دانلود و خرید کتاب از طرف آبری، با عشق سوزان لافلور ترجمه مرضیه ورشوساز
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب از طرف آبری، با عشق

کتاب از طرف آبری، با عشق

معرفی کتاب از طرف آبری، با عشق

از طرف آبری با عشق داستانی برای نوجوانان نوشته سوزان لافلور است که در انتشارات پرتقال و با ترجمه مرضیه ورشوساز به چاپ رسیده است. 

درباره کتاب از طرف آبری با عشق

 آبری دختری است که به تازگی پدر و خواهرش را در یک تصادف از دست داده است. مادر آبری این مصیبت را تاب نیاورده و بدون هیچ توضیحی خانه را ترک کرده است. حالا آبری مانده و زندگی‌ای که باید با آن کنار بیاید. مامی، مادربزرگ آبری پس از مدتی پیش او می‌آید چون هر چه زنگ می‌زند کسی جواب تلفنش را نمی‌دهد. او متعجب از کاری که مادر آبری کرده، دختر ۱۱ ساله را با خود به خانه میبرد. آبری باید با این اوضاع کنار بیاید و زندگی کند. او برای تسکین خودش راه‌هایی را امتحان می‌کند. مثل نامه نوشتن به دوست خیالی اش جیلی، پدر و مادرش و خواهرش، ساوانا. او قرار است خیلی چیزهای تازه را تجربه کند.

خواندن کتاب از طرف آبری با عشق را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 نوجوانان علاقه‌مند به ادبیات داستانی را به خواندن این کتاب دعوت می‌کنیم.

 بخشی از کتاب از طرف آبری با عشق

 «ما معمولاً مسافرت نمی‌رفتیم؛ منظورم به‌جز این‌جاست که می‌اومدیم به مامی سر بزنیم... هیچ‌وقت نمی‌رفتیم هتلی جایی بمونیم، اما توی آوریل که بابا چند روز مرخصی گرفت، مامان گفت باحال می‌شه اگه بریم یه طرفی؛ برای همین با ماشین سه ساعت رانندگی کردیم تا رسیدیم به یه هتل. واقعاً باحال بود. سه روز موندیم و هر چه‌قدر دلمون خواست صبحونه خوردیم، توی استخر بازی کردیم، رفتیم رستوران و توی اتاقمون تلویزیون دیدیم. بعدش روز یکشنبه برگشتیم سمت خونه. اولش که وارد بزرگ‌راه شدیم فقط یه‌ذره بارون می‌اومد. جاده هم پر از تپه بود با کلی کامیون توش. یه‌کم بعد بارون تبدیل شد به سیل. من نشسته بودم پشت سر مامان که داشت رانندگی می‌کرد. صدای قشنگ بارون که می‌ریخت روی ماشین و جاده، خواب‌آلودم کرده بود. منم چون خسته بودم، سرم رو تکیه دادم به پنجره و خوابم برد. یادمه آخرین باری که نگاه کردم، ساوانا کتاب رنگ‌آمیزیش دستش بود و روی گوشش هدفون گذاشته بود... وقتی اون اتفاق افتاد، من خواب بودم. بعداً توی بیمارستان بهم گفتن یه کامیون از مسیر خارج شده و زده به ما. ماشینمون بین کامیون و نرده‌های وسط جاده له شده بود و چپ کرده بودیم. من فقط یه ثانیه‌ش رو یادمه، چون بعدش سرم کوبیده شد توی پنجره.»

بریجت پرید توی حرفم: «به خاطر همینه که...»

دستم را بردم سمت پیشانی‌ام و کشیدم روی زخمم.

«نه، بعدش یه‌چیزی توی ماشین شکست و خورد به پیشونیم.»

بریجت دوباره داشت گوش می‌داد. یکی از زانوهایش را بغل کرده بود، سرش را تکیه داده بود به آن و همین‌طور که من حرف می‌زدم، صاف بهم نگاه می‌کرد.

«همون یه لحظه که بیدار شدم، صدای جیغ شنیدم. همه‌جام درد می‌کرد، اما هیچی نمی‌دیدم. فقط حس می‌کردم همه‌جا خیسه. هم به خاطر بارون، هم به خاطر زخمم. توی چشمام خون رفته بود و بوی استفراغ خودم می‌خورد به دماغم. کل چیزایی که یادم میاد، همیناست.»

چند ماه را به این گذرانده بودم که فقط به آن یک لحظه فکر نکنم؛ همان دقیقهٔ وحشتناکی که به اندازهٔ یک ساعت کش آمده بود. حالا دیگر گریه نمی‌کردم و شکمم هم پیچ نمی‌خورد. بریجت کاری کرده بود که شجاع بشوم.

«بعد که به‌هوش اومدم، توی بیمارستان بودم. خیلی ترسیده بودم و نمی‌دونستم چرا تنهام. همه‌جام درد می‌کرد و تمام تنم کبود شده بود. بعد بهم گفتن اگه یه‌ذره صبر کنم، می‌تونم مامان رو ببینم. هِی از خودم می‌پرسیدم چرا دربارهٔ بقیه هیچی نمی‌گن؟ بابا؟ 

𝒌𝒆𝒓𝒎 𝒌𝒆𝒕𝒂𝒃📚🕊️
۱۴۰۰/۰۵/۱۴

آبری دختری است که به تازگی پدر و مادرش را در یک تصادف از دست داده است.مادر آبری این مصیبت را تاب نیاورده و بدون هیچ توضیحی خانه را ترک کرده است.حالا آبری مانده و زندگی ای که باید با

- بیشتر
به دنبال آلاسکا
۱۴۰۱/۰۸/۲۹

من این کتاب رو از یه دوست هدیه گرفتم با خودم میگفتم آخه این چه کتابیه دیگه اونم برای هدیه دادن به یه پسر…🚶🏻‍♂️ تا اینکه کتابو شروع کردم به خوندن و بعدش… 💥💥💥💥💥💥 خیلیییی کتاب قشنگیه:)))) بنظرم حتی افراد ۹۹ ساله هم میتونن باهاش ارتباط

- بیشتر
𝘼𝙂𝘿`𝘚𝘶𝘨𝘢
۱۳۹۹/۰۹/۲۵

این کتاب نه تنها برای نوجوون ها بلکه برای بزرگ‌ترها هم خوندنی و جذابه! نویسنده توی این کتاب به مسائل عمیقی مثل از دست دادن نزدیکان، طرد شدن نوجوون‌ها و تلاش و صبر می‌پردازه که می‌تونه برای همه آموزنده و

- بیشتر
آساره
۱۴۰۰/۰۵/۲۶

فکر کنم برای هر نوجوان و هر بزرگسالی واجب باشه بخونن چون درون و نهان یک دختر نوجوان که خانواده‌ اش را توی تصادف از دست داده را میگه قشنگ بود 👌 پیشنهاد میکنم حتما بخونید

zahra
۱۳۹۹/۰۸/۲۴

واقعا جزو بهترین کتاب هایی است که تا به حال خوندم. واقعا خیللییییییی قشنگه. توصیه میکنم حتما بخونیدش. البته من توی طاقچه نخوندم خودم کتابش رو دارم. ولی واقعا خیلی قشنگه

『تی‌تی :)♡』
۱۴۰۰/۰۵/۱۵

واقعا حس خوبی بهم داد🌿 چون موضوعش برام جالب و متفاوت بود، نامه‌های بین کتاب قشنگ و دلنشین بود و پایانی که انتظارش رو نداشتم!💕 نویسنده خیلی خوب احساسات دختری که خانواده‌ش رو از دست داده و تقریبا گیج شده رو

- بیشتر
pouya parsi
۱۳۹۹/۰۸/۲۸

خیلی جذاب و دوست‌داشتنی سبکش رئاله و بی نظیره خیلی دنبال شبیه اش گشتم ولی تکه

Emily
۱۴۰۱/۰۲/۱۷

مطالعه نسخه چاپی این کتاب واقعا فوق العاده و بی نظیر بود شاید کودکانه به نظرتون بیاد اما توی تک تک صفحاتش پر از حس بود و عشق یک جاش نوشته بود به نظر من انسان ها ماهی های خونگی خدا

- بیشتر
;𝗕𝖺𝗁𝗮𝗋𝖾𝗵
۱۴۰۱/۰۲/۳۱

یه کتابِ سرشار از احساس و ماجراهای جدید و پر از جذابیت..کتابی کا باهاش میشه گریه کرد :) واقعا بی نقص بود و از بهترین کتابایی که امسال خوندم.. غیر از نوجوان برای بزرگسال هم کاملا مناسبه.. آبری دختری هس که

- بیشتر
Dr.Kimiya
۱۴۰۰/۰۴/۲۸

من نسخه چاپی کتاب رو خوندمه خیلی زیباست حتما مطالعه کنید

شاید اگه بدنم حواسش به نفس‌کشیدن نبود، خودم تنبلیم می‌اومد نفس بکشم.
;𝗕𝖺𝗁𝗮𝗋𝖾𝗵
پس چرا این‌قدر ناراحت بودم و درد می‌کشیدم؟
𝘙𝘖𝘡𝘈
عکس پارسال تابستان بود که رفته بودیم گردش. ساوانا شش سالش است. من ده‌ساله‌ام و دارم با انگشتم بهش سیخونک می‌زنم؛ محض خنده. او هم لبخند می‌زند و پای بابا را گرفته. بابا دستش را انداخته دور مامان و مامان هم بهش تکیه داده. کسی نمی‌توانست ما را از هم جدا کند، چون اگر می‌خواستی عکس یک نفر را پاره کنی حتماً یک نفر دیگر هم کنده می‌شد.
𝘙𝘖𝘡𝘈
پرسید: «به خاطر تو گذاشت رفت؟» چند دقیقه خوب فکر کردم. گفتم: «به خاطر من نموند.»
;𝗕𝖺𝗁𝗮𝗋𝖾𝗵
کلمه‌ها هیچ‌وقت هیچ کمکی نمی‌کردند.
El
به نظرم خیلی وقته دارم ادای اینو درمیارم که همه‌چی خوبه، ولی هر روز اوضاع داره سخت‌تر می‌شه.
El
شاید خودت همهٔ اینا رو می‌دونی. شایدم الآن بالای سرم وایسادی و داری این نامه رو می‌خونی. این حس خوبی بهم می‌ده. شایدم وقتی نامه رو تا زدم و بردمش بیرون و فرستادمش که بره، بفهمی توش چی نوشته. می‌خوام اینو بدونی که عاشقتم. دلم برات تنگ شده. امیدوارم حالا که دارم بزرگ می‌شم، وقتی منو دیدی بتونی بشناسی. من همیشه آبری تو هستم. تو همیشه بهترین بابایی. کاش نرفته بودی. فعلاً خداحافظ از طرف آبری، با عشق
یک مشکل لاینحل، sky
آرزوها این‌جوری هستند که اگر به کسی بگویی‌شان، برآورده نمی‌شوند.
Leila Faghihi
توی دلم خندیدم، اما به روی خودم نیاوردم.
کاربر ۲۲۲۹۷۴۴
ولی واقعاً هر لحظه ممکن بود هر کسی بمیرد؛ چه آماده باشی، چه نباشی. ممکن بود ماهی خانگی‌ات باشد یا خواهرت یا خودت. هیچ‌چیز برای همیشه همان‌جوری نمی‌ماند. شاید همهٔ آدم‌های دنیا، ماهی‌های خانگی خدا باشند. خدا آن‌قدر زنده بوده که احتمالاً به نظرش زندگی آدم‌ها خیلی کوتاه است. به آدم‌ها نگاه می‌کند که یک مدت شنا می‌کنند و بعد هم دیگر شنا نمی‌کنند.
El
هر لحظه ممکن بود هرکسی بمیرد؛ چه آماده باشی، چه نباشی. ممکن بود ماهی خانگی‌ات باشد یا خواهرت یا خودت. هیچ‌چیز برای همیشه همان‌جوری نمی‌ماند. شاید همهٔ آدم‌های دنیا، ماهی‌های خانگی خدا باشند. خدا آن‌قدر زنده بوده که احتمالاً به نظرش زندگی آدم‌ها خیلی کوتاه است. به آدم‌ها نگاه می‌کند که یک مدت شنا می‌کنند و بعد هم دیگر شنا نمی‌کنند. «یعنی بعدش همه‌مون می‌ریم توی یه دریای بزرگ توی آسمون شنا می‌کنیم،
کاربر ۶۱۳۴۱۶۱
هرچی هم که یه نفر رو دوست داشته باشیم یا فکر کنیم می‌شناسیمش، بازهم نمی‌تونیم خودمون رو بذاریم جای اون
farnazpakbin
کلمه‌ها را می‌شنیدم که هِی فشار می‌آوردند و فشار می‌آوردند.
Cilli
تا چیزی که باید ازش فرار کنی نباشد، نمی‌توانی فرار کنی.
𝐑𝐎𝐒𝐄
از همه‌ش بدتر این بود که دلم می‌خواست یه‌چیزی به بابا بگم و نمی‌تونستم. دیگه هیچ‌وقت...
دختر پاييزي
حس‌وحال هیچ کاری رو ندارم؛ حتی یه کار کوچیک. شاید اگه بدنم حواسش به نفس‌کشیدن نبود، خودم تنبلیم می‌اومد نفس بکشم.
mahnia
دلم برات تنگ شده. می‌دونم تو هم دلت برام تنگ شده و دوستم داری و می‌خوای کنارت باشم. قول می‌دم بیام پیشت، ولی الآن هنوز نمی‌تونم. می‌دونم که می‌خوای دوباره خانواده بشیم. منم همین رو می‌خوام. فقط الآن نمی‌تونم خانواده‌ای رو که این‌جا دارم ول کنم. لطفاً بازم بیا سر بزن. امیدوارم همه‌چی خوب باشه. شغل جدیدت هم همین‌جور. و امیدوارم حسابی آماده بشی برای وقتی که برمی‌گردم ویرجینیا. همه‌چی درست می‌شه. از طرف آبری، با عشق
☆بهار☆
ولی آن‌یکی نیمهٔ دلم سنگین و تاریک بود و مجبورم می‌کرد به چیزهایی فکر کنم که نمی‌خواستم؛ حس گرسنگی یا ترس یا تنهایی بهم می‌داد. نمی‌دانستم چرا دلم همچین چیزهایی توی خودش داشت، آن هم وقتی باید خوشحال می‌بودم.
پیچک‌خانوم~
از طرف آبری، با عشق
Leila Faghihi
گریه‌ام مثل وقت‌هایی نبود که می‌دانی حالا همه‌چیز بهتر شده.
Book

حجم

۱۷۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

حجم

۱۷۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

قیمت:
۸۴,۰۰۰
تومان