کتاب قصهی سعید و مریم
معرفی کتاب قصهی سعید و مریم
قصه سعید و مریم اولین رمان نویسنده معاصر ایرانی، آرش سالاری است. سالاری در این کتاب قصه یک طلبه به اسم سعید و دانشجویی به اسم مریم و دغدغههای عاطفی و اجتماعیشان را روایت کرده است.
درباره کتاب قصه سعید و مریم
سعید طلبه سربهزیر و محجوبی است که حزبالهی بودنش را از مادربزرگش مخفی کرده است. او برای این که دل مادربزرگ را نشکند وانمود می کند به دانشگاه میرود. مریم دانشجوی ترم آخر حقوق است که از تهران به قم آمده و برای فرار از خانواده و گذشتهای که آزارش میدهد در مهدکودکی که مادربزرگ سعید مدیر آن است کاری گرفته است.
آرش سالاری اینگونه دو شخصیت قصه را بهم نزدیک میکند تا سرنوشت آنها را به هم گره بزند. او از فضای شهر قم برای روایت داستانش استفاده کرده و خواسته تا از دل این شهر قصهای عاشقانه و امروزی بیرون بکشد.
خواندن کتاب قصه سعید و مریم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به رمان عاشقانه ایرانی را به خواندن قصه سعید و مریم دعوت میکنیم.
بخشی از کتاب قصه سعید و مریم
پنجشنبه، سی و یک شهریور هشتاد و نه. نیمساعتی از مغرب آخرین شب تابستان میگذرد، نشستهایم توی حجره و لُمعههایمان جلومان باز است. شاید به خاطر فاصلهای که بینمان هست، ظاهرمان نشان ندهد ــ که هیچکداممان حاضر نشد تکیه ندهد؛ بنابراین هر کداممان به یک ضلع اتاق تکیه دادهایم ــ که مشغول مباحثهایم؛ فصل اول کتاب مَتاجر، تجارتهای حرام، مورد شانزدهم؛ کمک کردن به ظالم در ظلمش. مثل اینکه مظلوم را به درگاهش ببریم و کارهای اداری ظلم کردن را انجام بدهیم. ترجمهٔ روزآوریشدهٔ حسین از تعبیر «و الکتابة لهم» شهید ثانی. حسین میخواند و بقیه به او اشکال وارد میکنیم. به تقریباً هر چیزی که میگوید. حتا چیزهایی که شهید ثانی در کتاب گفته. یا ابتکارات حسین که به اسم شهید ثانی جا میزندشان. البته این یک مورد از ابتکاراتش با سر تکان دادنهای تأییدآمیز ما مواجه میشود. «خداییش خوب گفتم ها.» «آره. الان شهید ثانی تو قبر از شادی تو پوست خودش نمیگنجه.» «اون ذوق فقهی که میگن اگه آدم تو وجودش نداشته باشه بدبخته و فقیهبشو نیست، همینه ها.» «الان که فهمیدی داریش، از شادی تو پوست خودت نگنج.» قبل از اینکه حسین جوابی به علی بدهد یا من جوابی به هر دوشان، محمدرضاست که مثل همیشه گفتوگوی انحرافیای را تمام میکند که میرود طولانی بشود؛ مسئول پایان دادن گفتوگوهای احمقانهای که وسط مباحثه پیش میآیند و خودشان به صورت طبیعی تمام نمیشوند.
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۲۸ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۲۸ صفحه
نظرات کاربران
کتابی ضعیف با شخصیتپردازیهای ضعیف، قصهای بیقصه، بیمنطق و البته تفکراتی یکجانبه و پر از قضاوتهای بیمورد و .... انگیزهی نشر چشمه از چاپ این کتاب هرگز برام روشن نخواهد شد.
داستان یک مشت جزییات بیش از حد مزخرف بود با یک پایان رها شده و کاملا مزخرف تر نکنه جلد دوم داره؟؟؟؟
بابا هرچی طلبه توش باشه عالیه تمام
جالب نبود....ادبیات ضعیف....ذاستان بدون سرانجام تموم شد....نتیجه اخلاقی نداشت....فقط وقت گیربود
واقعا مزخرف بود وااقعاا
مزخرف با یک پایان رهاشده داستان سر داره اما ته نداره بافت نوشته و انسجام داستان از هم می پاشه بخشهای مربوط به مریم کاملا درهم و آشفته نوشته شده نمیفهمی دردش چیه چه شخصیتی داره دنبال چی هست روی هم رفته
خوب بعضی وقتها به بعضی ها باید گفت:آقا مگه مجبورت کردن کتاب بنویسی.ننویس.به خدا به هیچ جای عالم بر نمیخوره. بچه ها اگه کتاب خوبی که ارزش خوندن داره میشناسین بهم معرفی کنین.
نیمه کاره خوندم.اگر اینقدر حواشی نداشت و به اصل داستان می پرداخت،جذابتر بود.
خدا وکیلی این چی هس؟ حیف وقت
خیلی بد و ضعیف بود حیف پول که برای این نویسنده ها خرج بشه حیف وقت