کتاب پنجرههای دربهدر
معرفی کتاب پنجرههای دربهدر
کتاب پنجرههای دربهدر نوشته محبوبه زارع، داستانی دربارهی آرمانهای رژیم صهیونیسم و تقابل آن با و ویژگیهای مشترک ادیان الهی است.
دربارهی کتاب پنجرههای دربهدر
پنجرههای دربهدر داستانی دربارهی دختری جوان به نام آرسینه است. او که از اوضاع و احوال محیط اطرافش، بیاطلاع است، به یک اندیشمند صهیونیست کمک میکند تا پروژه جهانیسازی اندیشههای صهیونیسم را پیش ببرد. اما در همین حال و هوا، روزنامهنگاری بهنام بنیامین پیدا میشود که مسیر زندگی آرسینه را تغییر میدهد؛ این تغییر خطرهایی برای او بهوجود میآورد...
کتاب پنجرههای دربهدر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر به رمانهای با موضوعات این چنینی علاقهمندید، کتاب پنجرههای دربهدر را بخوانید.
بخشی از کتاب پنجرههای دربهدر
مگر ممکن بود شب گذشته بتواند بدون یاری قرص آرامبخش سر به بالین بگذارد؟! دیشب، نقطهٔ عطف سردرگمی او بود. از فکر و خیال مأموریتی که به ادوارد داده بود، از فکر آن خال سیاه روی گونه، از اضطراب حجم کارهای باقیمانده برای تکمیل تئوریای که قرار بود در اجلاس بینالمللی ارائه دهد... اما همهٔ اینها را که کنار هم میگذاشت، باز هم دلیل گمشدهٔ دیگری را برای اینهمه پریشانی در خود حس میکرد. دلیلی که با همهٔ ابهامش هر روز برای او پر رنگتر میشد.
چند قدم به دفتر کار پروفسور باقی مانده بود. ایستاد. لباسش را مرتب کرد. نفس عمیقی کشید. پلکهایش را روی هم گذاشت و زیر لب گفت: اول عذرخواهی! بعد محور جدید بحث را مطرح میکنم...
در باز بود. اما سرش را به زیر انداخت و با نوک انگشت آرام به در زد.
بر خلاف انتظار، هیچکس، هیچ عکسالعملی به صدای در نشان نداد. تنها ادامهٔ صدای پروفسور بود که مثل کلافی باز، که از دست آدم بیفتد، روی سکوت میغلتید و دامنهٔ حرفهایش را گسترش میداد: پس به این ترتیب نتیجه میگیریم که بازی فرهنگی در صحنهٔ جهانی، بازی همه یا هیچ نیست. بلکه نوعی همزیستی، اختلاط و تعالی فرهنگی هم امکان دارد.
آرسینه سرش را بالا آورد تا مخاطب پروفسور را که باید در حال ضبط برنامه باشد، ببیند. اما شگفتزده در جای خود میخکوب شد. هیچکس. هیچکس جز پروفسور در دفتر نبود. پروفسور تنها به صندلی خالی روبهرو زل زده و با مخاطب غایب خود حرف میزد. آرسینه آنقدر ایستاد تا پروفسور جملهٔ آخر را هم بر زبان آورد: بله. خانم کوهن! وقت مصاحبهٔ امروز شما هم به پایان رسید.
پروفسور کاغذها را از روی میز جمع کرد و به کمک دستهٔ صندلی روی پای خود ایستاد. آرسینه با شرمندگی سرش را به زیر انداخت. آهسته گفت: سلام. ببخشید! من... شب سختی را گذراندم.
حجم
۱۷۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
حجم
۱۷۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
نظرات کاربران
منجی می آید ♥️
سلام:) کتاب بسیار زیبا و پر محتوایی است .. داستانی جذاب با چالش ها و اتفاقاتی ... به نظرم ارزش مطالعه و وقت گذاشتن و تفکر برای اون رو داره این کتاب با تشکر از نویسنده خوبشون : خانم محبوبه زارع ...
داستانی جذاب که از مسئله ای مهم سخن میگه ، مسئله ای که دانستن اون ضروریه از صهیونیست گفته میشه از عقاید تا رفتار ، در طول خواندن کتاب بار ها شوکه شدم و میل به کنار گذاشتن کتاب نداشتم
کتاب خوبی بود در قالب داستان بعضی از حقایق رو می گفت
کتاب جذابی هست داستان این کتاب به دسیسه دشمنان اسلام در پشت پرده اشاره دارد
خیلی خیلی این کتابو دوست داشتم، وهنگام مطالعه اش به شدت حس لطیف و خوبی داشتم. "مرد پشت روزنامه" کتاب دیگر این نویسنده محترم، با همین موضوعه، که البته من کتاب چاپی اون رو خواندم.
در نویسنده با داستان پردازی بسیار جذاب توانسته است از یک روایت نادر صحبت کند نکته مهم کتاب این است نویسنده توانسته یسری از ارزش های آموزه های اسلامی بصورت غیر مستقیم و جذاب در غالب داستان بیان کند توصیه
کتاب قشنگیه من خیلی سخت کتابی رو میپسندم ولی این کتاب جزء کتابهای جذاب میتونه قرار داشته باشه ژانرهای متفاوتی داشت که کتاب رو جذاب کرده بود
نیمه دوم کتاب خوب بود ، اما کوتاه تر هم میشد داستان نوشت و البته پایان باز چندان جالب نیست !!!
دین میتواند امید را در دل ها زنده نگه دارد. دین امید آفرین است 🌟🌟🌟🌟🌟❤️💖💚 خییییییلی لذت بردم از لحظات بودن با این کتاب