کتاب نمایشنامه زندگی سه باره آنتیگونه
معرفی کتاب نمایشنامه زندگی سه باره آنتیگونه
کتاب نمایشنامه زندگی سه باره آنتیگونه نوشته اسلاوی ژیژک است که با ترجمه امید صادقی سراجی منتشر شده است. این کتاب با مقدمهای بر شناخت آنتیگونه نزد هگل و لاکان منتشر شده است و یک راهنمای عالی برای علاقهمندان به نمایش است.
درباره کتاب نمایشنامه زندگی سه باره آنتیگونه
سوفوکل متولد ۹۶–۴۹۷ - قبل از میلاد و درگذشته زمستان ۰۵–۴۰۶ است. سوفوکل یا سوفوکلس، یکی از سه تراژدینویس یونان باستان است که نمایشنامههایش باقیماندهاند. مشهورترین تراژدیهای سوفوکل در مورد شخصیتهای ادیپ و آنتیگونه است. آنتیگونه اثری ماندگار است که ژیژک در این کتاب آن را تحلیل میکند.
آنتیگونه دختر ادیپ و یوکاسته است که برادرانش در جنگ مخالفانه هفتگانه تب یکدیگر را کشتند و کرئون پادشاه تب، تدفین یکی از برادران او را به جرم خیانت ممنوع کردند. آنتیگونه از این فرمان سرپیچید و برادرش را به خاک سپرد و به دستور کرئون زندهبگور شد. سوفوکل این اسطوره یونانی را تراژدیای ساخته که الهامبخش هنرمندان بسیاری در طول تاریخ بوده است.
در قرن نوزدهم و بیستم، شاعران هولدرلین، هینی، داستاننویسان ویرجینیا ولف و گرت وایل، فلاسفه هگل، هایدگر، روانکاوان لاکان، ژیژک، نظریهپردازانِ مطالعاتِ زنان و جنسیت ایریگاری، باتلر و نیز نمایشنامهنویسان و کارگردانان برشت، آرتو، آنوی، کوکتو، ژید، کانتور، فوگارد برپایه آنتیگونه سوفوکل آفرینش و تولید کردهاند.
خواندن کتاب نمایشنامه زندگی سه باره آنتیگونه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات نمایشی پیشنهاد میکنیم
درباره اسلاوی ژیژک
اسلاوی ژیژک، نظریهپرداز و فیلسوف و منتقد فرهنگی اسلوونیایی است که اکنون دهه هشتم زندگی خود را سپری میکند.
ژیژک فیلسوف و نظریهپرداز انتقادی است که بخش زیادی از کارش سنت فلسفی هگلی، مارکسیسم، و روانکاوی لاکانی است. او کارهای زیادی در زمینه نظریه سیاسی و نظریه فیلم و سینما و روانکاوری نظری داشته است. شهرت ژیژک به دلیل احیای روانکاوی ژاک لاکان برای خوانشی نو از فرهنگ عامه است. او مقالات و کتب گوناگونی درباره موضوعات گوناگون، فلسفی، اجتماعی و روانکاوی نوشته است؛ موضوعاتی مانند بنیادگرایی سرمایه داری، جنگ عراق، حقیقت سیاسی، سوبژکتیویته و...
بخشی از کتاب نمایشنامه زندگی سه باره آنتیگونه
نمایشنامهٔ آنتیگونه از نظر هگل یک بزنگاهِ مهم در سیر روح به سمت آگاهی مطلق را نشان میدهد، اما تا جهان پیشامسیحی را نشناسیم و رابطهٔ خانواده با دولت را در آن ندانیم، آن بزنگاه که -به تعبیر هگل- در "آنتیگونه" متعیّن شده است، از چشم ما مخفی خواهد ماند. پس کلید رمزگشایی از آن بزنگاه، چند قدم عقب رفتن است تا تصویر بزرگتر پدیدار گردد و مجموعهای از اجزا در یک قاب دیده شوند.
سیرِ شناساییِ شناسنده بهسوی کمالِ مطلقِ شناسایی از ابتدا تا انتها تابعِ یک الگوی تکرارشونده است: شناخت بیواسطه چونان «برنهاد» بهواسطهٔ «برابرنهاد» نفی و در «همنهاد» رفع میشود. در اندیشهٔ هگل «برابرنهاد» برای «برنهاد» نقش واسطه یا میانجیای را دارد که آن را به «همنهاد»، یعنی صورتِ کاملترِ آگاهی، بدل میکند؛ این یعنی دریافت «بیواسطه» حتماً باید «واسطهمند» شود تا حاویِ حقیقت گردد. منظور از نقلِ این جملاتِ غامض که بیتفصیل و برکنده از بستر لابد وافی به مقصود نیستند، تأکید بر جایگاهِ «وساطت» و ارزشِ نافی چونان مکمل نزدِ هگل است.
این دیالکتیک تهی بودن از معنا، سپس نفی شدن، آنگاه انباشته شدن از معنا دربارهٔ رابطهٔ یک انسان با همنوعانش نیز صادق است. «نخستین انسان آنگاه زاده شد که تصورِ او از انسان بودنش، بهواسطهٔ دومی تأیید شد». در حماسهٔ نغز و گیرایی که هگل از زاده شدنِ انسان میسراید، انسان پیش از انسان شدن، مثلِ هر حیوان دیگر از طبیعت تغذیه میکرد. انسان و حیوان تابع اصل واحدی هستند: اینکه میکوشند میل خود را ارضا کنند. بهتعبیر هگل کاری که امیال را ارضا میکند، «عمل نفیکننده، تبدیلکننده و درخودجذبکننده است».
میلِ انسانی از این حیث شبیهِ میلِ حیوانی است، «انسان از میل <تغذیه> میکند، چنانکه حیوان از چیزهای واقعی تغذیه میکند». تفاوت جوهری میان میلِ انسانی و میلِ حیوانی این است که موضوعِ میلِ انسانی یعنی چیزی که میل انسانی به آن معطوف میشود چیزی موجود در طبیعت نیست، بلکه یک میل انسانیِ دیگر است. هگل آن میل را، که موضوعش میلِ شخص دیگری باشد، «میلِ انسانگونه» مینامد. بهنظر هگل زاییده شدنِ میلِ انسانگونه است که فرد را بنیاد مینهد. با این حال او هنوز نمیتواند بداند که آیا میلِ انسانگونهاش حقیقت دارد یا نه؟ چون هنوز آن میل را باواسطه درک نکرده؛ چرا که واقعیت هنوز به جلوهگاهِ تجلی جلوس نکرده است. «حقیقت تجلیِ واقعیت است»
یقینِ بیواسطه تنها ازطریقِ باواسطه شدن، یعنی رسیدن به تأییدِ دیگری حقیقت مییابد. این باواسطه درک شدن را «ارجشناسی» مینامیم. نخستین انسان آنگاه زاده شد، که دومی انسان بودنِ او را تأیید کرد، اما این بازشناسی بسیار گران بهدست میآید، چون «کسی که تأییدِ مقامِ انسانیِ خود را از دیگری طلب میکند، به هیچ روی حاضر نیست خود مقامِ انسانیِ دیگری را تأیید کند».
در جنگی که بر سرِ ارجشناختگی درمیگیرد، کسی پیروز میشود که حاضر باشد بیشترین بهای ممکن را بپردازد و ارزندهترین داراییاش، یعنی جانش، را برای پیروزی قربانی کند؛ بهعبارت دیگر، انسان وقتی زاده میشود که میل به ارجشناختگی در او از میل به زندگی باارزشتر شده باشد. کسی که بخواهد دیگری را به تأییدِ مقام انسانی خود وادار کند، باید بتواند وابستگی خود به حیات حیوانیاش را نفی کند. اگر موجودِ دارایِ میلِ انسانگونه بخواهد واقعاً انسان شود، نخست باید میلِ انسانیِ او میل حیوانیاش را مغلوب کند. بههمین خاطر «خاستگاه»ِ خودآگاهی ضرورتاً باید جنگی تا سرحدِ مرگ باشد تا اینجا و از اینجا به بعدِ ماجرا در بخش خدایگان و بنده در کتاب پدیدارشناسی روح شرح شده است. کسی که در جنگ شکست بخورد اما نمیرد، یعنی جانِ حیوانی خود را از میلِ انسانگونهاش عزیزتر بدارد، در جنگ تسلیم میگردد و دیگریِ پیروز را همچون انسان ارج میشناسد. اولین انسان اینگونه زاده میشود.
حجم
۱۱۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۳۷ صفحه
حجم
۱۱۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۳۷ صفحه
نظرات کاربران
کتابی بسیار فاخر درباره تراژدی بسیار اثرگذار و جاودانه آنتیگونه است. که در این بین با افکار هگل و لکان نیمه آشنایی پیدا می کنید. آنتیگونه چالش اتیک را به رخ می کشد. سنگ محک موضوع نیکی و بدی را به
اصلا ترجمه خوبی نبود و اشتباهات زیادی داشت برخی کلمات اشتباه ترجمه شده بودن(تحت اللفظی ترجمه شده بودند که معنای اصطلاحی کلمات رو نمیداد و اشتباه میشد)