کتاب بال های آتشین؛ جلد دوم
معرفی کتاب بال های آتشین؛ جلد دوم
وارٍث گمشده دومین جلد از مجموعه بال های آتشین نوشته توئیتی سادلر است که با ترجمه رحمتالله قائمی و آناهیتا حضرتی منتشر شده است. مجموعه بال های آتشین را انتشارات پرتقال منتشر کرده است، این انتشارات با هدف نشر بهترین و با کیفیتترین کتابها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.
مجموعه بال های آتشین داستان چهار بچه اژدها است که پیش از آنکه از تخم بیرون بیایند دزدیده شدهاند و به دور از دیگران بزرگ شدهاند این اژدهایان طبق یک پیشگویی تنها کسانی هستند که میتوانند جنگ بزرگ را تمام کنند، اما در این مسیر با چه چیزهایی روبهرو میشوند و سرنوشتشان چگونه است.
مجموعه بال های آتشین خواننده را به دنیای نژادهای مختلف اژدها میبرد و او را در دنیای تخیل و هیجان رها میکند.
خواندن مجموعه بال های آتشین را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این مجموعه را به تمام کودکان و نوجوانان علاقهمند به داستانهای پر هیجان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب بال های آتشین؛ قسمت دوم
اتیلوس خیلی سرد جواب داد: «بله، این موضوع رو خودمون فهمیدیم، مخصوصاً وقتی دیدیم روی بلندترین کوه وایساده و فریاد میزنه: “اژدها کوچولوهای سرنوشت توی چنگ من هستن! همهشون مال منن!”»
سایروس با عصبانیت گفت: «چطوری پیدات کردن؟»
وِبز آرام جواب داد: «خُب، همهچی از وقتی شروع شد که دوتا از اژدها کوچولوها سعی کردن فرار کنن.» و با خودش فکر کرد: شایدم سهتاشون. مطمئن نبود آن شبی که سانی و اِستارفلایت را پیدا کرد گِلوری کجا بود، ولی میدانست گِلوری نمیتواند با کِلِی و سونامی رفته باشد توی رودخانه.
ناتیلوس بلند پرسید: «چیکارشون کردی؟ واسه چی باید فرار کنن؟»
وِبز حس کرد آبششهایش داغ شد. گفت: «ما زنده نگهشون داشتیم.» و با خودش گفت: و زیر زمین حبسشون کردیم. و نقشه کشیدیم که گِلوری رو بکشیم، چون اون جزو پیشگویی اژهای کوچک نبود. ولی مگه غیر از این چارهٔ دیگهای هم داشتیم؟
صدایی از توی تاریکی گفت: «مطمئنم تو راه فرارشون رو بستی و برشون گردوندی.» وِبز صدای کروکودیل را شناخت؛ گلبالی که تازه به جمع جنگجویان صلح اضافه شده بود. یککم امیدوار شد. چند باری دیده بودش و کروکودیل با آنها همدردی کرده بود. شاید وِبز یک متحد آنجا داشت. وِبز گفت: «خُب... نه دقیقاً. اونا... خودشون برگشتن تا بقیه رو ببرن.» بعد صدایش را صاف کرد و ادامه داد: «ما انتظارش رو نداشتیم.» کِسترِل گمون میکرد اگه برَن توی آسمون، به گردشون هم نمیشه رسید.
حجم
۶۰۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
حجم
۶۰۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
نظرات کاربران
خیلی باحال بود... من نسخه ی چاپیش رو هم دارم
بسیار کتاب جذاب و جالبی است و من به افراد علاقه مند به موضوعات ماجراجویی این کتاب رو پیشنهاد می کنم
عالی از این کتاب خوشم اومد
عااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالییییییییییییییییییی
عالیه ....