کتاب واتسون ها به بیرمنگام می روند - 1963
معرفی کتاب واتسون ها به بیرمنگام می روند - 1963
کتاب واتسون ها به بیرمنگام می روند - 1963 نوشته کریستوفر پل کرتیس و ترجمه زانیار ابراهیمی است. کتاب واتسون ها به بیرمنگام می روند - 1963 را انتشارات پرتقال منتشر کرده است، این انتشارات با هدف نشر بهترین و با کیفیتترین کتابها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.
درباره کتاب واتسون ها به بیرمنگام می روند - 1963
کتاب واتسون ها به بیرمنگام می روند - 1963 یک داستان رئال تاریخی برای نوجوانان است. خانواده واتسون یک خانواده سرزنده و صمیمی است که قصد دارد به پسر پرشروشور خانواده یک درس درس مهم بدهد. این پسرک شیطان و بازیگوش به حرف پدر و مادرش گوش نمیدهد اما مادربزرگ سختگیرش روی او تسلط دارد. مادربزرگ در بیرمنگام زندگی میکند، پس خانواده واتسون راهی بیرمنگام میشوند تا پسر را به دست مادربزرگش بسپارند؛ اما اتفاقاتی که در جریان این سفر میافتد همهچیز را تغییر میدهد.
خواندن کتاب واتسون ها به بیرمنگام می روند - 1963 را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
نوجوانان بالا ۱۶ سال مخاطبا اصلی این کتاباند.
درباره کریستوفر پل کرتیس
کریستوفر پل کرتیس برای دومین رمان پرفروشش، باد، نه بادی، برندهٔ نشان نیوبری و کورتا اسکات کینگ شد. رمان اول او، واتسونها به بیرمنگام میروند – ۱۹۶۳، نامزد جوایز بسیاری شد، از جمله نیوبری آنر و کورتا اسکات کینگ آنر و در نسخههای جلد گالینگور و شومیز، کتاب پرفروشی شد.
کریستوفر پل کرتیس در فلینت میشیگان بزرگ شد. او پس از گذراندن دورهٔ دبیرستان در خط تولید کارخانهٔ شمارهٔ ۱ فیشر بادی مشغول به کار شد و در بخش خاص فلینت در دانشگاه میشیگان تحصیل کرد. او اکنون نویسندهای تماموقت است. او و همسرش، کای، دو بچه به نامهای استیون و سیدنی دارند. خانوادهٔ کرتیس در ویندسور، انتاریوی کانادا زندگی میکنند.
بخشی از کتاب واتسون ها به بیرمنگام می روند - 1963
مامان دوباره مچ بایرون را موقع کبریت آتش زدن گرفت و غلط نکنم این دفعه میخواست همان کاری را بکند که همیشه میگفت. همینجا بود که جوئتا شروع کرد به آبغوره گرفتن و آنقدر خواهش و تمنا کرد که مامان از خیر تنبیه کردن بایرون گذشت، ولی قسم خورد که اگر دوباره بایرون را با کبریت روشن ببیند، زندهزنده میسوزاندش.
مامان دوباره همان داستان سوزناک قدیمیاش را تعریف کرد که وقتی بچه بوده خانهشان آتش گرفته و تا دو سال بعد از آن او و برادرش هر لباسی میپوشیدند هنوز بوی دود میداده. این داستان اشک به چشم مامان و جویی میآورد، اما به نظر من و بای بفهمینفهمی خندهدار بود. آنقدر این داستان را شنیده بودیم که بایرون رویش اسم گذاشته بود. بهش میگفت داستان خرس دودی مامان.
«من اجازه نمیدم جون این خانواده رو به خطر بندازی. فقط یه بار دیگه، بایرون واتسون، یه بار دیگه این کار رو بکن تا توی آتش کبابت کنم.» بعد مامان برای اینکه نشان بدهد چقدر جدی است، دست راستش را بالا برد و گفت: «خدا رو شاهد میگیرم این کار رو میکنم.»
بای یک ماه تنبیه شد، ولی به یک هفته نکشیده دوباره رفت سراغ آتش.
من بالا توی اتاقخواب بودم و داشتم کتاب مصور میخواندم که شنیدم بایرون رفت دستشویی و در را قفل کرد. میدانستم کاسهای زیر نیمکاسه است، چون وقتی بایرون در را قفل میکرد میخواست پنهانکاری کند.
یواشکی رفتم پشت در دستشویی و از سوراخ در نگاه کردم. بای وانمود میکرد دارد فیلمی میسازد به اسم چتربازان نازی به آمریکا حمله میکنند و کاپیتان بایرون واتسون با شعلهافکن مرگبارش آنها را بر فراز رودخانهٔ فلینت به هلاکت میرساند.
میدیدم که بایرون یک مشت دستمال توالت را به شکل چتر نجات درآورد. بعد فریاد زد: «حرکت.» و یکی از آنها را آتش زد و انداخت توی توالت. آن یارو که توی چتر نجات نازی بود، آتش گرفت و جیغ کشید. بعد روی آب فرود آمد و چتر نجاتش فیسسس خاموش شد. قبل از اینکه چترباز بمیرد، بای سیفون توالت را کشید و سرباز نازی رفت توی فاضلاب. «قلپ، قلپ، قلپ!»
وقتی آب داشت چترباز نازی را میچرخاند و با خودش میبرد، بایرون تنها جملهای را که به آلمانی بلد بود گفت: «بله پیشوای من، دیدار به قیامت!»
از توی سوراخ کلید دیدم بایرون موقعی که سیفون را کشید سلام نظامی داد و گفت: «چنین سرباز دلیری شایستهٔ احترام است. او را در اعماق دریا دفن میکنیم.»
غرش سیفون تمام شد و بایرون گفت: «بد نبود. بذار یهکم جیغش رو موقع سقوط بیشتر کنیم. چطوره شعلهافکن مرگبار رو یهکم تقویت کنیم، هوم؟»
حجم
۱۶۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
حجم
۱۶۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
نظرات کاربران
خاطرات زندگی واتسون ها خیلی دوست داشتنی و صمیمی بود. قشنگ یه خانواده رو به خوبی به تصویر میکشید. یه جاهایی چقدر خندیدم از دستشون. و ظلم به سیاه پوست ها همیشه قلب من رو به درد میاره. شاید این سومین
کتاب «واتسون ها به بیرمنگام می روند» رمانی نوشته «کریستوفر پل کورتیس» است که اولین بار در سال 1995 انتشار یافت. «واتسون ها» خانواده ای آفریقایی-آمریکایی هستند که در اوایل دهه 1960 در «میشیگان» زندگی می کنند. اگرچه جوان ترین