کتاب دشمن مردم
معرفی کتاب دشمن مردم
کتاب دشمن مردم نوشته هنریک ایبسن است که با ترجمه بهزاد قادری منتشر شده است. این کتاب یکی از نمایشنامههای مشهور این نویسنده نروژی است که در آن روایت مردی است به نام دکتر توماس استوکمان که مسئول رسیدگی به حمامهای برادرش است که شهردار است، او متوجه میشود آبهای این حمامها آلوده است و سعی دارد این خبر را به دیگران بگوید اما همه به او لقب دشمن مردم را میدهند و از خودشان دورشان میکنند، او میخواهد برای عقایدش بجنگد.
درباره کتاب دشمن مردم
دشمن مردم از خیلی جهات خواندنی است. اول اینکه، سبک کار او در این اثر با کارهای دیگرش تفاوت دارد؛ این را باید دریابیم و اهداف احتمالی آن را بشناسیم. این نمایشنامه یک بحث جامعهشناختی مبتنی بر فلسفهٔ سیاسی «اصحاب قرارداد اجتماعی» است که «شهروندی» را در چارچوب کلانروایت روشنگری مطرح میکردند؛ ایبسن، اما، از یک سو، شرح وظایف متعارف برای مسئولان «دولت/شهر» در این گفتمان را نمیپسندد و، از سوی دیگر، رفتار و تلقیات فرد روشنفکر را برای خروج از این کلانروایت و ورود به مدرنیتهای بر اساس «بازی متقابل»، کارآمد و بهروز نمیداند. به همین دلیل، و عمداً، این اثر ظرافتهای دیگر آثار رئالیستی ایبسن را ندارد. دوم اینکه، علیرغم عنوان فریبندهٔ این نمایشنامه که ذهن را مهیای یافتن «آدم بده» و «آدم خوبه» های رایج میکند، ایبسن در دام شخصیتپردازیهای کلیشهای نمیافتد، زیرا اصولاً با سیاه و سفید میانهٔ خوبی ندارد. سوم اینکه، به همین دلایلی که در بالا آوردم، این اثر آمیزهٔ تراژدی و کمدی غریبی است. برای درهم شکستن مرزهای «سیاه» و «سفید»، نویسنده خطر میکند و این دو گونه را از آغاز تا پایان اثر به موازات هم میآورد. از این نظر نیز، دشمن مردم تجربهٔ موفق و چشمگیری است.
خواندن کتاب دشمن مردم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات نمایشی جهان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب دشمن مردم
دکتر استوکمان: (نامه را همچون پرچمی تکان میدهد.) بله، گمونم، براتون یه خبر هم از شهر دارم!
بیلینگ: خبر؟
خانم استوکمان: چه خبری؟
دکتر استوکمان: یه کشف بزرگ کاترین!
هاوستاد: جدی؟
خانم استوکمان: تو کشفش کردهٔ؟
دکتر استوکمان: آره، معلومه، خودم. (در اتاق پس و پیش قدم میزند.) حالا بذار به روال معمولشون واکنش نشون بدن، بگن اینها همهش اوهام و خیالات بی سر و تهه. ولی دیگه جرأتشرو ندارن. هاههاه! مطمئنم که ندارن.
پترا: ولی، پدر، بگین، این کشفتون چیه.
دکتر استوکمان: خب، باشه، امون بده یهخرده، همهچیز رو میفهمی. فقط کاش پیتر هم اینجا بود! حالا میفهمین ما آدمها چطور میتونیم دوره بیفتیم، و مثل موش کور دربارهٔ دیگران قضاوت...
هاوستاد: منظورتون از این حرف چیه آقای دکتر؟
دکتر استوکمان: (کنار میز میایستد.) مگه مردم همه نمیگن شهرمون کاملاً سالم و بهداشتیه، هان؟
هاوستاد: خب، البته.
دکتر استوکمان: یه جای خیلی بهداشتی، در واقع... جایی که میشه با اطمینان به همه توصیهش کرد؛ هم به معلولها و هم به مردم سالم...
خانم استوکمان: ولی، توماس، عزیزم...
دکتر استوکمان: ما هم رسوندیمش به عرش و توصیهش هم کردهیم. خودم مدام توی «ندای مردم» و مقالههام ازش...
هاوستاد: درست، خب؟
دکتر استوکمان: این تأسیسات، چشمههای آب گرم، که اسمشرو گذاشتیم «شاهرگ حیاتی» شهر، یا «شریان زندگی» و... چه میدونم دیگه چه کوفتی بهش گفتیم...
بیلینگ: «قلب تپندهٔ شهر»، یهبار یه حسی بهم دست داد و این بهم
حجم
۱۳۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۸۲ صفحه
حجم
۱۳۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۸۲ صفحه
نظرات کاربران
این نمایشنامه حرف دل من رو میزد و با وضعیت امروز جامعهٔ ما به طرز عجیبی مطابقت داشت. ایبسن شمشیر رو علیه «اکثریت بیسواد» و «لیبرال های دروغگو» از رو میبنده. همون هایی که امروزه مملکت ما رو هم به
این کتاب عالیه.
بسیار از اینکه سال جدید رو با این کتاب شروع کردم خوشحالم. حرف برای گفتن و درس زیاد داشت.
عالی
گیج کننده بود