتان. کنار گوشتان که وزوز میکنم، کلافه میشوید و بعد که وزوزم قطع میشود و فکر میکنید که دیگر رفتهام، نیش میزنم. تازه آنوقت است که خارش پوستتان شروع میشود. از محکم خاراندن و خراشیدن آن لذت میبرید. یکجور کیف و لذت خاص بهتان دست میدهد. لابد از اینکه خودتان را زخمی میکنید!» و بعد خندید. آرام و کوتاه.
گفتم: چه معرفی روشنفکرانهای! و چه فروتن!
گفت: من هم آن موقع همین فکر را میکردم. اما بعداً فهمیدم که اصلاً تواضعی در کار نبوده. واقعیت او همین بوده است.
رفتم آشپزخانه تا چای بریزم. استکانها را آب زدم. چای ریختم. گوشه آشپزخانه، کنار یخچال، کلی پوستِ پیاز روی زمین ریخته بود. روی گنجهها، ظرفهای مانده از قبل رویهم چیده شده بود. بوی زبالههای سرریز شده از سطل زیر ظرفشویی، درآمده بود. از بههمریختگی آشپزخانه تعجب کردم. آشپزخانه رضا همیشه مرتب بود. مثل جاهای دیگر خانهاش.
با سینی چای برگشتم. پرسیدم: یعنی واقعاً توی این دو سه هفته، هر شب زنگ میزد؟
گفت: از هفده شب پیش، هر شب ساعت یازده. عجیب نیست؟
گفتم: چرا، هست و اینکه اسمش را هم نمیدانی، عجیب است.
حجم
۷۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
حجم
۷۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
نظرات کاربران
کتاب ساده و روان بیان شده و شامل یازده داستان هست اغلب داستان ها ابتدا به صورت معماگونه آغاز میشوند معما حل میشود و داستان با پایان باز رها میشود... داستان ها از زبان خود شخصیت داستانی بیان میشود در برخی از
داستان های کوتاه و عااالی،واقعا شمارو جذب میکنه و قلم خیلی زیبایی داره،ممنونم از جناب نویسنده
عالی
سلام من کتاب رو خریدم ولی برام اضافه نشده و نمیتونم بخونم میشه پیگیری کنید(شماره پیگیری٣٧٦٧٩٥)