دانلود و خرید کتاب ماهی ها پرواز می کنند لیندا ماللی هانت ترجمه پروین علی‌پور
تصویر جلد کتاب ماهی ها پرواز می کنند

کتاب ماهی ها پرواز می کنند

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۴.۷از ۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب ماهی ها پرواز می کنند

کتاب ماهی ها پرواز می کنند داستانی خواندنی و جذاب نوشته لیندا ماللی هانت با ترجمه عالی از پروین علی‌پور است. این داستان درباره الای نیکرسون است. دختری که در کلاس ششم درس می‌خواند اما هنوز هم با یک خواندن و نوشتن ساده مشکل دارد!

این کتاب برنده جایزه اشنایدر ۲۰۱۶، بادبادک بلورین ۲۰۱۵، فروش‌ترین کتاب آمازون در زمینه‌ی ناتوانی‌ها، کتاب برگزیده «بارنز اند نوبل» درباره قلدری، کتاب ماه و کتاب سال به انتخاب آمازون است.  

درباره کتاب ماهی ها پرواز می کنند

الای نیکرسون، حالا در کلاس ششم درس می‌خواند و آنقدر زرنگ است که بتواند ناتوانی‌اش در خواندن و نوشتن را از دیگران پنهان کند اما خب کمی هم می‌ترسد از دیگران کمک بگیرند. هیچکس متوجه نیست که او واقعا تمام تلاشش را می‌کند. همه فکر می‌کنند او خنگ، سر به هوا و کودن است و تا به حال هم درمانی برای خنگی پیدا نشده است. الای از این وضعیت خسته شده و نمی‌داند چکار باید انجام دهد. معلم خودشان که الای را می‌شناسد حالا برای زایمانش به مرخصی رفته و الای تحمل روبه‌رو شدن با یک معلم دیگر را ندارد. همین که یک نفر کمتر بفهمد او خنگ است، کافی است. اما وقتی آقای دانیلز به کلاس آن‌ها پا می‌گذارد همه چیز فرق می‌کند. عجیب‌تر از همه اینکه آقای دانیلز اصلا فکر نمی‌کند الای خنگ است!

بیماری خوانش‌پریشی که با نام اختلال یادگیری یا دیسلکسیا شناخته می‌شود یک اختلال رایج است و به راحتی، با صرف کمی وقت و انجام تمرین حل می‌شود. اما مهم است که کودکانی که با این مشکل دست و پنجه نرم می‌کنند نباید هرگز مورد قضاوت قرار بگیرند یا برچسب‌هایی نظیر کودن، تنبل و خنگ بخورند. داستان زیبای ماهی‌ها پرواز می‌‌کنند درباره همین موضوع صحبت می‌کند.

کتاب ماهی ها پرواز می کنند را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

این کتاب داستان جذاب و بی‌نظیری برای نوجوانان دارد. با اینحال اگر با نوجوانان کار می‌کنید یا فرزند نوجوان دارید، خواندن کتاب ماهی‌ها پرواز می‌کنند را به شما پیشنهاد می‌کنیم. 

درباره لیندا ماللی هانت 

لیندا ماللی هانت، معلمی بازنشسته است که در ایالت کانتیکات به همراه همسر و فرزندانش زندگی می‌کند. او مراسمی را با عنوان انجمن نویسندگان کتاب و تصویرگران کودکان برگزار می کند. رمان اول او، یکی برای خانواده مورفی، هم افتخارات زیادی را کسب کرد و جوایز بسیاری را برای او به ارمغان آورد. 

پروین علی‌پور 

پروین علی‌پور در سال ۱۳۲۵ در تنکابن متولد شد. او یکی از پیشگامان حوزه ترجمه آثار کودک و نوجوان است. پروین علیپور تحصیلاتش را در رشته روان‌شناسی تا مقطع کارشناسی ارشد ادامه داد و سال‌ها دبیر درس ادبیات بود. او تا کنون ۴ جایزه از شورای کتاب کودک گرفته‌است. به عنوان نویسنده برگزیده شانزدهمین دوره کتاب فصل در بخش کودک و نوجوان شناخته شد. برنده دیپلم افتخار IBBY، جشنواره کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، کتاب سال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و هم‌چنین بارها برگزیده مجلات سروش نوجوان و سلام بچه‌ها بوده ‌است.

بخشی از کتاب ماهی ها پرواز می کنند

خانم هال کارت مرا که از پاکت درمی‌آوَرَد، برخلاف بقیه کارت‌ها، فوری نوشته‌اش را بلند نمی‌خوانَد. تأمل می‌کند. مطمئنم واقعاً خوشش می‌آید. احساس غرور می‌کنم؛ احساسی که کمتر بِهِم دست می‌دهد.

خانم سیلور یک‌وَری می‌شود تا نگاهی به کارت بیندازد. فکر می‌کنم بعید نیست بالاخره یک‌بار هم که شده، کسی از کارم تعریف کند. اما او به جای تعریف کردن، ابروهایش را بالا می‌بَرَد و اشاره می‌کند به طرفِ در بروم.

شِی که برای دیدن کارت از جایش بلند شده است، می‌خندد و می‌گوید «هربار که اَلای نیکرسون حرف می‌زنه، دنیا خفه‌خون می‌گیره!»

خانم هال تَشر می‌زند «شِی، بگیر بشین!» اما دیگر خیلی دیر شده است. نمی‌شود مردم را وادار کرد که فلان حرف را بشنوند، و فلان حرف را نشنوند! ظاهراً باید به نیش‌وکنایه‌هایی از این‌دست، عادت کرده باشم، با وجود این، هنوز هربار که می‌شنوم، ناراحت می‌شوم.

شِی و جسیکا که می‌خندند، یاد هفته پیش می‌افتم که برای هالووین، لباس قهرمان‌های محبوب‌مان را پوشیدیم. من در نقش آلیس در سرزمین عجایب؛ کتابی که پدربزرگم هزاربار برایم خوانده، ظاهر شدم. آن روز، شِی و نوچه‌اش جسیکا، تمام روز «آلیس در سرزمین بی‌عرضه‌ها» صدایم می‌کردند!

به‌هرحال، کیشا به طرف شِی می‌آید و می‌گوید «ببینم، می‌میری اگه یه‌بار توی کارِ دیگران دخالت نکنی؟»

از کیشا خوشم می‌آید. ترسو نیست. من خیلی ترسوام.

به راهرو که می‌رسیم، از قیافه خانم سیلور می‌خوانم که باز هم یکی از آن وقت‌هایی است که باید بگویم «ببخشید» یا باید توضیح بدهم که چرا فلان کار را کرده‌ام. بدبختی این‌جاست که این‌بار حتی روحم خبر ندارد چه دسته‌گُلی به آب داده‌ام!

دست‌هایم را در جیب‌هایم می‌چپانم تا حرکتی ازشان سرنزند که پشیمانم کنند. دلم می‌خواهد می‌توانستم دهانم را هم توی جیب‌هایم پنهان کنم!

خانم سیلور می‌گوید «اَلای، اصلاً از این کارِ تو سر درنمی‌آرم! تو بارها کارهایی کرده‌ای که نبایست می‌کردی، اما این یکی... آخه... فرق داره. از تو بعیده.»

پیش خودم مجسم می‌کنم که کار خوبی انجام می‌دهم و او می‌گوید، از من بعید است! راستش، نمی‌فهمم خریدن کارت، چه بدی‌ای دارد!

خانم سیلور می‌گوید «اَلای، اگه هدفت جلب توجهه، این راهش نیست.»

mrs.marymery
۱۳۹۹/۰۹/۱۹

کتاب بسیار خوبی بود برای دانش آموزان ، معلمان و پدر و مادرها . تلنگری است برای بزرگترها که بچه های ضعیف تر در درس را درک کنیم و از زاویه ی دیگری غیر از تنبل بودن آن دانش آموز

- بیشتر
ن. عادل
۱۳۹۹/۱۲/۱۹

ترجمه پرناز نبری بهتره

بوک تاب
۱۴۰۱/۱۱/۰۶

من هر سه تا ترجمه اش را خواندم. عالیه... کتاب چاپی اش را هم خریدم.

trialogue
۱۴۰۱/۰۱/۱۶

خواندن کتاب رو به معلمان و والدین و همه دانش آموزان به ویزه آنها که در یادگیری مشکل دارند توصیه میکنم. براستی نقش اولیا و معلمان در درک دانش آموز و پذیرش او می‌تواند آینده او رو متحول کنه. این

- بیشتر
پیش خودم فکر می‌کنم که اگر کسی علامتی بِهِم آویزان کند که رویش چیزی نوشته شده باشد، داشتن آن علامت، مرا به آن چیز تبدیل نمی‌کند. با وجود این تا جایی که یادم می‌آید مردم همیشه به من گفته‌اند «کُندذهن»، آن هم درست جلوی رویم! شاید خیال می‌کنند آن‌قدر خنگم که منظورشان را درک نمی‌کنم! مردم طوری رفتار می‌کنند که انگار اصطلاح «کُندذهن»، تمام خصوصیاتم را از سیر تا پیاز به آن‌ها می‌گوید! درست مثل این‌که، من قوطی سوپ آماده‌ام، و آن‌ها فقط با خواندن برچسبِ پشت قوطی، دقیقاً می‌فهمند از چه موادی درست شده‌ام! درحالی‌که یک‌عالمه از ویژگی‌های سوپ، پشت قوطی نوشته نشده است؛ مثلاً عطرش، طعمش، و این‌که وقتی آن را می‌خورید، چه‌قدر گرم می‌شوید، و این‌جور چیزها. پس، مردم نباید به من، فقط به چشم کسی که نمی‌تواند خوب بخوانَد، نگاه کنند.
trialogue
«خُب، معلومه. هیچ‌کس نهنگ قاتل رو انتخاب نمی‌کنه!» آلبرت می‌گوید «اما نهنگ قاتل در حالت عادی هیچ‌وقت به انسان حمله نمی‌کنه. درحالی‌که، سنگ‌ماهی با سیزده‌تا کیسهٔ زهرداری که تو ستون مهره‌هاشه، خیلی‌خیلی خطرناک‌تره! بنابراین، اگه اسم نهنگ قاتل رو، نهنگ مهربون می‌ذاشتن، هیچ‌کس ازش نمی‌ترسید!»
کاربر ۶۱۳۶۴۲۳
«خُب دیگه اَلای، این‌قدر به خودت سخت نگیر، باشه؟ می‌دونی، دانشمندی گفته همه باهوشن؛ مُنتها جورهای مختلف باهوشن. پس اگه تو، هوشِ ماهی رو، تو این ببینی که بتونه از یه درخت بره بالا، ماهی بینوا تمام عمرش فکر می‌کنه یه خنگِ تمام‌عیاره!»
trialogue
معلم‌ها شبیه ماشین‌های خودکارند، که بچه‌ها توی آن‌ها سکّه می‌اندازند تا توپ لاستیکی بگیرند! بچه‌ها می‌دانند دنبال چه‌جور توپ لاستیکی‌ای هستند، اما مطمئن نیستند که دقیقاً همان‌جورش دست‌شان برسد! ب
o.m
معلم رِزرو می‌پرسد «کجا داری می‌ری؟» «بیرون.» «برگرد این‌جا و نقاشی‌ات رو بکش. همین حالا! شنیدی؟» «تمومش کرده‌ام.» «چی رو تموم کرده‌ای؟ ورقه‌ات که سفیده!» «نه، سفید نیست. یه شبح رو تو برف کشیده‌ام.»
کاربر ۶۱۳۶۴۲۳

حجم

۲۰۵٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۸۷ صفحه

حجم

۲۰۵٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۸۷ صفحه

قیمت:
۶۴,۰۰۰
۳۲,۰۰۰
۵۰%
تومان