کتاب مهمانی باغ سیب
معرفی کتاب مهمانی باغ سیب
داوود امیریان در کتاب مهمانی باغ سیب، مخاطبان را به خواندن داستان زندگی یاران پیامبر (ص) دعوت میکند.
دربارهی کتاب مهمانی باغ سیب
داوود امیریان در کتاب مهمانی باغ سیب، داستان زندگی یاران پیامبر (ص) را نوشته است. داستانی زیبا از حماسههایی است که یاران و صحابهی پیامبر (ص) در عصر روز بعثت آفریدند. روزی که حضرت محمد رسالتش را به عنوان پیامبر به جهانیان اعلام کرد و یارانش در کنار او بودند تا در این روز تاریخی، با شجاعتی که از خودشان نشان میدهند، حماسه بیافرینند. مهمانی باغ سیب داستانی از حضور یاران پیامبر در باغ سیب او و بخشی خواندنی و دلنشین از تاریخ اسلام است.
کتاب مهمانی باغ سیب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به داستانهای مذهبی از خواندن کتاب مهمانی باغ سیب لذت میبرند.
بخشی از کتاب مهمانی باغ سیب
در گرمای شبهجزیرهٔ حجاز، راهنمای کاروان آنها را به حوضچهٔ پر آبی رساند که دهها نخل و درخت دور آن سایه گسترده بود. زمین نزدیک حوضچه از مخملی سبز موج میزد. مسافران تشنه و خوشحال سروصورت به آب زدند. بعضی از زنان با دستانشان به بچّهها آب میخوراندند و صورتشان را میشستند. دیگر آب حوضچه کاملاً گلآلود شده بود، تکوتوکی از مردها هم در حال آب دادن به حیوانها بودند. آرامش و نشاط دلانگیزی در بین کاروانیان حاکم شده بود که...
تیر پیکانداری صفیرکشان به گردن اسب سختجانی خورد و اسب با چشمان وقزده و حیران خُرّه کشید و به پهلو بر زمین افتاد. مردان محافظ، شمشیر کشیدند و با صورت خیسِ آب و برق از سر پریده به اطراف چشم گرداندند. زنها جیغ کشیدند و کودکان بازیگوش هراسان و ترسیده به دامن مادرانشان پناه بردند. و آنوقت بود که برق شمشیرها درخشید و راهزنها نعرهزنان سوار بر اسبان تیزپا و چابک هجوم آوردند.
«عبید» پنجساله در آغوش مادرش، «امّعبید» جیغ کشید.
چه شده مادر؟ اژدها آمده؟
امّعبید سر پسرش را به سینه فشرد. قلبش تندتند میزد. ناله کرد.
نه پسرکم! اژدها نیست، دزد و راهزن بر سرمان آوار شده!
پیرمردی لنگلنگان با صورت خیس عرق و سر کممو در کنار مادر و کودک لرزید و گفت: نگو دخترم! بچّه بیشتر میترسد، امیدش بده. بگو نترسد. خدایان کعبه پشتیبان و نگهدار ما هستند، نترسید.
امّعبید در دل به خدایان سنگی داخل کعبه متوسّل شد. امیدش به پدربزرگ بود که همراه او و کودک یتیمش آمده بود تا نذری را که برای بتهای کعبه کرده، ادا کند.
راهزنها رسیدند. قهقههزنان سوار بر اسب دور کاروان چرخیدند و خاک بلند کردند. محافظان کاروان، دستهٔ شمشیر را در مشت فشرده و چشم از راهزنها برنمیداشتند. راهزنها زیادتر بودند و زورشان هم بیشتر. مردانِ غارت و خشونت بودند، کار بلد و چالاک. «خالد» فرمانده یکچشم راهزنها فریاد کشید.
آن شمشیرهای حلبی چیست که در دست گرفتهاید؟
همراهانش با لودگی، بلند خندیدند. خالد مهار اسبش را کشید. اسب روی پاهای عقبش بلند شد. با تنها چشم شرورش به محافظان ترسیده غرّه رفت و گفت:
هنوز که ایستادهاید، فرار کنید دیگر، زود باشید. هین!
حجم
۱۹۲٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۱۹۲٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
نظرات کاربران
خیلی عالی بود راستی کتاب های اقای داوود امیریان خیلی عالی هستن مخوصا گردان قاطرچی من گردان قاطرچی و کوکستان اقامرسل نسخه ی چاپیش رو دارم خیلی عالی هستن 👌👌👌👌👍👍👍
کتاب کاملا با بقیه ی آثار آقای امیریان متفاوته و درباره ی داستان هایی از پیامبر و اصحاب هست من به شخصه خیلی خیلی این کتاب رو دوست داشتم 😍😍 اگر به دونستن درباره ی پیامبر و یارانشون علاقه دارید پیشنهاد میدم
واقعا عالییییییییییی بود😍❤
من کتاب چاپی اش را خوندم هیچ فرقی با این یکی نداشت و کتاب عالی هست کلا کتابای آقای امیریان عالیه
کتاب خیلی زیبا و آموزنده ای بود ، درباره زندگی رسول اکرم در مکه بود : آزار و اذیت مشرکین ، آشنایی سلمان فارسی با پیامبر ، مسلمان شدن بعضی سران عرب ، تحقیر شدن توسط ابوسفیان و ... قلم آقای
این کتاب می تونه اشنایی شما پیامبر و یاران شون را بیشتر کنه
روایت زندگی پیامبر خاتم و اصحاب وفادارشان . تا قبل از خواندن این کتاب خیلی در مورد اصحاب پیامبر نمی دانستم. ولی حالا اطلاعات بسیار خوبی از اصحاب پیامبر در چنته داریم . عالی است .
خیلی خیلی جذاب بود. من قبلاً نسخه چاپیش رو خونده بودم
بسیار عالی و روان زندگی نامه پیامبر (ص) خیلی جذاب👌👌👌
کتابی روان و گیرا که میتونه مرجع خوبی برای شروع مطالعه داستان گونه درباره پیامبر و اصحاب شون باشه 👌🏻 بشخصه خیلی لذت بردم 😍