دانلود و خرید کتاب برای N میناتو کانائه ترجمه مصطفی رضوی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب برای N

کتاب برای N

امتیاز:
۳.۱از ۵۰ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب برای N

برای N چهارمین اثر بلند میناتو کانائه،نویسنده‌ی محبوب ژاپنی است. این کتاب را مصطفوی رضوی ترجمه کرده است. کتاب برای N برنده ی جوایز بی نظیر هونتایشو، شرلی جکسون و جایزه ی ادبی الکسا شده است. این کتاب با موضوعی معمایی خواننده را با خودش همراه می‌کند.

درباره کتاب برای N

این کتاب داستان چهار زن جوان است که در یک برج مجلل در زمان قتل یک زوج جوان حضور داشتند، آن‌ها با روایت‌شان پلیس را قانع می‌کنند اما حقیقت این است که همه‌شان دروغ می‌گویند. این داستان روایت دروغ و حقیقتی است که خواننده باید دنبال کند و حل کند. کلید این معماها گذشته است. این کتاب برای خواننده بسیار جذاب است و به او امکان حدس و پیش‌بینی می‌دهد. 

خواندن کتاب برای N را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به داستان‌های معمایی پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب برای N

شاید چون در ابتدا گفتم آندو دوست من است، این‌طور فکر می‌کنید، ولی او رقیب من هم هست و برای همین حتی اگر لازم باشد با آقای نوگوچی در بازی شوگی دست‌به‌یکی کنم، باز هم دوست ندارم به او ببازم. آندو از وقتی که شروع به کار کرد، دیگر فرصت بازی مستقیم با مرا نداشت و به همین خاطر برایم لذت‌بخش بود که به آقای نوگوچی مشورت بدهم، هرچند آندو خبر نداشت که من با آقای نوگوچی دست‌به‌یکی کرده‌ام.

چند روز بعد، آقای نوگوچی با من تماس گرفت و گفت که زمان سرویس رستوران در منزل، از ساعت هفت است و بنا بر این شد که من ساعت پنج‌ونیم، و آندو کمی قبل از ساعت هفت به خانهٔ او برویم.

فکرش را هم نمی‌کردم که در آنجا چنان اتفاقی رخ بدهد...

شاید تقصیر من است که سرخود این فکر به سرم زد.

روز شنبه بیست‌ودوم ژانویه. من پنج دقیقه قبل از ساعت مقرر، ساعت پنج و بیست‌وپنج دقیقه به سوئیت آن‌ها رسیدم. از مسئول پذیرش خواستم که آمدن مرا اطلاع بدهد، سپس سوار آسانسور شدم و جلوی در آن‌ها که رسیدم، زنگ آیفونی را که کنار در بود، فشردم. خانم نائوکو بود که در را باز کرد. آقای نوگوچی هم در کنارش ایستاده بود. مانند قبل به بیرون در، زنجیر وصل بود، ولی حالت چهرهٔ خانم نائوکو قبراق بود و خیالم راحت شد.

«اینکه در خانه بتوانم از شام ’شاروتیه. هیروتا‘ لذت ببرم، خارق‌العاده است. ممنون نوزومی جان، ممنون عزیزم۱۳.»

درحالی‌که این را می‌گفت، بازوی آقای نوگوچی را گرفت و وقتی چهرهٔ خندان او را دیدم، حتی با خودم فکر کردم شاید بهتر باشد من از راهی که آمده‌ام برگردم و مزاحم آن‌ها نشوم، ولی خُب، حیف بود که آن شام را از دست بدهم. تعارف را کنار گذاشتم و وارد خانه شدم.

سیّد جواد
۱۳۹۹/۰۳/۲۴

کتاب ۲۹۳ از کتابخانه همگانی، کتاب خوبی بود با پایانی غافلگیر کننده ولی به جزییات بیش از حد پرداخته شده و نیازی به مطرح کردن این همه اتفاقات در زمان گذشته ی راویان نبود. پی نوشت: در قسمت معرفی کتاب طاقچه دو مورد

- بیشتر
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
۱۳۹۹/۰۳/۲۷

داستانی فوق العاده با پایانی غافل گیر کننده از یک نویسنده زن ژاپنی بیشتر داستان در زمان گذشته روایت میشه چهار راوی یک دختر و سه پسر شاهد ماجرا اولین کتابی بود که از این نویسنده می خونم و جالب

- بیشتر
manifrp
۱۳۹۹/۱۰/۱۸

خسته کننده و کسالت بار و فضای به غایت دلگیری داره کتاب اصلا هم معمایی نیست... بعد از فصل اول فقط میبینی همه شخصیت ها به شکل مشابهی بیمارند بیخودی کتاب پیچیده شده انقدر که تا آخر داستان نمیفهمی دلیل بعضی

- بیشتر
نیومون
۱۳۹۹/۱۰/۰۱

قشنگ فکر میکنم سر کارم گذاشتن😑😑😑 اخرش برای کدوم N؟...

مریم
۱۳۹۹/۰۴/۱۳

به عنوان اولین کتابی که از یه نویسنده ژاپنی تا آخر خوندم اصلا خوشم نیومد. من که پشنهادش نمیکنم. از اون کتابهایی بود که بعد ازتموم شدنش گفتم خب که چی!. چون ژانر معمایی بود انتخاب کردم از همون اول

- بیشتر
Hedieh :)
۱۴۰۰/۰۸/۲۳

حالا که قراره ایراد بگیرم😅 اول نکات مثبتش رو بگم...نکته مثبتش این بود که متن روانی داشت و ترجمه هم خوب بود ولی😒 از خودِ داستان راضی نبودم از اونجایی که در مورد فیلم و سریال از ژانر جنایی لذت میبرم، خواستم کتابی

- بیشتر
پروانه
۱۳۹۹/۰۷/۲۸

کتاب جالبی بود. فقط وقتی وارد فصل جدید میشه نمیدونی که کی داره اینو روایت میکنه.یا وسط روایتها چه موقع گریز به گذشته هست یا از الان صحبت میکنه.

ghazal molayi
۱۳۹۹/۰۳/۲۰

اولش خوب شروع شد اما الان به. از خواندن ۱۳۰ صفحه خسته و کسل شدم من خوشم نیومد

Sahar.Gh
۱۴۰۲/۰۳/۱۱

بر خلاف بعضی دوستان من از فضای داستان خوشم اومد. شخصیت ها برام به یاد ماندنی شدن. روابط علت و معلولی که تو این کتاب اومد رو میتونم بگم بین کتابای جنایی کم نظیره. شنیده بودم ادبیات ژاپن عمیقه و الان

- بیشتر
hedyeh
۱۴۰۰/۰۷/۰۹

ترجمه خیلی خوب بود،به خصوص توضیحاتی که مترجم داده بودن خیلی توی فهم کتاب کمک کننده بود. داستان هم بسیار جذاب بود.تنها مشکلی داشتم این بود که از فصل دوم گوینده مشخص نبود و گاهی یک قسمت رو دوباره میخواندم تا

- بیشتر
آدم‌هایی که ادبیات را درک می‌کنند، کمیاب می‌شوند.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
آنچه برای یک آدم موفق نیاز است، پنج درصد استعداد و نودوپنج درصد تلاش است
نسیم رحیمی
دوتا چیز دوست دارند بالا بروند، یکی احمق، یکی دود.‌
نسیم رحیمی
فکر می‌کنی آدمی که گرمای تابستان و سرمای زمستان را تجربه نکرده است، می‌تواند چهار فصل را توصیف کند؟
sepid sh
«اگر خشونت با کلمهٔ دوست داشتن توجیه می‌شود،‌ نمی‌خواهم که مرا دوست داشته باشی.»
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
آن شب خیلی جدی با خودم فکر کردم غذایی که بتواند خاطرات گذشته را برای آدم زنده کند، چقدر خوب است
sogand
فرض کن همین حالا جلوی چشمت پلی قرار دارد که دارد خراب می‌شود. اگر از این پل عبور کنی، شاید چیزی در آن سمت باشد، ولی معلوم نیست که آن چیز ارزش به جان خریدن خطر را داشته باشد. اگر چنین شرایطی پیش بیاید، تو از پل عبور می‌کنی؟»
sogand
آن‌ها چون دنیای ادبیات را نمی‌شناختند، داشتند در دنیای واقعی به دنبال چیزی می‌گشتند
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
جلوی چشمان آدم کوهی از کتاب هم که بود، قلب آدم را پر و آسوده نمی‌کرد.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
به‌نظر من روابط آدم‌ها با یکدیگر جمع و تفریق است. کسی که حرکت آدم را کُند کند و او را عقب نگه دارد، و کسی که او را به یک جای روشن می‌برد، کسی که او را به یک جای بلند می‌رساند
sepid sh
آنچه برای یک آدم موفق نیاز است، پنج درصد استعداد و نودوپنج درصد تلاش است؛ آدمی که استعداد خود را صیقل می‌دهد و در هر زمینه‌ای مستقیم به سمت چالش‌ها می‌رود
sama
می‌گویند که دوران دانشجویی «تعطیلات تابستانی عمر آدم» است
میس سین
دوست داشتن واقعی به شکلی است که حتی اگر آن را به ادبیات ارتقا ندهیم نیز هر کسی آن را ببیند می‌فهمد که آن دوست داشتن است.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
بالاترین درجهٔ دوست داشتن، «تقسیم بار گناه» است.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
«بگذار تصویر زیبای او را در حافظه‌ام حک کنم، بگذار لطافت پوست او را برای همیشه به خاطر بسپارم.»
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
آدم هر چقدر هم که به یک جای بلند و دور برود، دنیای واقعی‌ای که در آن قرار دارد، تغییری نمی‌کند.
نسیم رحیمی
به‌نظر من روابط آدم‌ها با یکدیگر جمع و تفریق است. کسی که حرکت آدم را کُند کند و او را عقب نگه دارد، و کسی که او را به یک جای روشن می‌برد، کسی که او را به یک جای بلند می‌رساند.»
sama123
روابط آدم‌ها با یکدیگر جمع و تفریق است. کسی که حرکت آدم را کُند کند و او را عقب نگه دارد، و کسی که او را به یک جای روشن می‌برد، کسی که او را به یک جای بلند می‌رساند
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
زندگی نمایش‌گونه‌ای که رنگ سرنوشت بر آن خورده بود، فقط در ادبیات می‌توانست وجود داشته باشد. اگر زندگی در دنیای واقعی فقط محدود به حضور در یک اتاق در ساختمانی قدیمی از دوران گذشته بود، آن هم بدون ارتباط با کسی و فقط کاغذ سفید را مخاطب قرار دادن، همین کافی بود. زندگی من، همراه شعله‌ها سوخته بود. اگر می‌توانستم آن را به ادبیات ارتقا دهم، دیگر حسرتی نداشتم...
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
«اگر می‌خواهی دوست داشتن را در زندگی گذشته‌ات بیابی، کافی است که حقیقت را به ادبیات ارتقا دهی. برای این کار به یک سناریو نیاز است. حتی اگر خود آدم بنویسد و تأکید کند که این روایت عشق است، اگر خود خواننده نتواند در آن عشق را حس کند، آن‌وقت نه در داستان، و نه در واقعیت، دوست داشتن و عشقی وجود نخواهد داشت.»
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ

حجم

۲۲۱٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۷۲ صفحه

حجم

۲۲۱٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۷۲ صفحه

قیمت:
۴۹,۵۰۰
تومان