بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آنان که می روند و آنان که می مانند | طاقچه
تصویر جلد کتاب آنان که می روند و آنان که می مانند

بریده‌هایی از کتاب آنان که می روند و آنان که می مانند

نویسنده:النا فرانته
انتشارات:نشر لگا
امتیاز:
۴.۱از ۳۵ رأی
۴٫۱
(۳۵)
مذهب گرچه قابل‌احترام است، اما وقتی آلودهٔ امور مملکت شود تباه می‌شود.
بهار قربانی
حقیقت این است که وقتی همه‌چیز برایت فراهم باشد انگیزه و دلیل موجهی برای کارکردن نداری. فقط احساس گناه می‌کنی و این‌که مستحق داشتن آن‌ها نیستی.
Rosa
من زندگی رقت‌باری داشتم و زیر بار تعهدِ درخشیدن و برجسته‌بودن در مدرسه له شده بودم. به‌ندرت به سینما رفته بودم. هرچند که خیلی دلم می‌خواست، ولی هرگز صفحهٔ گرامافون نخریده بودم. طرفدار هیچ خواننده‌ای نبودم، به کنسرت‌ها نرفته بودم، امضا جمع نکرده بودم؛ هرگز مست نکرده بودم و تجربیات محدودم با ناراحتی و ترس همراه شده بود.
سینا
مردم از بی‌توجهی، فساد، و خشونت می‌مردند، اما در هر انتخابات، مشتاقانه به سیاستمدارانی که زندگی را بر آن‌ها حرام کرده بودند رأی می‌دادند.
pejman
«هدردادن نبوغ. جامعه‌ای که طبیعی بداند که هوش و استعداد و انرژی‌های روشنفکرانهٔ بسیاری از زنان را با کارهای خانه و نگهداری از بچه‌ها خفه کند، این جامعه دارد با دست خود گور خودش را می‌کند ولی این را نمی‌فهمد.»
سینا
خود را برای دیگران آماده‌کردن (واژه‌اش همین بود) چیز مسخره‌ای بود. همهٔ آن تلاش، همهٔ آن وقت‌ها، صرف استتار خودم می‌شد، در حالی‌که می‌توانستم کار دیگری بکنم. رنگ‌هایی که به من می‌آمد و رنگ‌هایی که به من نمی‌آمد، مدل‌هایی که مرا لاغرتر نشان می‌داد و برشی که مرا بهتر نشان می‌داد، برشی که مرا بدتر نشان نمی‌داد. آماده شدنی طولانی و پرهزینه. تقلیل‌دادن خود به میزی چیده‌شده برای اشتهای شهوانی مرد، به غذایی خوشمزه که دهان مرد را آب بیندازد. و سپس نگرانی از موفق نشدن، از زیبا دیده‌نشدن، از ناتوانی در پنهان‌کردن ابتذال تن و حالت‌ها و بوها و عیب‌هایش با مهارت.
سینا
این حلقه‌ای بود که به حلقه‌های بزرگتری متصل بود: محله به شهر متصل بود، شهر به ایتالیا، ایتالیا به اروپا، اروپا به کل سیارهٔ زمین. و این‌گونه است چیزی که امروز آن را می‌بینم: محله نیست که بیمار است، ناپل نیست، کل زمین است، جهان هستی یا جهان‌های هستی بیمارند. و هوشمندی به معنی پنهان‌کردن است، پنهان‌کردن وضعیت حقیقی چیزها از خود.
neda
آدم می‌تواند بگوید: زن مثل سایر مخلوقات نیست، بلکه همان من است، گوشتی از گوشت من است، استخوان‌هایی از استخوان‌های من است. خدا او را از من به وجود آورد. خدا در من روح زندگی دمید و زن را از بدن من یبرون کشید. من آدم هستم و او حوا. نامی که برای اسم زن به کار می‌رود، از اسم من مشتق شده است. من در خیال روح مقدس هستم. من نام او را با خود حمل می‌کنم. پس زن صرفاً پسوندی از ریشهٔ نام من است، او فقط با نام من می‌تواند خود را بیان کند.‌
SimorQ
محله نیست که بیمار است، ناپل نیست، کل زمین است، جهان هستی یا جهان‌های هستی بیمارند. و هوشمندی به معنی پنهان‌کردن است، پنهان‌کردن وضعیت حقیقی چیزها از خود.
Violette
ناگهان به‌نظرم رسید که دارم دربارهٔ همه‌چیز اشتباه می‌کنم. من از این خانواده بودم و پیترو از آن خانواده و هر کدام از ما در وجودمان نیاکان خود را به ارث برده بودیم. ازدواج ما به کجا ختم می‌شد؟ چه‌چیزی در انتظارم بود؟ آیا قرابت‌های سببی بر اختلاف‌ها غلبه می‌کرد؟ آیا می‌توانستم کتاب دیگری بنویسم؟ کی؟ دربارهٔ چه؟ آیا پیترو از من حمایت می‌کرد؟ و ادله؟ و ماریاروزا؟
Tandis.A
در حالی‌که مردان، کار در فضا را آغاز کرده‌اند، برای زنان زندگی روی این کرهٔ خاکی هنوز آغاز نشده است
Moorche
متن نوشته‌ام کم‌وبیش این بود: خدا مرد را، آدم را، در خیال خودش خلق کرد. او نوع مردانه و زنانه را خلق کرد. چگونه؟ اول با خاکِ روی زمین آدم را شکل داد، و در او روح زندگی دمید. سپس حوا را، زن را از همان مادهٔ مردانه که قبلاً شکل گرفته بود، ماده‌ای که دیگر خام نبود، بلکه زنده بود، خلق کرد. خدا از پهلوی آدم، زن، حوا، را برداشت و فوری جای زخم را بست. نتیجه این شد که آدم می‌تواند بگوید: زن مثل سایر مخلوقات نیست، بلکه همان من است، گوشتی از گوشت من است، استخوان‌هایی از استخوان‌های من است. خدا او را از من به وجود آورد. خدا در من روح زندگی دمید و زن را از بدن من یبرون کشید. من آدم هستم و او حوا. نامی که برای اسم زن به کار می‌رود، از اسم من مشتق شده است. من در خیال روح مقدس هستم. من نام او را با خود حمل می‌کنم. پس زن صرفاً پسوندی از ریشهٔ نام من است، او فقط با نام من می‌تواند خود را بیان کند.‌
Moorche
مذهب گرچه قابل‌احترام است، اما وقتی آلودهٔ امور مملکت شود تباه می‌شود.
Mary gholami
می‌توانی مرا کپی کنی، و در حد یک هنرمند از من پرتره‌ای بسازی، اما کثافتِ من همیشه مال خودم خواهد بود و کثافتِ تو مال خودت. آه لنو چه بر سر همهٔ ما آمده، ما مثل لوله‌های آب یخ‌زده هستیم. ذهن ناراضی چه‌چیز وحشتناکی است.
hansa
بله، باید ترس را به خود آن‌ها که می‌خواهند تو را بترسانند برگردانی، راه دیگری نیست.
سینا
باید همه‌چیز را از مردها پنهان کرد. آن‌ها ترجیح می‌دهند ندانند، ترجیح می‌دهند وانمود کنند آنچه از سوی رؤسا اتفاق می‌افتد معجزه‌وار برای زنی که برایشان مهم است اتفاق نمی‌افتد. این باوری بود که آن‌ها با آن بزرگ شده بودند، و آن‌ها باید از آن زن فقط وقتی در معرض خطر کشته‌شدن قرار می‌گرفت حمایت می‌کردند.
Moorche
ذهن، آه بله، شیطان این‌جاست، ناآرامی ذهن است که جسم را مریض می‌کند
Moorche
در جنون کشف و شهود سیر می‌کردم. کم‌کم احساس رضایت کردم. همه‌جا آدمک‌های مصنوعی زنانه‌ای را که مردها ساخته بودند پیدا کردم. چیزی از خود ما نبود، و اندکی هم که بود و به اعتراض برخاست، فوری به دست‌مایه‌ای برای ساختهٔ مردها تبدیل شد.
Moorche
«باید برای همسرت وقت بیشتری بگذاری.» «تمام روز مال اوست.» «شوخی نمی‌کنم. اگر این کار را نمی‌کنی، مقصری، نه‌فقط به‌خاطر مسائل انسانی، بلکه حتی از جنبهٔ سیاسی هم.» «چه تقصیری؟» «هدردادن نبوغ. جامعه‌ای که طبیعی بداند که هوش و استعداد و انرژی‌های روشنفکرانهٔ بسیاری از زنان را با کارهای خانه و نگهداری از بچه‌ها خفه کند، این جامعه دارد با دست خود گور خودش را می‌کند ولی این را نمی‌فهمد.»
Moorche
مردم از بی‌توجهی، فساد، و خشونت می‌مردند، اما در هر انتخابات، مشتاقانه به سیاستمدارانی که زندگی را بر آن‌ها حرام کرده بودند رأی می‌دادند.
Mary gholami

حجم

۴۴۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۸۹ صفحه

حجم

۴۴۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۸۹ صفحه

قیمت:
۱۵۰,۰۰۰
تومان