کتاب قلب، تخم مرغ و همه چیزهای شکستنی
معرفی کتاب قلب، تخم مرغ و همه چیزهای شکستنی
کتاب قلب، تخم مرغ و همه چیزهای شکستنی نوشته تای کلر و ترجمه راضیه خشنود است. کتاب قلب، تخم مرغ و همه چیزهای شکستنی را انتشارات پرتقال منتشر کرده است، این انتشارات با هدف نشر بهترین و با کیفیتترین کتابها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.
درباره کتاب قلب، تخم مرغ و همه چیزهای شکستنی
آقای نیلی به ناتالی پیشنهاد میدهد به همراه دوستش توئینگ در مسابقه نجات تخممرغ شرکت کند، ناتالی میخواهد یک تیم خوب تشکیل بدهند و جایزه نقدی مسابقه را ببرد تا ناتالی بتواند مادرش را به دیدن ارکیدههای آبی لاجوردی ببرد؛ گلهایی که در شرایط بسیار سخت و غیرممکن زنده میمانند. مادر ناتالی سفیدپوست است و زمانی بسیار شاد و خندان بوده اما حالا از زندگی خسته شده و از دختر و همسر دورگه و روانشناسش دوری میکند. ناتالی میداند جادوی گلها مادرش را بهتر میکند.
خواندن کتاب قلب، تخم مرغ و همه چیزهای شکستنی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام کودکان علاقهمند به داستان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب قلب، تخم مرغ و همه چیزهای شکستنی
آقای نیلی امروز ما را برد پای تخته تا سؤالهای علمیمان را با صدای بلند بخوانیم. تامکی۹ گفت: «حداکثر ولتاژ باتری، قبل از انفجار چقدره؟» و میکیلا منزر گفت: «تو شرایط نوری متفاوت، گیاهان چهطوری رشد میکنن؟»
من تکلیفم را انجام نداده بودم و وقتی نوبتم شد، هنوز سؤالی به ذهنم نرسیده بود، پس همینطوری یک چیزی پراندم. «چرا آقای نیلی اینقدر از هشتگ استفاده میکند؟»
همان لحظه صورتم داغ شد و کف دستهایم شروع کرد به خاریدن، چون تا حالا هیچوقت اینطوری معلمی را مسخره نکرده بودم. ولی توئیگ از خنده منفجر شد و از آن طرفِ کلاس انگشت شستش را برایم بالا آورد. میکیلا چشمغره رفت و موی بافتهاش را از این شانه به آن شانه انداخت.
بقیه نمیدانستند چهکار کنند و طوری به هم نگاه میکردند که یعنی این جدی میگه یا شوخی میکنه؟!
آقای نیلی لبخند زد، ظاهراً با آنهمه ذوقوشوق، خیلی هم صبور است. دلم هُری ریخت. «این سؤال خیلی علمی نیست! بازم اطرافت رو نگاه کن... دنبال یه سؤال درستوحسابی بگرد!»
راستش را بخواهید یکجورهایی خجالت کشیدم، چون فکر نمیکردم بقیهٔ بچهها تکلیف را جدی بگیرند. داریا، نابغهٔ جدیدِ کلاس، سؤالش را درست بعد از من خواند و حرفهای قُلنبهسُلنبهای دربارهٔ زاویهٔ دقیق و این چیزها زد و اوضاع را بدتر کرد. پس حالا باید دنبال سؤال تازهای باشم و نمیدانم چه سؤالی.
خبر بعدی این است که وقتی آمدم خانه، مامان باز هم برای شام از اتاقش بیرون نیامد. امشب از شبهای قبل بدتر بود چون زحمت درست کردن غذا افتاد گردن بابا. وقتی از مدرسه برگشتم، بابا کتاب آشپزی قدیمی بزرگی را باز کرده بود و توی شکم یک مرغ، سبزیجات میچپاند. آن طرف هم، آب توی قابلمهٔ پاستا قُل میزد و سرریز میشد.
همان جا ایستادم و زل زدم، نمیدانستم بامزه است یا غمگین، تا اینکه بابا داد زد: «ناتالی! به جای زل زدن بیا کمکم کن!»
تا یک ساعت بعد کار من و بابا همین بود، او میپخت و من مواد لازم را اندازه میگرفتم؛ خیلی خوب بود. حتی لازم نبود حرف بزنیم. بابا روانکاو است، برای همین هر وقت حرف میزنیم، یکعالمه سؤال میپرسد و چیزهایی شبیه این میگوید: «حالا چه احساسی داری؟» و من همیشه جواب میدهم: «عصبانیام.»
بگذریم، کل آشپزخانه بوی خوبی گرفته بود. باورم نمیشد که مزهٔ مرغ عالی شده. ولی وقتی من و بابا برای شام نشستیم پشت میز، مامان حتی از اتاقش بیرون هم نیامد.
حجم
۷۱۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
حجم
۷۱۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
نظرات کاربران
مادر ناتالی مریضه و ناتالی هر کاری میکنه تا زندگیش مثل قبل بشه و مادرش دوباره لبخند بزنه و به زندگی امیدوار باشه فکر میکنه که اگه مادرش رو به نیومکزیکو ، مزرعهی معجزه ببره مادرش یادش بیاد که قبلا
مادر ناتالی بیمار بود پدر ناتالی به ناتالی اجازه نمی داد به اتاق مادرش برود ناتالی هم خیلی ناراحت بود اما همه چیز با شرکت ناتالی در مسابقه نجات تخم مرغ عوض شد من از این کتاب خوشم اومد چون لحظه
خیلی قشنگه من نسخه ی چاپی اش رو دارم . اما قیمتش توی طاقچه زیاده . طاقچه ی عزیز لطفا واسه ی همچین کتاب هایی تخفیف بزار .
واقعا عاااااالی بود!!! شخصیت اصلی داستان ناتالیه که مادرش با افسردگی دست و پنجه نرم میکنه،ناتالی از این موضوع ناراحته و همواره دنبال اینه که وضیعت خونه شون را بهتر کنه. فضای کتاب پر بود از بوی مطعر گیاهان، تخم مرغ هایی
سه ستاره. چون: داستان یکم کشش داره. به عنوان کتاب نوجوان یکم خسته کننده است
اگه بخوام بین با بچهها که کسی حرف نمیزند و این کتاب یکی رو انتخاب کنم، قطعا اولی رو انتخاب میکنم، اون به نظرم خیلی بهتر از این بود.
من نصف کتاب رو خواندم خیلی قشنگ بود ولی از یه جایی به بعد کسل میشه🌹🌷
کتاب خوبیه ولی حوصله سر بره و از یه جایی به بعد از خوندنش خسته میشید
کتاب عالی بود خیلی قشنگ بود ناتالی و توئیگ و داریا به مسابقه نجات تخم مرغ میروند تا ناتالی شاید بتونه با مادرش دوباره صمیمیشه و همه چیز به حالت عادی برگرده خیلی خوب بود💙💙
موضوع خوبی داشت، افسردگی در مادرانحتی شادترین شان.ولی میتوانست خیلی بهتر از این باشد.