بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ماهی ها پرواز می کنند | طاقچه
تصویر جلد کتاب ماهی ها پرواز می کنند

بریده‌هایی از کتاب ماهی ها پرواز می کنند

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۴.۷از ۷ رأی
۴٫۷
(۷)
پیش خودم فکر می‌کنم که اگر کسی علامتی بِهِم آویزان کند که رویش چیزی نوشته شده باشد، داشتن آن علامت، مرا به آن چیز تبدیل نمی‌کند. با وجود این تا جایی که یادم می‌آید مردم همیشه به من گفته‌اند «کُندذهن»، آن هم درست جلوی رویم! شاید خیال می‌کنند آن‌قدر خنگم که منظورشان را درک نمی‌کنم! مردم طوری رفتار می‌کنند که انگار اصطلاح «کُندذهن»، تمام خصوصیاتم را از سیر تا پیاز به آن‌ها می‌گوید! درست مثل این‌که، من قوطی سوپ آماده‌ام، و آن‌ها فقط با خواندن برچسبِ پشت قوطی، دقیقاً می‌فهمند از چه موادی درست شده‌ام! درحالی‌که یک‌عالمه از ویژگی‌های سوپ، پشت قوطی نوشته نشده است؛ مثلاً عطرش، طعمش، و این‌که وقتی آن را می‌خورید، چه‌قدر گرم می‌شوید، و این‌جور چیزها. پس، مردم نباید به من، فقط به چشم کسی که نمی‌تواند خوب بخوانَد، نگاه کنند.
trialogue
«خُب، معلومه. هیچ‌کس نهنگ قاتل رو انتخاب نمی‌کنه!» آلبرت می‌گوید «اما نهنگ قاتل در حالت عادی هیچ‌وقت به انسان حمله نمی‌کنه. درحالی‌که، سنگ‌ماهی با سیزده‌تا کیسهٔ زهرداری که تو ستون مهره‌هاشه، خیلی‌خیلی خطرناک‌تره! بنابراین، اگه اسم نهنگ قاتل رو، نهنگ مهربون می‌ذاشتن، هیچ‌کس ازش نمی‌ترسید!»
کاربر ۶۱۳۶۴۲۳
«خُب دیگه اَلای، این‌قدر به خودت سخت نگیر، باشه؟ می‌دونی، دانشمندی گفته همه باهوشن؛ مُنتها جورهای مختلف باهوشن. پس اگه تو، هوشِ ماهی رو، تو این ببینی که بتونه از یه درخت بره بالا، ماهی بینوا تمام عمرش فکر می‌کنه یه خنگِ تمام‌عیاره!»
trialogue
معلم‌ها شبیه ماشین‌های خودکارند، که بچه‌ها توی آن‌ها سکّه می‌اندازند تا توپ لاستیکی بگیرند! بچه‌ها می‌دانند دنبال چه‌جور توپ لاستیکی‌ای هستند، اما مطمئن نیستند که دقیقاً همان‌جورش دست‌شان برسد! ب
o.m
معلم رِزرو می‌پرسد «کجا داری می‌ری؟» «بیرون.» «برگرد این‌جا و نقاشی‌ات رو بکش. همین حالا! شنیدی؟» «تمومش کرده‌ام.» «چی رو تموم کرده‌ای؟ ورقه‌ات که سفیده!» «نه، سفید نیست. یه شبح رو تو برف کشیده‌ام.»
کاربر ۶۱۳۶۴۲۳

حجم

۲۰۵٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۸۷ صفحه

حجم

۲۰۵٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۸۷ صفحه

قیمت:
۶۴,۰۰۰
۳۲,۰۰۰
۵۰%
تومان