کتاب از طرف آبری، با عشق
معرفی کتاب از طرف آبری، با عشق
از طرف آبری با عشق داستانی برای نوجوانان نوشته سوزان لافلور است که در انتشارات پرتقال و با ترجمه مرضیه ورشوساز به چاپ رسیده است.
درباره کتاب از طرف آبری با عشق
آبری دختری است که به تازگی پدر و خواهرش را در یک تصادف از دست داده است. مادر آبری این مصیبت را تاب نیاورده و بدون هیچ توضیحی خانه را ترک کرده است. حالا آبری مانده و زندگیای که باید با آن کنار بیاید. مامی، مادربزرگ آبری پس از مدتی پیش او میآید چون هر چه زنگ میزند کسی جواب تلفنش را نمیدهد. او متعجب از کاری که مادر آبری کرده، دختر ۱۱ ساله را با خود به خانه میبرد. آبری باید با این اوضاع کنار بیاید و زندگی کند. او برای تسکین خودش راههایی را امتحان میکند. مثل نامه نوشتن به دوست خیالی اش جیلی، پدر و مادرش و خواهرش، ساوانا. او قرار است خیلی چیزهای تازه را تجربه کند.
خواندن کتاب از طرف آبری با عشق را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
نوجوانان علاقهمند به ادبیات داستانی را به خواندن این کتاب دعوت میکنیم.
بخشی از کتاب از طرف آبری با عشق
«ما معمولاً مسافرت نمیرفتیم؛ منظورم بهجز اینجاست که میاومدیم به مامی سر بزنیم... هیچوقت نمیرفتیم هتلی جایی بمونیم، اما توی آوریل که بابا چند روز مرخصی گرفت، مامان گفت باحال میشه اگه بریم یه طرفی؛ برای همین با ماشین سه ساعت رانندگی کردیم تا رسیدیم به یه هتل. واقعاً باحال بود. سه روز موندیم و هر چهقدر دلمون خواست صبحونه خوردیم، توی استخر بازی کردیم، رفتیم رستوران و توی اتاقمون تلویزیون دیدیم. بعدش روز یکشنبه برگشتیم سمت خونه. اولش که وارد بزرگراه شدیم فقط یهذره بارون میاومد. جاده هم پر از تپه بود با کلی کامیون توش. یهکم بعد بارون تبدیل شد به سیل. من نشسته بودم پشت سر مامان که داشت رانندگی میکرد. صدای قشنگ بارون که میریخت روی ماشین و جاده، خوابآلودم کرده بود. منم چون خسته بودم، سرم رو تکیه دادم به پنجره و خوابم برد. یادمه آخرین باری که نگاه کردم، ساوانا کتاب رنگآمیزیش دستش بود و روی گوشش هدفون گذاشته بود... وقتی اون اتفاق افتاد، من خواب بودم. بعداً توی بیمارستان بهم گفتن یه کامیون از مسیر خارج شده و زده به ما. ماشینمون بین کامیون و نردههای وسط جاده له شده بود و چپ کرده بودیم. من فقط یه ثانیهش رو یادمه، چون بعدش سرم کوبیده شد توی پنجره.»
بریجت پرید توی حرفم: «به خاطر همینه که...»
دستم را بردم سمت پیشانیام و کشیدم روی زخمم.
«نه، بعدش یهچیزی توی ماشین شکست و خورد به پیشونیم.»
بریجت دوباره داشت گوش میداد. یکی از زانوهایش را بغل کرده بود، سرش را تکیه داده بود به آن و همینطور که من حرف میزدم، صاف بهم نگاه میکرد.
«همون یه لحظه که بیدار شدم، صدای جیغ شنیدم. همهجام درد میکرد، اما هیچی نمیدیدم. فقط حس میکردم همهجا خیسه. هم به خاطر بارون، هم به خاطر زخمم. توی چشمام خون رفته بود و بوی استفراغ خودم میخورد به دماغم. کل چیزایی که یادم میاد، همیناست.»
چند ماه را به این گذرانده بودم که فقط به آن یک لحظه فکر نکنم؛ همان دقیقهٔ وحشتناکی که به اندازهٔ یک ساعت کش آمده بود. حالا دیگر گریه نمیکردم و شکمم هم پیچ نمیخورد. بریجت کاری کرده بود که شجاع بشوم.
«بعد که بههوش اومدم، توی بیمارستان بودم. خیلی ترسیده بودم و نمیدونستم چرا تنهام. همهجام درد میکرد و تمام تنم کبود شده بود. بعد بهم گفتن اگه یهذره صبر کنم، میتونم مامان رو ببینم. هِی از خودم میپرسیدم چرا دربارهٔ بقیه هیچی نمیگن؟ بابا؟
حجم
۱۷۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
حجم
۱۷۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
نظرات کاربران
آبری دختری است که به تازگی پدر و مادرش را در یک تصادف از دست داده است.مادر آبری این مصیبت را تاب نیاورده و بدون هیچ توضیحی خانه را ترک کرده است.حالا آبری مانده و زندگی ای که باید با
من این کتاب رو از یه دوست هدیه گرفتم با خودم میگفتم آخه این چه کتابیه دیگه اونم برای هدیه دادن به یه پسر…🚶🏻♂️ تا اینکه کتابو شروع کردم به خوندن و بعدش… 💥💥💥💥💥💥 خیلیییی کتاب قشنگیه:)))) بنظرم حتی افراد ۹۹ ساله هم میتونن باهاش ارتباط
این کتاب نه تنها برای نوجوون ها بلکه برای بزرگترها هم خوندنی و جذابه! نویسنده توی این کتاب به مسائل عمیقی مثل از دست دادن نزدیکان، طرد شدن نوجوونها و تلاش و صبر میپردازه که میتونه برای همه آموزنده و
فکر کنم برای هر نوجوان و هر بزرگسالی واجب باشه بخونن چون درون و نهان یک دختر نوجوان که خانواده اش را توی تصادف از دست داده را میگه قشنگ بود 👌 پیشنهاد میکنم حتما بخونید
واقعا جزو بهترین کتاب هایی است که تا به حال خوندم. واقعا خیللییییییی قشنگه. توصیه میکنم حتما بخونیدش. البته من توی طاقچه نخوندم خودم کتابش رو دارم. ولی واقعا خیلی قشنگه
واقعا حس خوبی بهم داد🌿 چون موضوعش برام جالب و متفاوت بود، نامههای بین کتاب قشنگ و دلنشین بود و پایانی که انتظارش رو نداشتم!💕 نویسنده خیلی خوب احساسات دختری که خانوادهش رو از دست داده و تقریبا گیج شده رو
خیلی جذاب و دوستداشتنی سبکش رئاله و بی نظیره خیلی دنبال شبیه اش گشتم ولی تکه
مطالعه نسخه چاپی این کتاب واقعا فوق العاده و بی نظیر بود شاید کودکانه به نظرتون بیاد اما توی تک تک صفحاتش پر از حس بود و عشق یک جاش نوشته بود به نظر من انسان ها ماهی های خونگی خدا
یه کتابِ سرشار از احساس و ماجراهای جدید و پر از جذابیت..کتابی کا باهاش میشه گریه کرد :) واقعا بی نقص بود و از بهترین کتابایی که امسال خوندم.. غیر از نوجوان برای بزرگسال هم کاملا مناسبه.. آبری دختری هس که
من نسخه چاپی کتاب رو خوندمه خیلی زیباست حتما مطالعه کنید