کتاب امام امین
معرفی کتاب امام امین
امام امین نوشته نرگس آبیار، نویسنده و کارگردان ایرانی، جلد دوازدهم از مجموعه قصه نیکان سوره مهر است.
درباره کتاب امام امین
این کتاب روایتی داستانی از زندگی امام موسی کاظم (ع) است. در این کتاب از زمان تولد و کودکی امام با ایشان همراه میشویم، به امامت او پس از پدر بزرگوارش، امام صادق (ع) میرسیم. دوران امامت امام هفتم را در زمان خلفای عباسی، منصور دوانیقی، مهدی عباسی، هادی عباسی و هارون مرور میکنیم. با امام معصوم پا به زندان هارون الرشید میگذاریم و تا لحظه شهادتش با او همراه میشویم تا گوشهای از بزرگواری، شجاعت، استقامت و مبارزه این امام معصوم را با جور زمانهاش بخوانیم و لمس کنیم.
خواندن کتاب امام امین را به چه کسانی پیشنهاد می کنیم
همه علاقهمندان به تاریخ اسلام و سرگذشت امامان معصوم به ویژه جوانان و نوجوانان را به خواندن کتاب امام امین دعوت میکنیم.
درباره نرگس آبیار
نرگس آبیار نویسنده و کارگردان ایرانی معاصر، دانشآموخته رشته ادبیات فارسی است. او داستاننویسی را از سال۱۳۷۶ آغاز کرد و به خاطر کتاب «کوه روی شانههای درخت (۱۳۸۲)» برنده جایزه جشنواره فیلم دفاع مقدس شد.
آبیار همچنین فیلمهای موفقی همچون «شیار ۱۴۳»، «نفس» و «شبی که ماه کامل شد» را در کارنامه نویسندگی و کارگردانی خود دارد.
بخشی از کتاب امام امین
در سال ۱۶۹ هجری قمری، پس از حدود ۱۱ سال، حکومت مهدی عباسی با مرگ او به پایان رسید، و فرزندش موسی، معروف به هادی که چهارمین خلیفهٔ خاندان عباسی بود، بر تخت نشست. او جوانی بیتدبیر و خوشگذران بود و در دورهٔ کوتاه حکومت او، مردم و بهخصوص شیعیان، فشار و سختی زیادی تحمل کردند.
گروهی از مردم مدینه که از این ظلم و ستم به تنگ آمده بودند، گرد یکی از نوادگان امام حسن (ع) به نام حسین بن علی جمع شدند و دست به قیام زدند. او و یارانش شجاعانه در مقابل عبدالعزیز عمری، حاکم مدینه، ایستادگی کردند و سرانجام توانستند مدینه را از دست مأموران حاکم خارج کنند.
شور و ولولهای در شهر برپا بود. یاران حسین بن علی، ساز و برگ جنگ بر تن، در مقابل مسجد پیامبر در صفوف منظمی ایستاده بودند تا پس از شنیدن سخنان فرمانده خود، برای فتح مکه از مدینه خارج شوند. ضربهها بر طبل جنگ نواخته میشد و دلها را میلرزاند. بوی عود و اسفند، همهجا به مشام میرسید. شمشیرها شادمانه در هوا میچرخید و شعار «الرضا من آل محمد»، مدینه را پر کرده بود.
حسین بن علی، جوان تنومند و رشید بنیهاشم، به ملاقات امام آمده بود. چهرهٔ نجیب و زیبایش، در کلاهخود و زره، هیبتی خاص گرفته بود. رو به امام کرد و با شور و هیجانی خاص گفت: «ای عموزاده، صدای شادی مردم را میشنوی؟ این مدینه است که یکپارچه رضایت به حکومت فردی از آل محمد را فریاد میزند. با من بیعت کن و با فرزندان بسیار و اصحاب خود، چون استوانهای محکم در کنار من بایست. اینک روزی فرا رسیده که حق به صاحب آن باز خواهد گشت.»
رطوبت اشک در چشم امام نشست. نگاهی از سر مهر به او انداخت و گفت: «ای فرزند علی و زهرا، ای زادهٔ عمویم حسن، از رفتن صرف نظر کن و بدان که هنوز وقت آنچه در پیاش هستی، فرا نرسیده است.»
حسین جلو رفت، شانهٔ امام را بوسید، آنگاه برخاست و گفت: «میتوانی درخواست مرا رد کنی. مجبور نیستی دعوتم را بپذیری. من، تو را به آمدن مجبور نمیکنم؛ تو هم مرا به ماندن تشویق نکن.»
امام از جا بلند شد، او را در آغوش گرفت، سر و رویش را بوسید، آنگاه رو به او کرد و گفت: «ای پاک، و از سلالهٔ پاکان، بدان که تو در این راهی که برگزیدهای، کشته خواهی شد. پس شمشیرت را محکم فرود آر و شجاعانه بجنگ و بدان که تحمل مصیبت تو و سادات حسنی برای من بسیار سخت و دشوار است. من تو را از تصمیمی که گرفتهای، منع نمیکنم؛ اما خود در این کار وارد نمیشوم. اکنون که توفانهای سهمگین، مذهب ما را در خود پیچیده، و شمشیرهای بلا از هر سو بر سر شیعیان ما فرود میآید، همراهی من با تو، به زیان شیعه تمام خواهد شد. بیم دارم که دیگر نامی از مذهب شیعه و اثری از شیعیان بر زمین باقی نماند.»
حجم
۱۵۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۱۵۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
نظرات کاربران
من نمیگم بده خوبه ولی پولیهاشو بردارین لطفا
کتاب خوبیه. درباره امام صادق (ع) و امام کاظم (ع)، مطالب جالبی ارائه داده. من که خوشم اومد. هم سرگرم کننده هست و جنبه تفریحی داره و هم یه ذره چیز یاد می گیریم.