کتاب گزارش محرمانه
معرفی کتاب گزارش محرمانه
کتاب گزارش محرمانه دومین رمان نویسندهی انگلیسی تام راب اسمیت، این کتاب قسمت دوم رمان کودک ۴۴ است که با همان شخصیتها یعنی لئو دمیدوف و همسرش، رایسا نوشته شده است.
درباره کتاب گزارش محرمانه
عنوان کتاب، گزارش محرمانه، از سخنرانی نیکیتا خروشچف، رهبر شوروی پس از استالین، در کنگره بیستم حزب کمونیست در سال ۱۹۵۶ گرفته شده است. خروشچف در این سخنرانی و گزارشی که پیرامون آن به کنگره ارائه کرد، از سیاستهای پرخاشگرانه و تندروی استالین در برخورد با شهروندان شوروی به شدت انتقاد کرد. گزارش محرمانه از نظر خط داستانی ادامه کودک ۴۴، رمان پیشین اسمیت است، که به وقایع سیاسی دوران اتحاد جماهیر شوروی پس از مرگ استالین میپردازد. در این رمان هم، مانند کودک ۴۴، لئو دمیدوف، افسر سابق ادارهٔ امنیت، همراه همسرش رایسا، حضور دارند؛ و اسمیت آنها را به قلمروی زندگی زیرزمینی باندهای تبهکاری، اردوگاههای کار اجباری سیبری و شورش مردم مجارستان علیه کمونیسم میبرد.
خواندن کتاب گزارش محرمانه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات جهان و داستانهای پر هیجان پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب گزارش محرمانه
شیشهٔ رنگی منفجر شد و تمام پنجرهها همزمان خرد شدند. هوا از خردههای رنگی پر شد. دیوار پشتی از تودهای جامد به ابر غبارآلودی تبدیل شد. تکههای پارهسنگ به هوا رفت و با صدای بلندی به زمین خورد، روی علفها خزید و به سمت جمعیت سُر خورد. نردهٔ سست که محافظی نداشت، با طنین صدای تیزی به کناری افتاد و به سمت افرادی که چپ و راست لازار بودند افتاد. کودکان، که سنگهای زوزهکشان و تکههای شیشه به سمتشان میآمد، روی شانهٔ پدرهایشان جلوی صورتشان را میگرفتند. مثل اینکه وجودشان درهم یکی شده بود. گروهی عظیم، جمعیت با هماهنگی دور میشدند، صلیبکشان خم میشدند و پشت یکدیگر پنهان میشدند. از اینکه خردههای بیشتری به سمتشان بیاید وحشتزده شده بودند. هیچکس انتظار اتفاقی را که افتاده بود نداشت؛ حتی بسیاری نمیتوانستند مسیر صحیح را انتخاب کنند. دوربینهای فیلمبرداری هنوز نصب نشده بودند. کارگران در محیط انفجار حضور داشتند. موج انفجار از آنچه رخ داده بود کمتر تخمین زده شده بود و به اشتباه دربارهاش فکر کرده بودند.
لازار ایستاد. گوشش سوت میکشید. خیره به گرد و غبار نگاه کرد و منتظر شد به زمین بنشیند. وقتی ابر غبار کمتر شد، سوراخی در دیوار به اندازهٔ دو برابر ارتفاع و همعرض انسانی آشکار شد. گویی غولی از روی تصادف نوک پایش را به دیوار کلیسا زده و بعد برای پوزش آن را پس کشیده و بقیهٔ ساختمان را همراه خودش یدک کشیده بود. لازار سرش را بلند کرد و به گنبدهای طلایی نگاه کرد. هر کسی دور و برش بود، مثل او، بالا را نگاه میکرد. پرسشی در ذهن همه ایجاد شده بود: آیا برجها سقوط میکنند؟
لازار از گوشهٔ چشمهایش میتوانست عوامل تلویزیون را ببیند که در تلاش بودند دوربینها را کار بگذارند و خاک را از روی لنزهایشان پاک میکردند. آنها را از روی سهپایه برمیداشتند. از ثبت تصاویر نومید بودند. اگر سقوط را از دست میدادند، هیچ عذری پذیرفته نمیشد و زندگیشان روی لبهٔ پرتگاهی قرار میگرفت. با وجود خطر، کسی فرار نکرد. ثابت سر جایشان ایستاده بودند و در جستوجوی ظریفترین حرکات ـ یک ضربه یا حرکت، حتی یک لرزش ـ بودند. گویی حتی آسیبدیدهها هم در انتظار پیشبینی، به سکوت نشسته بودند. دور از هرجومرج جزئی اطراف کلیسا، هیچیک از گنبدها سقوط نکرد. درحالیکه کلیسا سرپا ایستاده بود، برخی از مردم بین جمعیت خونریزی داشتند، برخی زخمی شده بودند و برخی هم میگریستند. وقتی هوای غبارآلود کاملاً محو شد، لازار احساس کرد حال و هوا عوض شد. تردیدها از بین رفت. آیا نیرویی غیرزمینی مداخله کرده و جلوی این گناه را گرفته بود؟ ناظران، بهآرامی، آنجا را ترک میکردند، و بعد تعداد بیشتر، بیشتر و بیشتری به آنها ملحق میشدند و شتاب میکردند. دیگر کسی نمیخواست چیزی ببیند. لازار بهسختی تلاش کرد لبخندش را فرو بنشاند. حالا جمعیت از هم متلاشی شده بود؛ درحالیکه کلیسا نجات یافته بود! او به سمت زن و شوهر رفت و امیدوار بود این لحظه را با آنها سهیم شود.
حجم
۳۹۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۴۴۲ صفحه
حجم
۳۹۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۴۴۲ صفحه
نظرات کاربران
رمان گزارش محرمانه در ادامه رمان کودک ۴۴ هست، هردو بسیار جذاب و خوندنی ،در سراسر رمان با لئو وشخصیتهای داستان همراه میشید، اضطرابها،دردها،ترسها دقیقا به خواننده منتقل میشه وما خودمونو در تمام صحنه ها حاضر میبینیم،اتفاقات نشون دهنده ی
رمان فوق العاده جذاب و پرکشش
این کتاب عالیه هر لحظه اش هیجانه
اسم جلد سوم این سه گانه چیه؟؟؟؟
چقدر زیبا نوشته شده است، داستان پیچیدگی خاصی ندارد اما وقایع خیلی خوب نوشته شده است و شما را با خود همراه می کند. کودک 44 را که بخوانید هنر اسمیت را در نوشتن این زمانها بهتر درک می کنید. این رمان
ترجمه آقای نادر قبله ای اصلا مفهوم نیست نسبت به جلد اول یعنی کتاب کودک ۴۴کاملا ضعیف تر هست توصیف زیاد داره شاید از روش فیلم ساخته بشه بهتر باشه فیلمش هم بالیوودی میشه از بس شخصیت های اصلی شانس میارن من از
جلد دوم از سه گانه تام راب اسمیت، خیلی خوب بود ولی کودک ۴۴ هیجان انگیزتر بود.