کتاب آنان که می روند و آنان که می مانند
معرفی کتاب آنان که می روند و آنان که می مانند
کتاب آنان که میروند و آنان که میمانند سومین رمان از مجموعه چهارگانه ناپلی النا فرانته با ترجمه فریده گوینده در نشر لگا است. این کتاب روایتی پیچیده از زندگیهای به ظاهر ساده است.
درباره کتاب آنان که میروند و آنان که میمانند
آنان که میروند و آنان که میمانند، روایتگر سالهای میانسالی راوی داستان النا و دوست اعجوبهاش لیلاست، و مانند سایر کتابهای مجموعه، خواننده را بارها در حالت تعلیق نگاه میدارد. نویسنده با نگاهی موشکافانه به مسائلی چون زندگی زناشویی، خیانت، مادرانگی، طلاق، خواستن و نخواستن فرزند، ملالتِ روابط جنسی و سرخوردگی جسم و تلاش برای حفظ هویت در ازدواج با ذکر جزئیاتی بهظاهر عادی اما بسیار برجسته میپردازد. این اثر همچنین ما را با تحوّلات سیاسی ایتالیای پس از جنگ جهانی دوم، جابهجایی قدرت در این کشور و بهتبع آن در ناپل، با نگاهی بیطرفانه آشنا میکند.
خواندن کتاب آنان که میروند و آنان که میمانند را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب آنان که میروند و آنان که میمانند
روی نیمکتی در همان نزدیکی نشستیم و منتظر ماندیم تا جنازهٔ جیلیولا را بردند. چه اتفاقی برای جیلیولا افتاده بود؟ چگونه مرده بود؟ تا آن لحظه کسی چیزی نمیدانست. به خانهٔ لیلا رفتیم، به آپارتمان کوچک و قدیمی والدینش، که اکنون او و پسرش رینو در آن زندگی میکردند. دربارهٔ دوستیمان حرف زدیم؛ لیلا به جیلیولا انتقاد داشت، به شیوهٔ زندگی، به رفتارهای متظاهرانه و خیانتهایش. اما اکنون این من بودم که حواسم متوجه حرفهای لیلا نبود. به نیمرخ جیلیولا روی زمین کثیف، به آن موهای کمپشتِ بلند، و به لکههای سفید روی جمجمهاش فکر میکردم. چند تن از دخترانی که از بچگی با هم بزرگ شده بودیم دیگر بین ما نبودند. آنها بهخاطر بیماری، و یا از اینکه دیگر قادر به تحمل رنجها و دردها نبودند، و یا بهخاطر اینکه به قتل رسیده بودند از صحنهٔ روزگار محو شده بودند. لحظهای بیدلودماغ در آشپزخانه نشستیم، هیچکدام توان کافی برای تمیز کردن میز نداشتیم. و دوباره بیرون رفتیم.
در آن روزِ زمستانیِ دلچسب، خورشید به همهچیز چهرهای آرام میداد. محلهٔ قدیمی برخلاف خود ما، مثل گذشته باقی مانده بود. خانههای خاکستری با سقفهای کوتاه، محوطهٔ بازیهایمان، دهانههای تاریکِ تونل، و خشونت دیرین، همچنان دوام آورده بودند. اما چشمانداز اطرافشان تغییر کرده بود. دیگر گسترهٔ سبز آبگیرها آنجا نبود، کارخانهٔ قدیمیِ کنسروسازی ناپدید شده بود. بهجای آنها درخشش آسمانخراشهای شیشهای بود، درخششی که حتی یکبار کسی آن را نشانهٔ آیندهای درخشان تلقی نکرده بود. همهٔ تغییرات را طی سالیان، گاهی از روی کنجکاوی و اغلب بدون دقت، در ذهنم ثبت کرده بودم. در بچگی تصور میکردم که آنسوی محله و ناپل پر از شگفتی است. برای مثال، آسمانخراشِ ایستگاه مرکزی که اسکلتش، که بهنظر ما خیلیخیلی بلند بود، سالها قبل طبقهبهطبقه بالا میرفت، تأثیر زیادی بر ذهنم بهجا گذاشته بود. چقدر شگفتزده شدم وقتی از میدان گاریبالدی عبور کردیم. وقتی داشتیم بهسمت دریا و محلههای مرفهنشین میرفتیم به لیلا، کارمن، پاسکواله، آدا، آنتونیو، و به همهٔ همراهانم گفتم: نگاه کنید چه بلند است. آن روزها فکر میکردم در آن بالاها فرشتهها زندگی میکنند، و بهطور حتم از تماشای همهٔ شهر لذت میبرند. چهقدر دوست داشتم به آن بالاها بروم و اوج بگیرم. آن آسمانخراش مال ما بود، گرچه بیرون از محله بود، و ما روزبهروز شاهد بزرگتر شدنش بودیم. اما ساخت آن متوقف شده بود. وقتی از پیزا برگشتم، دیگر آسمانخراشِ ایستگاه نماد اجتماعی در حال جان گرفتن بهنظر نمیرسید، بلکه به مکان بیثمر دیگری تبدیل شده بود.
حجم
۴۴۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۸۹ صفحه
حجم
۴۴۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۸۹ صفحه
نظرات کاربران
این جلد سوم از کتابهای 4 جلدی داستانهای ناپلی است که به نسبت دو جلد اول (دوست باهوش من و داستان یک اسم جدید) جذابیت کمتری داره. چون این مجموعه داستان زندگی دو دختر رو در سالهای کودکی تا پیری
سلا. لطفا این کتاب رو در طاقچه بی نهایت قرار بدین. سپاسگزارم
من دو جلد اول رو از ترجمهی نشر ثالث خوندم و این جلد رو از این نشر. دو جلد اول رو با ترجمه انگلیسی تطابق ندادم ولی حداقل لزومش رو هم موقع خوندن حس نمیکردم! ولی ترجمهی این جلد به
داستان بیشتر در مورد فقر و حزب کارگر ، مشکلات زناشویی و فمنیست صحبت میکنه ، به اندازه کتاب های قبلی جذابه و پیشنهاد میکنم اول دو جلد قبل رو بخونید یا سریالش رو ببینید که به اندازه کتاب ها
خیلی منتظرش بودم لطفا کتاب بعدیش کودک گمشده رو هم ترجمه کنید
خود کتاب رو توصیه میکنم ولی ترجمه اش افتضاحه همه چیزو سانسور کرده سودابه قیصری خیلی بهتره
ب نظرم واقعا زیبا ست
از مجموع سه جلد این کتاب برای من این جلد از همه قشنگتر بود . مجموعه چهار جلدی کتاب داستان زندگی دو دختر را از ابتدای کودکی تا میانسالی روایت می کند . متاسفانه جلد چهارم به نام کودک گمشده
عالی
ترجمه ی کتاب بسیاااار سانسور شده و تحریف شده بود متاسفانه!