کتاب شاه ماهی
معرفی کتاب شاه ماهی
کتاب شاه ماهی نوشتهٔ عاطفه منجزی است. انتشارات سخن این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. در این رمان پیرزنی بینامونشان به کمک «ماهنوش غفاری» میآید. او کیست و چرا ماهنوش را از بازداشتگاه بیرون میکشد؟
درباره کتاب شاه ماهی
در کتاب شاه ماهی میبینیم که «ماهنوش غفاری» بهدلیل کشیدن چک بیمحل در شهری که کسوکاری در آن ندارد، بازداشت شده و درحالیکه در اوج ناامیدی است، پیرزنی سالخورده او را به قید ضمانت و با گروگذاشتن سند خانهاش آزاد میکند. پیرزن او را به خانهاش میبرد و ماهنوش در اوج بهتزدگی و تعجب و بااکراه و تردید به خانهٔ پیزرن میرود. او اصرار دارد بداند چرا پیرزن آزادش کرده است و حتی با خودش فکر میکند شاید این کار دردسری تازه باشد، اما زن سالخورده از ماهنوش میخواهد تا صبور باشد و به او اعتماد کند تا بالاخره دلیل کارش را بفهمد.
قصه از جایی آغاز میشود که نگاه ملتهب و خستهٔ ماهنوش روی چهرهٔ گوشتآلود و زمخت افسر نگهبان ثابت مانده است. دقایق سنگین و بیانتها در گذر بودند اما نه ماهنوش کلامی بر زبان آورد و نه افسرِ خشک و خشنی که با ابروهای درهمش پشت میز نشسته بود. ماهنوش با خود فکر میکند که شاید این بار، او را به جایی بفرستند که حتی از این بازداشتگاه نکبت و خفقانآور هم مخوفتر باشد. ماهنوش بیحال و بیرمق، سعی میکند به خاطر بیاورد آخرین باری که چیزی خورده است، چه وقت بوده؟ یادش نمیآید اما مطمئن است که از غروب روز قبل که بهشکل غیرمنتظرهای دستگیر شده بود، نه قطرهای آب نوشیده، نه لقمهای نان به دهان برده است. اینها را که مربوط به گذشتهٔ ماهنوش است، راوی در ابتدای این رمان روایت میکند.
رمان شاه ماهی نوشتهٔ عاطفه منجزی، رماننویس معاصر اهل مسجدسلیمان، در ۱۸ بخش نوشته شده است.
خواندن کتاب شاه ماهی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشهایی از کتاب شاه ماهی
«ماهنوش مدتی بعد از بیدار شدن، در همان اتاق نشست تا به افکارش سر و سامانی بدهد. باید با زندگی جدیدش کنار میآمد مسلمآ اینجا هم از آزادی خبری نبود اما شاید میتوانست زندگی خوبی را برای کودک به دنیا نیامدهاش به دست بیاورد و در آن شرایط، نهایت خواستهاش از زندگی فنا شدهٔ خودش همین بود و بس! با این فکر و خیال از جا کنده شد و برای صرف صبحانه به طبقهٔ پایین رفت. چادر سفید رنگ گلداری را روی شانههایش انداخته بود و با تمام وجود دقت میکرد مبادا پایش لابهلای آن گیر کند و با افتادنش آسیبی به بچهاش وارد شود. خانم تاج با دیدن او خنده کنان گفت:
ـ شانس آوردی کامران خونه نیست وگرنه باز سر این چادری که دور خودت پیچیدی، بلوا راه میانداخت.
ماهنوش همانطور که پشت میز مینشست با مظلومیت جواب داد:
ـ چون میدونستم نیستند با خیال راحت انداختم رو شونهام! آخه از زیبا خانم خجالت میکشم که هنوز منو ندیده یهو با این ریخت و شمایل باهاشون روبهرو بشم!
خانم تاج لبخندی زد و گفت:
ـ آره خب اینم هست چون هنوز از ازدواجتونم خبر نداره فقط یه مختصری از تو براش گفتم و اونم خیال میکنه نامزدید. البته تا همین حد هم به خاطر این که شایعات به گوش اونم رسیده بوده مجبور شدم براش بگم وگرنه که تا امروز به کل بیخبر میموند اما به هر حال بعد که بفهمه ازدواج کردید میشه این خبر دوم رو هم بهش داد! اون موقع دیگه به این مخفی کاری هم نیازی نداری. فعلا بشین یه چند لقمه بذار دهنت تا این وِر وِره جادو سر نرسیده که وقتی بیاد اینقدر حرف میزنه که اسم خودت هم
یادت میره چه برسه به نون خوردن!
ماهنوش هنوز سرگرم صرف صبحانه بود که طبق پیش بینی خانم تاج، زیبا پر سر و صدا وارد عمارت شد و در حالی که صدای شاد و خندانش فضای خانهٔ بزرگ کامران را پر کرده بود، پرسید:
ـ پس این زن داداشه ما کجاست که چند ساله ما رو تو انتظار گذاشته!؟»
حجم
۴۶۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۷۳ صفحه
حجم
۴۶۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۷۳ صفحه
نظرات کاربران
لطفا این کتاب رو در کتابخوانه همگانی قرار بدید موندم چرا هیچ وقت رمانای ایرانی و جدید رو تو کتابخونه همگانی نمیذاری طاقچه؟؟؟ همه شونم که ماشالا گرونن الان آثار بزرگان ادبیات ۱۰ هزارتومنه نهایتا بعد رمانای جدید همه ۲۵ به بالا ی
واقعا دوسش نداشتم خیلی موضوع سطحی داشت و البته به شدت غیر واقعی.این کتاب و بسته به جونم ضعیف ترین کار خانم منجزی هست به نظر من
داستان جذابی داشت حتی با اینکه میشد حدس زد معماهاشو ولی بازم مشتاق خوندنش میشدی و داستان هیجان خودشو از دست نمیداد و نکته فوق العاده اش استفاده از لغات جدید همراه با معنی بود
من خوندمش...فوق العاده و پرکشش بود...و پراز معماهای جذذذاااب...
رمان روان و لطیف و زیبایی بود. من دوست داشتم و توصیه میکنم.
داستان دختر بی اراده و ترسو و ساده لوحی داره که حرص منو درآورد. دو سوم کتاب مکالمه های اضافی و الکیه. داستان پردازی خیلی کودکانه و پایان قابل حدسه.
رمان قشنگیه
خیلی الکی هیجانی کرده بود همش فکر میکردم قراره اتفاق خاصی بیفته
چیزی که از کتابهای خانم منجزی وجود داره اینه که شخصیت زن داستان اکثر کتابهاشون خانمهای چادر به سری هستن که فقط بغض کردن اشکاشون سرازیر شده سر به زیر وایستادن و هیچ حرفی نمیزنن😐🤭
برای وقت سپری کردن خوبه .همین