کتاب مامور ۶
معرفی کتاب مامور ۶
مامور ۶ کتابی نوشته تام راب اسمیت، تریلرنویس مشهور برنده جایزه خنجر فولادی یان فلمینگ است. این کتاب اخرین قسمت از سهگانه معروف کودک ۴۴ است که در زمره آثار پرفروش نیویورک تایمز بوده است.
قهرمان این سهگانه لئو دمیدوف در این کتابها درگیر ماجراهای هولناک دوران جنگ سرد میشود. این داستان، شما را با زوایای پنهان شوروی کمونیستی آشنا میکند.
راب اسمیت با محور قرار دادن شخصیتی به اسم لئو دمیدوف در این سهگانه به جزئيات تاریخ کمونیستی شوروی از زمان استالین تا دوران جنگ سرد میپردازد.
درباره کتاب مامور ۶
در کتاب مامور ۶، لئو مانند کتاب قبلی دیگر مامور مخفی نیست همسر و دختران لئو به تور صلح در نیویورک دعوت میشوند و او در همان ابتدا به این اتفاق مظنون میشود اما نمی تواند خانوادهاش را در این سفر همراهی کند و همین موضوع دردسرهایی ایجاد میکند.
خواندن کتاب مامور ۶ را به چه کسانی پیشنهاد می کنیم
دوست داران داستانهای تاریخی و اجتماعی به ویزه خوانندگان آثار تام راب اسمیت را به خواندن کتاب مامور ۶ دعوت میکنیم.
درباره تام راب اسمیت
تام راب اسمیت متولد ۱۹۷۹ نویسنده پرمخاطب معاصر ادبیات انگلیسی با تریلوژی معروفش به شهرت رسید. کودک ۴۴، گزارش محرمانه و مامور مخفی که فروش بسیار بالایی داشتند. او توانست نظر منتقدین و خوانندههایش را جلب کند و خود را به عنوان یک نویسنده موفق رمانهانهای تاریخی بشناساند اما با انتشار رمان مزرعه ثابت کرد نه تنها در زمینه نگارش رمان تاریخی تواناییهای زیادی دارد بلکه استاد رمانهای روانشناختی هم هست.
تام راب اسمیت در دانشگاه کمبریج لندن ادبیات انگلیسی خواند و پس از آن در ایتالیا رشته نویسندگی خلاق را ادامه داد. سپس به عنوان نویسنده در بیبیسی مشغول به کار شد و ۴ سال به عنوان خبرنگار این رسانه در ویتنام حضور داشت.
رمان اول او، کودک ۴۴ که بر اساس پرونده قاتل زنجیرهای معروف روسیه، آندره چیکاتیلو، در دهه ۱۹۸۰ و دوران حکومت کمونیستی نوشته شده بود در سال ۲۰۰۸ منتشر شد و توانست جایزه خنجر فولادی یان فلمینگ را برای بهترین تریلر سال توسط انجمن منتقدین ادبی دریافت کند، کاندیدای جایزه کتاب بوکر و جایزه کوستا شود و یک سال بعد هم برنده جایزه ویورتون گود رید برای رمان اول و جایزه گالاکسی بوک شود.
بخشی از کتاب مامور ۶
لئو شب گذشته نخوابیده بود، روی تخت، خیره به سقف، دراز کشیده بود و انتظار میکشید تا اثر نیش این تحقیر محو شود. پس از چند ساعت از جایش بلند شده و در آپارتمان خالی قدم زده بود، مثل حیوانی در قفس، از این اتاق به آن اتاق رفته بود، و به خاطر فضای سخاوتمندانهای که برای او مقرر شده بود، پر از نفرت بود. خوابیدن در کلبهای، مکانی که برای یک سرباز مناسبتر است، بهتر از اینجا بود. آپارتمان او خانهای خانوادگی بود، مایهٔ رشک بسیاری از مردم، فقط خالی بود؛ آشپزخانه بیمصرف، فضای اتاقنشیمن دستنخورده و بدون کارکرد بود و فقط جایی بود برای استراحت پس از کار روزانه.
زود رسیده بود، وارد دفتر کارش شد و پشت میز تحریرش نشست. همیشه زود میآمد، بهجز روزی که برای پرسیدن اسم لنا معطل شده بود. کسی در دفتر نبود، دستکم در طبقهٔ او. احتمالاً کسانی طبقهٔ پایین در اتاقهای بازجویی، که هر دورهاش چند روز بدون وقفه ادامه داشت، بودند. ساعتش را نگاه کرد. از یک ساعت و اندی دیگر بقیه میآمدند.
لئو مشغول کار شد، امیدوار بود حواسش به کار جمع شود تا اتفاقی را که با لنا برایش افتاده بود از ذهن دور کند. با این حال قادر نبود روی مدارکی که جلویش بودند تمرکز کند. با ضربهٔ ناگهانی دستش کاغذها را روی زمین پخش کرد. غیرقابلتحمل بود؛ چگونه غریبهای چنین تأثیری بر او گذاشته بود؟ نباید به آن زن اهمیت میداد. او مرد مهمی بود. زنهای دیگری هم وجود داشتند، تعداد زیادی از آنها، تعداد زیادی که ممکن بود سپاسگزار باشند از اینکه او به آنها اهمیت بدهد. لئو ایستاد، در دفتر کار، مثل آپارتمانش، مشغول قدم زدن شد، باز هم احساس میکرد در قفس است. در را باز کرد، از راهروی خالی رد شد، خود را نزدیک دفتری که گزارش مظنونین در آن نگهداری میشد، یافت. بررسی کرد که گریگوری گزارش را بایگانی کرده باشد. انتظار داشت شاگردش به دلایل احساسی وظیفهاش را فراموش کرده، یا در آن اهمال کرده باشد. پرونده واگذار شده بود، زیر تودهای از پروندههای با اولویت پایین افتاده بود، پروندههایی که بسیاری از آنها هفتهها خوانده نمیشدند و به جزئیترین رخدادها مربوط بودند.
لئو پروندهٔ پشکوفا را بلند کرد. وزن یادداشتهای داخل آن را احساس کرد. با تصمیمی ناگهانی، آن را سمت تودهٔ پروندههای با اولویت بالا برد و پرونده را روی آنها گذاشت؛ جدیترین مظنونین. مطمئن بود که پرونده همین امروز، بهمحض اینکه کارمندان برسند، بازبینی میشود.
وقتی پشت میز کار خودش برگشت، چشمهایش بسته شد، گویی حالا که تشریفات اداری کامل شده، میتواند با خیال راحت بخوابد.
حجم
۴۷۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۵۱۵ صفحه
حجم
۴۷۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۵۱۵ صفحه
نظرات کاربران
دوستان به شدت پیشنهاد میدم حتما حتما این کتاب رو بخونید که البته سه جلد هست و دنباله داره،داستان روایتی از یک مامور مخفی در دوره ی شوروی و حکومت استالین هست که یک قاتل سریالی تعدادی کودک رو به
مامور۶ اخرین کتاب از کتابهای سه گانه راب اسمیت باز هم حول محور شخصیت اول داستان لئو میدودوف میچرخه،در کتاب مامور۶ ضربه های نهایی در باور لئو به شرق وغرب وارد میشه وخواننده به حقایقی دراین مورد پی میبره،بسیار زیبا
در این سه گانه کتاب اول خوب دومی ضعیف سومی یعنی همین کتاب متوسط بود کند است اما تلفیق تاریخ. و داستان و سیاست جالب است البته کتابهای بهتری هم هست
کتاب خوبیه ولی نسبت به به دو کتاب قبلی ضعیف تره و کشش کمتری داره
قسمت سوم از سه گانه تام راب اسمیت، حتما پیشنهاد میکنم.
با سلام میشه لطفا دو جلد اول این کتاب رو معرفی کنید؟