بریدههایی از کتاب پنجرههای دربهدر
۴٫۵
(۲۸)
کمرهای خود را بسته، چراغهای خود را افروخته بدارید. مانند کسانی باشید که انتظار آقای خود را میکشند... پس شما نیز آماده باشید، زیرا در ساعتی که گمان نمیبرید، پسر انسان میآید. این را هم در انجیل لوقا خواندهام. اما دارم به این فکر میکنم، همهٔ ادیان در موضوع منجی، با هم مشترکند. پس در واقع دین، وقتی به آیندهٔ جهان میرسد، دیگر عامل جدایی و تفرقه نیست. برعکس، ادیان در موضوع ظهور منجی با هم یکی میشوند
بنده خدا
عشق این است که تنها به سعادت معشوق بیندیشی، نه به خواستهٔ خودت. عشق یعنی ایثار.
کاربر ۲۰۵۸۳۵۷
باورت میشود اگر بگویم او صمیمیترین دوستم را از من دور میکرد، تنها به این دلیل که من یهودی بودم و او مسیحی؟! و هر غیریهود بردهٔ یهود است. و هر غیر یهود باید در خدمت یهود باشد.. خدا غیر یهود را برای خدمتگزاری به یهود خلق کرده... پروفسور با این منطق بارها اشکهای من و هانا را درآورده بود. من و هانا پانزدهسال از هم محروم بودیم، تنها به جرم اینکه هانا کلیسا را دوست داشت و پروفسور، دیوار ندبه را!
کاربر ۲۰۵۸۳۵۷
مدیران دنیا، نجات جهان را نمیخواهند.
آرسینه حیرتزده پرسید: چه میگویی، میکائیل!؟ چطور ممکن است آن را نخواهند؟ پروفسور تمام زندگیاش را صرف مدیریت جهانی کرده، آنوقت تو میگویی نجات دنیا را نمیخواهد!؟
میکائیل به دورترین ستاره خیره شد و گفت: نجات با عدالت گره خورده است. عدالت، بساط آنها را برهم میزند. آنها برابری با دیگر انسانها را تحمل نمیکنند. برای همین میخواهند روی صندلیهای مدیریت بنشینند و ادعای منجیگری کنند.
کاربر ۱۶۶۱۰۳۴
وقتی تلفن را قطع کرد، صدایی در لایهای پنهان در قلبش گفت: چقدر خوب است که دین میتواند امید را در دل انسانها زنده نگه دارد.
با خود فکر کرد که چرا تا به حال به این کارکرد مهم توجه نکرده است.
کاربر ۲۰۵۸۳۵۷
بازی فرهنگی در صحنهٔ جهانی، بازی همه یا هیچ نیست. بلکه نوعی همزیستی، اختلاط و تعالی فرهنگی هم امکان دارد.
شهید زهره بنیانیان
پروفسور داشت میگفت: من وارث خونی ندارم. اما تو تنها کسی هستی که میتوانی پرچم دانش مرا برافراشته نگه داری. تو تنها کسی هستی که از پسرانم هم به من نزدیکتری. با وجود این، میخواهم میراث مرا از طریق خون که پربهاترین اصل یهود است، نگهبانی کنی.
کاربر ۲۰۵۸۳۵۷
خود را خوشبختتر از ژان احساس میکرد: من برای بار اول و ژان برای دفعهٔ دوم! بیچاره ژان! بیچاره من! چه سلطهٔ قهارانهای دارد این پیرمرد دانشمند! من و ژان هر دو داریم به ارادهٔ خودمان تسلیم او میشویم...
کاربر ۲۰۵۸۳۵۷
آرسینه سرش را چند بار به پایین حرکت داد و تأکید کرد که همینطور است: حتی یکبار این موضوع را بر زبان آوردم. گفتم که اگر مسئله به مسیحیت هانا برمیگردد، از او میخواهم یهودی شود.. آن موقع من دختری دهساله بودم و چیزی از تفاوت ادیان نمیدانستم. پروفسور دیوانهوار به پیشنهاد من خندید و گفت: هیچ غیریهودی نمیتواند به آیین یهود درآید. آنها از زمان خلقت برای خدمت به یهود آفریده شدهاند و هیچ بردهای نمیتواند در ردیف ارباب خود قرار بگیرد.
تلخترین خاطرات زندگی من به همان روزها برمیگردد. من پدر و مادرم را از دست داده بودم و پروفسور تلاش میکرد تا مرا در آن تنهایی زجرآور حتی از همصحبتی با دوست صمیمیام محروم کند.
کاربر ۲۰۵۸۳۵۷
بدون توجه به دین، بدون احترام به قوانین خداوند، تلاش بشر برای یکیکردن کثرتها نتیجهای نخواهد داشت.
کاربر ۱۶۶۱۰۳۴
فعلاً آنچه برای ما از درجهٔ اول اهمیت برخوردار است، این است که بتوانیم جهان فعلی را مهار کنیم. بتوانیم دینباوری آدمهای آخرالزمانی را از بین ببریم.
کاربر ۱۶۶۱۰۳۴
آرسینه! هرچیزی را بخواهی مهار کنی، اول باید زوائدش را از بین ببری. همانطور که بارها به تو گفتهام، حداقل یکسوم جمعیت دنیا اضافه هستند. تعدیل جمعیت، باید برنامهٔ اول مدیریت جهان باشد. یکسوم کنار بروند تا دوسوم خوشبخت باشند. آیا این معادله، منصفانه نیست؟
شهید زهره بنیانیان
ادیان، امید میدهند. شاید همین امیدبخشی باعث شود که خیلی از مؤمنان مدیریت نخبگان را قبول نکنند. آموزههای دین، از ظهور یک نجاتبخش حرف میزند و از انسانها میخواهد منتظر بمانند. بودائیان در انتظار بودای پنجم تاریخ را پشت سر میگذارند. پیروان زرتشت، چشم به راه شوسیانس هستند که نژاد دیوان و اهریمنان را ریشهکن خواهد ساخت.
شهید زهره بنیانیان
دیر رسیده بود. صدای پروفسور از انتهای سالن به گوش میرسید: ... مکلوهان وقتی میگفت «رسانه، خود پیام است» دنیای امروز را میدید. برای ما نه غول خجالتی تلویزیون کفایت میکند و نه طبل قبیلهای رادیو! چرا که اینها جزئیترین ابزار ما در دهکدهٔ جهانی به شمار میروند. ما به ایدههای ارتباطی نیازمندیم... دنیای امروز تنها و تنها بر مدار رسانه میچرخد. رسانه یعنی همهچیز!...
کاربر ۲۰۵۸۳۵۷
پروفسور عصا در دست، خود را به در رسانده بود. روی در رویِ آرسینه ایستاد. با تأسف سر تکان داد: آنچه در دهکدهٔ جهانی سرمایهٔ اول محسوب میشود، وقت است. چگونه میخواهی در اجلاس بینالمللی، تئوری خود را به دنیا عرضه کنی، وقتی هنوز ارزش زمان را نمیدانی!؟ من طبق تعهدم رأس ساعت هفت جلسه را شروع کردم. تو نبودی تا سؤالهایی را که در ذهن داری و من از آن به خوبی آگاهم، بپرسی و جوابهایم را ضبط کنی. پس یک رسانه و یک شبکه، یعنی دهها هزار مخاطب را به خاطر شب سختی که داشتهای، از محتوای نظریهام محروم کردهای؟ آیا میتوانی اینهمه خسارت را جبران کنی؟! هر وقت توانستی این کار را بکنی به اتاقم بیا تا با هم حرف بزنیم.
کاربر ۲۰۵۸۳۵۷
آرسینه درست حدس زده بود. پروفسور همواره حجاب را موضوعی سیاسی میشمرد و آن را یک نماد مبارزه با ایدئولوژیهای برتر معرفی میکر
کاربر ۲۰۵۸۳۵۷
بحث حجاب یکی از آن خط قرمزها بود که درست به اندازهٔ هولوکاست در نظر پروفسور، ناموس بحثهایش بهشمار میآمد.
کاربر ۲۰۵۸۳۵۷
پروفسور کنار پنجره ایستاد. پرده حریر آن را کنار زد و به ماه خیره شد: امشب قرص ماه کامل شده. باورت میشود سالهاست که به ماه نگاه نکردهام؟! سالهاست که اصلاً سرم را به طرف آسمان بلند نکردهام. اما این اواخر در حالی که اسم من در تمام اروپا پیچیده و حتی برای اجلاس دبلیو.اف.اُ. دعوتنامهٔ رسمی از سوی سناتورهای امریکا دریافت کردهام، زندگیام را بیحاصل میبینم. مدام به خودم میگویم ایکاش بیشتر به ماه نگاه میکردم. ایکاش از این باغ بزرگ خانه بهرهای میبردم. تو نمیدانی زندگی بیحاصل چه حسرت بزرگی است!
کاربر ۲۰۵۸۳۵۷
پروفسور دست او را فشرد: دخترم! ناکامی مرا شاهد بودی؟! دیدی که همهٔ رؤیاهایی که برای تو داشتم، بر باد رفت؟!
دلش میخواست بر سر پیرمرد فریاد بزند: رؤیاهایی که برای من داشتی یا برای خودت؟!
نفسش را در سینه حبس کرد. صبورانه ظرف شیر را به طرف او گرفت: این را بنوشید، استاد! دکتر میگفت ترکیب شیر و عسل، از هر دارویی برای شما مقویتر و مؤثرتر است.
کاربر ۲۰۵۸۳۵۷
میکائیل متفکرانه سر تکان داد: تنها قدرتی که میتواند جهان را نجات دهد و عدالت را در آن برقرار کند، از بطن دین ظهور میکند. جهان بهسمت تحول بزرگی در حرکت است. روزبهروز سرعت این تحول بیشتر میشود. اما مدیران دنیا، نجات جهان را نمیخواهند.
کاربر ۲۰۵۸۳۵۷
فلسطین سرزمین مادری یهود است که مسلمانان آن را تصاحب کردهاند. ما باید تا روزی که به ارض موعود برنگشتهایم، با دنیا بجنگیم و حقوق از دسترفتهٔ پدرانمان را احیا کنیم.
میکائیل صورتش را به طرف او برگرداند. به چشمهای او زل زد و گفت: به من جواب نده. اما با خودت فکر کن که این حرف، حرف خودت است که با مدرک و مطالعه به آن رسیدهای، یا نظری است که پروفسور راه میانبر تو شده است!
آرسینه از نگاه او گریخت. به خطوط روزنامه چشم دوخت و گفت: پروفسور میگوید باید همهٔ نژادها و اقوام با هم به وحدت برسند و همهٔ ادیان با هم یکی شوند.
میکائیل پوزخندی زد: همهٔ ادیان با هم یکی شوند و آنیکی هم فقط دین یهود باشد!...
کاربر ۲۰۵۸۳۵۷
آرسینه گفت: اما من تازه این کتاب را شروع کردهام. اولینباری است که دربارهٔ اسلام کتابی میخوانم. البته فیلمهای بسیاری دربارهٔ آن دیدهام.
میکائیل کتاب را باز کرد و گفت: حتماً فیلمهایی که دیدهای، از تولیدات هالیوود بوده، درست است آرسینه؟! هیچ میدانی بخشی از بودجهٔ هالیوود به تولید فیلم علیه ادیان اختصاص دارد؟ این هم یک سیاست است. آمیزش سیاست با هنر!
کاربر ۲۰۵۸۳۵۷
یکی از اعضا، آماری از رشد دینگرایی و باور به موعود در کشورهای آفریقایی ارائه داده بود. نموداری که بر روی صفحهٔ رایانه بود، ثابت میکرد، دین روندی رو به توسعه دارد. پروفسور این نمودار را خطر بزرگی دانست که دهکدهٔ جهانی را نشانه گرفته است: گسترش دین یعنی اخلال در روند تشکیل دهکدهٔ مطلوب ما.
کاربر ۲۰۵۸۳۵۷
ما به این نتیجه رسیدهایم که دیگر زمان مبارزهٔ علنی با دین گذشته است. وقت آن است که دین را به دست عدهای از دیننماها از بین ببریم. باید مؤمنانی تولید کنیم که خودشان علیه دین به نبرد برخیزند. آنگاه چهرهٔ شیطانی این دسته از دینگرایان را در میان مردم دنیا فریاد بزنیم.
کاربر ۲۰۵۸۳۵۷
چطور بخوابم وقتی آنها باور ادیان را دربارهٔ ظهور موعود بررسی کردهاند و حالا میخواهند موعودسازی کنند! همانطور که ذهن پروفسور را خوانده بودم، او هم به این نتیجه رسیده که دین باید با خود دین سرکوب شود. پروژهٔ منجیسازی! اما من این پیرمرد را رسوا خواهم کرد!
کاربر ۲۰۵۸۳۵۷
آرسینه! این رود را میبینی؟ این همان رودی است که مادر موسی، فرزندش را در آن رها کرد تا آسیه همسر فرعون را مادر کند. فرعون کسی را که امپراتوریاش را درهم شکست، در خانهٔ خود بزرگ کرد... همهٔ ما فرعون خود هستیم. اما ای کاش نیلی پیدا میشد تا موسای درونمان را به ما برساند... آه! آرسینه! نمیدانی جستوجو تا چه اندازه سخت است؟
من ینتظر
ادوارد لبخند زد: چه خوب! چه خوب که انتظار را کار معنی کردید! انتظار، حقیقتاً کار و عمل است! معنایش نشستن نیست، خانم! حالا که آن را خوب درک میکنید، باید بدانید کسی که منتظر منجی است، باید عشق را میان همهٔ ذرات عالم پخش کند. باید از خودش شروع کند. همهچیز را زیبا ببیند. هر جا نامی از منجی به میان میآید، عشق را آشکار کند. منتظر باید هر لحظه آماده باشد.
من ینتظر
فعلاً آنچه برای ما از درجهٔ اول اهمیت برخوردار است، این است که بتوانیم جهان فعلی را مهار کنیم. بتوانیم دینباوری آدمهای آخرالزمانی را از بین ببریم.
اف جی
پروفسور ادامه داد: مرحلهٔ دوم حذف دین است. اسلام، بزرگترین مانع ما بر سر تشکیل دهکدهٔ جهانی است. راستی. تو باید خطبهخط کتابی را که سلمان رشدی نوشته، مطالعه کنی. برای شناخت لایههای پیدا و پنهان اسلام، میانبرترین راه برای تو مطالعهٔ این کتاب است.
اف جی
عشق این است که تنها به سعادت معشوق بیندیشی، نه به خواستهٔ خودت. عشق یعنی ایثار. و ایثار یعنی گمشدهٔ دنیای امروز.
کاربر ۷۲۱۵۰۲۲
حجم
۱۷۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
حجم
۱۷۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
قیمت:
۴۶,۸۰۰
تومان