کتاب اگر داری این کتاب را میخوانی، کار از کار گذشته!
معرفی کتاب اگر داری این کتاب را میخوانی، کار از کار گذشته!
کتاب اگر داری این کتاب را میخوانی، کار از کار گذشته! نوشته پسودانیموس بوش داستانی معمایی است. زوج شروری میخواهند از طریق کاساندار و مکس - ارنست چیز جادویی را که به دنبالش هستند، به دست بیاورند...!
این داستان را با ترجمه مرجان حمیدی بخوانید و در یک ماجرای پر رمز و راز غرق شوید.
درباره کتاب اگر داری این کتاب را میخوانی، کار از کار گذشته!
«دکتر ل» و «خانم مووه»، زوج شروری هستند که در داستان قبل موفق نشدند به هدف شومشان برسند. آنها دوباره میخواهند از طریق کاساندرا و مکس-ارنست چیزی را که به دنبالش هستند به دست بیاورند، چیزی ارزشمند، جادویی و... ترسناک! و حالا کاساندرا باید معمای منشور صدا را حل کند. به نظر میرسد حالا که تا اینجا داستان را دنبال کردید، دیگر کار از کار گذشته باشد، ولی ما بیشتر از این نمیتوانیم چیزی به شما بگوییم. همه چیز توی داستان این کتاب نوشته شده! اما، موقع خواندن مراقب خودتان باشید...!
کتاب اگر داری این کتاب را میخوانی، کار از کار گذشته! را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کودکان و نوجوانان علاقهمند به داستانهای پر ماجرا از خواندن داستان اگر داری این کتاب را میخوانی، کار از کار گذشته! لذت میبرند.
بخشی از کتاب اگر داری این کتاب را میخوانی، کار از کار گذشته!
کارتهای تاروت با نقشهایی ظریف از پادشاهان فرتوت و دلقکهای خندان... جعبههای جلاخوردهٔ براق چینی که پوششی بود برای تلههای فنری و محفظههای مخفی... فنجانهایی از عاج و چوب با حکاکیهای پیچیده که برای غیب کردن سکه و سنگ و حتی انگشت طراحی شده بودند... حلقههای نقرهای براق که دستهای کاربلد میتوانستند طوری از هم باز و دوباره به هم وصلشان کنند که انگار از هوا ساخته شده بودند...
موزهٔ شعبدهبازی.
دایرهٔ نور روی گوی بلورین درخشانی افتاد، انگار منتظر بود تصویری چرخان روی سطحش ظاهر شود، بعد، بیحرکت روی یک فانوس بزرگ برنزی ماند که شاید زمانی خانهٔ یک غول چراغ جادوی قدرتمند بود.
بالاخره، نور چراغقوه به محفظهای شیشهای راه پیدا کرد که وسط اتاق گذاشته شده بود و چیز دیگری نزدیکش نبود.
زنی با صدایی شبیه یخ گفت: «آها! بالاخره!»
مرد پشت چراغقوه نیشخند زد. «کی گفته بهترین جا برای قایم کردن چیزی درست جلوی چشمه؟ عجب احمقی بوده.» لهجهاش عجیب و ترسناک بود.
زن زیر لب گفت: «کارِت رو بکن!»
مرد، چراغقوهٔ سنگین را که محکم در دست دستکشپوشش گرفته بود مثل تبر پایین برد. شیشه تکهتکه شد و مانند آبشاری فرو ریخت، یک گوی شیریرنگ نمایان شد ـ مرواریدی عظیم؟ ـ در بستری از مخمل سیاه.
زن، بدون توجه به تکههای تیز و براق شیشه، دست ظریف لاغرش را که با دستکشی ظریف و سفید پوشانده شده بود دراز کرد و گوی را بیرون کشید.
گوی به اندازهٔ تخم شترمرغ و نیمهشفاف بود و انگار از داخل میدرخشید. بافت سطحش شبیه شانهٔ عسل از سوراخهای متعدد در اندازههای گوناگون تشکیل شده بود. نوار باریکی از نقره دور گوی پیچیده شده و آن را به دو نیمکرهٔ هماندازه تقسیم کرده بود.
زن موی بلوند استخوانیاش را کنار زد و شیء اسرارآمیز را به گوشش، که ظاهری بینقص داشت، نزدیک کرد. وقتی آن را گرداند، مثل بطریای که با در باز در معرض باد قرار گرفته باشد سوت کشید.
فخرفروشانه گفت: «کموبیش میتونم صداش رو بشنوم. هیولای وحشتناک!»
«مطمئنی زندهست؟ چهارصد، پونصد سال گذشته...»
زن، که هنوز به صدای گوی درون دستش گوش میکرد، جواب داد: «موجودی مثل اون ـ که خلقش اونقدر محاله ـ کشتنش محالتره.»
حجم
۲۷۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه
حجم
۲۷۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه
نظرات کاربران
خوبه اگه می خواین این کتاب رو بخونید اول اسم این کتاب راز است رو بخونید بعد اگر این کتاب داری این کتاب را می خوانی کار از کار گذشته بعد این کتاب برایت ضرر دارد بعدم زیاد به چشم
سلام طاقچه جون ممنونم که به نظرم اهمیت دادی و این کتاب رو تو قسمت بینهایت قرار دادی مرسییییی😙😙🌹🍃
انجمن "هنامرحم" ماموریتی هیجان انگیز_خطرناک_سری برای کاساندارا ودوستِش مکس_ارنست تدارک دیده! کاساندارا ومکس_ارنست باید قبل ازدکتر ل وخانم مووه یه موجود عجیب و وحشتناک را(که ازترکیب موادی بسیارچندش به وجود اومده!) به وسیله گوی اسرارآمیزی که ازاونا دزدیدن(خب درواوقع اون گوی
من درمورد کتاب قبلی این یعنی اسم این کتاب راز است نظر دادم و دقیقا واسه همینم همون نظرو دارم زیبا جذاب فوقالعاده محشر مرموز عشق و عاشقش میشین نخونین از دستش دادین حتما بخونین و لذت ببرین🤤✌🏻♥️
عالی و جذاب نتونستم کنار بذارمش چند ساعته خوندم👌
واقعا عالی بود، با خوندنش لذت بردم خیلی خوب بود و نویسندش هم واقعا منو شگفت زده کردم فکر کنم هیچوقت از خوندن این داستان خسته نشوم! واقعا واقعا خیلیییییییی خوب بود 😍🥺❤حتما بخونید پشیمون نمیشید💗
مثل جلد اول عالییی بود 📚🤩
حتما اول جلد این یک راز است رو بخونین بعد اینو🥴💕،چون تعهدنامه رو امضا کردم درباره کتاب بهتون هیچی نمیگم🤐،پس نپرسین😂. [جز لیست موردعلاقه کتابام🥺🤟🏻]
سلام داستان ازین قراره که کاساندرا و دوستش مکس-ارنست توی یه ماجرا گرفتار میشن که مربوط میشه به دکتر ل و خانم مووه. اونها یه گروه تشکیل دادن که میتونه صدها سال شما رو زنده نگه داره! و آخرین کاری که
کتاب خوبی بود و معماهاش خیلی جالب